کد خبر: ۴۳۳۷۶
۵۰۰۸ بازدید
۷۹ دیدگاه (۶۸ تایید شده)

ترکی هنر است (2) :

پسوند "مه" و نفوذ آن در زبان فارسی

۱۳۹۴/۴/۱۴
۲۱:۵۱

در دومین بحث از زیبایی ها و توانمندی های زبان ترکی که در صدای میانه آغاز کرده ایم به یک پسوند مهم به نام "مه" یا "ما" اشاره می کنیم. با اضافه شدن این پسوند به انتهای فعل امر ترکی، اسم مصدر یا اسم آلتی تولید می شود که در ترکی گستره بسیار زیادی در کاربرد دارد.

گستره این پسوند آنچنان زیاد است که دهها واژه اصیل ترکی را با خود به زبان فارسی برده است. آیا باورتان می شود که کرشمه یا تسمه نیز ترکی باشند؟

برای توضیح بیشتر این پسوند، بهتر است برویم سراغ این خانواده در زبان فارسی و آنها را ریشه یابی کنیم. به 30 مورد از این واژگان اصیل زبان ترکی دخیل در زبان فارسی اشاره می کنم:

  1. چکمه : از مصدر چکمک (کشیدن) به معنای وسیله ی کشیدنی
  2. سُرمه : از مصدر سورمک (نوعی کشیدن) به معنای وسیله کشیدن در چشم
  3. سورتمه : از مصدر سورتمک (روی سطحی کشیدن) به معنای وسیله ای که روی زمین بکشند.
  4. دلمه : از مصدر دولماق (پر شدن) به معنای چیزی که مغزش را پر کنند.
  5. قورمه : از مصدر قوورماق (تَف دادن ، برشته کردن) به معنای غذایی که سبزی اش را تف دهند.
  6. یغما : از مصدر ییغماق (جمع کردن ، برداشتن) به معنای غارت
  7. کرشمه : از مصدر کیریشمک یا قیریشماق (قر دادن، ناز کردن) به معنای ناز و عشوه
  8. سُخمه : از مصدر سوخماف (فرو بردن) اصطلاحی نظامی به معنای فرو کردن در شکم
  9. بَسمه : از مصدر باسماق (فرو کردن) به معنای چاپخانه و طلای منقش و مُهر
  10. باغلاما : از مصدر باغلاماق (بستن) به معنای نوعی ساز موسیقی
  11. تکمه : از مصدر تیکمک (دوختن) به معنای دوخته شده
  12. چاتمه : از مصدر چاتماق (بهم رسیدن، بهم وصل شدن) اصطلاحی نظامی که سه اسلحه را سرپایی بصورت هرم به یکدیگر تکیه دهند.
  13. دیشلمه : از مصدر دیشله مک (گاز گرفتن، با دندان شکستن) به معنای قند کنار چای
  14. قمه : از مصدر قامماق (زدن به قصد کشت) به معنای وسیله قتّاله
  15. دُگمه : از مصدر دوگمک (بستن) به معنای وسیله بستن
  16. دَلمه : از مصدر (دلمک یا تلمک به معنای بریدن) به معنای پنیر تر یا شیر مایه
  17. ساچمه : از مصدر ساچماق (ریختن) به معنای باروت یا گلوله ای که در تفنگهای قدیمی می ریختند.
  18. تَپمه : از مصدر تپمک (چپاندن ، تپاندن) اصطلاحی نظامی
  19. کسمه : از مصدر کسمک (بریدن) به معنای زلف کج ، موهای شکسته به یک سمت
  20. قابلمه : از مصدر قابلاماق (چیزی را در داخل چیزی قرار دادن) به معنای وسیله و ظرف
  21. گزمه : از مصدر گزمک (بریدن) به معنای نوعی وسیله بریدن
  22. کرتمه : از مصدر کیرتمک (چوب کندن) به معنای کلبه چوبی که حتی اتصالاتش هم چوبی باشد.
  23. تسمه : از مصدر تاسماق (زدن ، مضطرب کردن) به معنای چرمی محکم و ضخیم. از همین ریشه تسکی یعنی سیلی، تاسلاق یعنی ضخیم و ناقواره
  24. یورتمه : از مصدر یورتمک (راه رفتن مخصوص اسب) به معنای راه رفتن نه تند و نه آرام اسب
  25. قلمه : از مصدر قالاماق (روی هم چیدن و بالا رفتن) به معنای درختی بلند
  26. خامه : از مصدر قایماق یا خایماق (روی چیزی سوار شدن) به معنای ترکیبی از لبنیات. قایماق نیز به همین معناست. قایق روی آب نیز از همین ریشه است.
  27. یارمه : از مصدر یارماق (شقّه کردن) به معنای گندم نیم کوفته
  28. شلمه : از مصدر شالماق (بستن پارچه به سر یا کمر) به معنای پارچه ای که به سر یا کمر بندند. خود شال نیز از همین ریشه است.
  29. قاتمه : از مصدر قاتماق (قاطی کردن) به معنای هر چیزی مرکّب خصوصا طنابی که از ترکیب موی دم و یال اسب درست کنند.
  30. سُقُلمه : از مصدر سوخولماق (فرو رفتن) به معنای نوعی مشتی که انگشت شست از بین دو انگشت بیرون آید. آنرا سقرمه و سغرمه هم می گویند.

سلسله مباحث ترکی هنر است:

 

ترکی هنر است (10) : دیدگاه بزرگان در مورد جایگاه زبان ترکی ترکی هنر است (9) : برای اینکه ترکی را درست صحبت کنیم این 10 نکته را رعایت کنیم ترکی هنر است (8) : قواعدی در گویش محاوره ای آذربایجان ترکی هنر است (7) : عجایب اسم و صفت در ترکی ترکی هنر است (6) : گستردگی و تنوع زمان در ترکی ترکی هنر است (5) : اعجازی به نام فعل ترکی هنر است (4): مکعب اسرارآمیز آوایی و راز هارمونیک بودن زبان ترکی ترکی هنر است (3): آیا زبان ترکی تک هجایی است؟! ترکی هنر است (2) : پسوند "مه" و نفوذ آن در زبان فارسی ترکی هنر است (1) : گؤز در ترکی
کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۰۲/۸/۸ ۱۵:۰۱

در ترکی مصوت ها نوک زبانی و ته زبانی هستند بله می توان گفت مصوت بلند و کوتاه نداریم و همه کوتاه اند ولی استنباط شما درست نیست در زبان فارسی امکان کش دادن مصوت های بلند وجود دارد در ترکی مصوت ها کش داده نمی شوند (البته در کلمات خود ترکی) ولی در صورت آمدن با حروف دیگر می توانند کشیده تلفظ شوند و بسیاری از کلمات چنین حالتی دارند که تاثیر هماهنگ واکه ای بودن زبان است
هم برای مصوت های فتحه کسره و ضمه هم برای آ و ي و او هم برای مصوت های اختصاصی
مثالا
اوغلان بصورت اوولان حرف ضمه کشیده است

بغیشله بصورت بشله حرف فتحه کشیده
دوغوردان بصورت دوران یا دودان حرف ضمه کشیده
گاغخیزماخ بصورت گاخیزماخ حرف آ کشیده
گلیرم بصورت گرم فتحه کشیده
گدیرم :گئرم کسره کشیده

خصوصا حروف غ واو ر ق ل باعث این حالت می شوند

البته من ادبیات ترکی نخوانده ام و فقط یک ترک‌زبان هستم و نظر من تخصصