کد خبر: ۴۲۹۲۷
۳۳۵۸ بازدید
۰ دیدگاه (۰ تایید شده)

ماجرای "آن ۲۳ نفر" و "ملاصالح " مترجم صدام در ماه عسل + تصاویر

۱۳۹۴/۴/۶
۱۵:۳۴

به گزارش صدای میانه به نقل از  شبستان،  ماه عسل در نهمین و دهمین برنامه خود ماجرای آن 23 نفر را روایت کرد، 23 نفری که در نهمین برنامه ماه عسل  در نهمین روز از ماه مبارک رمضان حضور یافتند و ادامه ماجرا  آن 23 نفر به دلیل کمبود وقت به دهمین روز از پخش این برنامه موکول شد.

در نهمین برنامه ماه عسل 21 نفر از استان های مختلف  حضور داشتند که احسان علیخانی آنان را قهرمانان کشور خطاب کرد.

در ابتدای برنامه مستندی از آزادی خرمشهر و  اسرای عملیت بیت المقدس پخش شد  که میان اسرا  23 نوجوان 13 تا 18 سال به چشم می خورد.

23 نفری که در جبهه های نبرد اسیر شده بودند امروز 21 نفر از آنان در برنامه ماه عسل حضور داشتند و یک نفر از آنان دیگر در این دنیا نبود و یکی دیگر از دوستانشان هم به دلیل کسالت نتواسته بود به برنامه ماه عسل بیاید.

هنگامی که رزمندگان به اسارت عراقی ها در می آیند مستندی از اسرای ایرانی پخش می شود که در آن 23 نوجوان به چشم می خورد و صدام با دیدن این فیلم به فکر فریبی می افتد که از این رزمندگان نوجوان سوء استفاده تبلیغاتی کند و دستور می دهد که 23 نفر که میانگین سنی آنان 16 سال است را از دیگر اسرا جدا کرده و به جایی دیگر منتقل کنند.

این 23 نفر که سن های خیلی کمی دارند هر کدام به خاطر دفاع از کشور با وجود اینکه  آنان به دلیل داشتن سن کم نمی توانستند در جنگ شرکت کنند اما با جعل شناسنامه و بالا بردن سن یا رضایت نامه از پدر و مادر توانستند به جبهه اعزام شوند.ملا صالح مترجم صدام و ان 23 نفر

این 21 نفر اکنون که در دوران میانسالی هستند می گویند: آن موقع روحیه جهادی داشتیم و هیچ وقت از اقداممان پشیمان نشدیم.

حالا آنان روایت خود را اینگونه بازگو می کنند که صدام از دیگر اسرا آنان را جدا کرده بود و به این اسرای کم سن و سال لباس های نو و شیک می پوشانند و یک سیب سرخ به دستشان می دهند و از آنان عکس و فیلم میگیرند و فیلم تبلیغاتی آغاز می شود هنگامی که فیلم و عکس انداختن تمام می شود سیب ها را از آنان می گیرند و به سلول های مخفوف خود باز میگردند و با کابل و  دستبند اره ای شکنجه می شوند.

صدام می خواهد سو استفاده تبلیغاتی کند که این نوجوانان را به زور به جبهه اعزام کرده اند و آنان را به شهربازی  می برند سوار بازی های مختلف می کنند و فیلم و عکس می گیرند آن نوجوانان این وضعیت را نمی توانستند تحمل کنند اما آنان را اجبار به این کار ها می کردند.

صدام می خواست به دنیا بگوید ما را به زور به جبهه آورده اند در حالی که درست بود سنمان کم بود اما چندین بار به جبهه با میل خومان آمده بودیم یکی از آن 23 نفر می گوید فرمانده من در کرمان حاج قاسم سلیمانی بود و او به ما می گفت سن شما کم است ممکن است که هنگامی که اسیر شوید زیر شنکجه بگویید که به زور به جبهه اعزاممان کرده اند که در این بین احسان علیخانی می گوید: نمی شود برنامه ای ترتیب بدهید ما با این چهره کاریزماتیک منطقه دیداری داشته باشیم ما خیلی دوست داریم از نزدیک ایشان را ببینیم که جمع حاظر گفتند ایشان الان معلوم نیست کجا هست.

صدام سو استفاده تبلیغاتی را با دیداری که با این نوجوانان تدارک می بینند به انتها می رساند و مستندی از آن دیدار در برنامه ماه عسل پخش می شود که 23 نوجوان به کاخ صدام می روند و صدام با آنان با یک مترجم به گفتگو می پردازد که چند سال دارید آیا درس می خوانید شما باید الان درس بخوانید و مترجم  دختر کوچکش به اسرا گل می دهد.

صدام وعده آزاد شدن آنان رادر آن دیدار و در مقابل دوربین  می دهد اما این وعده 9 سال طول می کشد و آنان می گویند که همگی پس از آن دیدار احساس گناه می کردیم و تصمیم گرفتیم که اعتصاب غذایی کنیم.

دهمین قسمت از برنامه ماه عسل با حضور چند نفر از آن 23 نفر آغاز شد و ادامه روایت اینچنین است؛ آن 23 نفر دست به اعتصاب زدند و سه شرط داشتند که اولین شرط آن دیدار با نماینده ای از صلیب سرخ،توقف تبلیغات و بازگشت به اردوگاه پیش سایر اسرا ، انان از سوی عراقی ها تهدید شدند اما اعتصاب را نشکستند و زیر باران با ضریه های کابل را تحمل کردند اما اعتصاب را نشکستند.

آنان می گویند؛ در نهایت به چند نفر گفتیم که شما کف زمین بخوابید ما بگویم دوستانمان مرده اند و به سرباز عراقی همین حرف را زیدم و دیداری با ژنرال قدوری ترتیب دادند و گفتند که یک نفر را نماینده کنید اما ملاصالح گفته بود که هیچ کس هیچ مسوولیتی رابر عهده نگیرد و هر کاری میکنید دسته جمعی انجام دهید.یک نفر را فرستادیم که گفتگویی انجام داد و از او تصمیم نهایی خواسته بودند که گفته بود  نظر همه مهم است گروه دوم که سه نفر بودند نیز برای مذاکره رفتند  و گفتند که شما نماینده اشان هستند که بچه ها گفته بودند نه ما پیام و شرط ها را امده ایم بگویم و در نهایت تمام بچه ها را ژنرال خواست و حرف های خود را که چرا می خواهید برگردید اردوگاه و نماینده صلیب سرخ یک خانم زشت است که شما مردید اگر با او دیدار کنید گناه دارد اما بچه ها نپذیرفتند و گفتند ما بچه نیستیم شما دارید از ما سو استفاده تبلیغاتی می کنید مار دوباره بازگرداندند زندان.

این اسرا ادامه می دهند: ژنرال به ملاصالح گفته بود میخواستم با آنان راه بیایم اما گویا من اسیر آنان بودم و دستور دادند ما دیگر حتی آب هم نخوریم و حق دستشویی رفتن هم نداشتیم و ما دیگر منتظر مرگ ماندیم. روز چهارم حمید و منصور غش کردند و راهی بیمارستان شدند اما در روز پنجم ساعت 11 صبح آن اتفاق مهم افتاد  و  ما را به اردوگاه بازگرداندند البته در هنگام مسیر تلاش داشتند که ما اعتصاب غذا را بشکنیم اما اینکار را نکردیم.

ماجرای

ملاصالح مردی از آبادان  که اسیر عراقی ها بودو  مترجم عراقی ها شده بود نیز در برنامه ماه عسل حضور یافت او در این راه خیلی به آن 23 نفر کمک کرد و هنگامی که آزاد شد و به ایران بازگشت خیلی ها او را دشمن می دانستند اما آقای ابوترابی با نامه ای با این مضمون که ملاصالح کمترین خیانت را نداشته است و نهایت فداکاری را کرده معصومیت از دست رفته او را بازگرداند.

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

اخبار روز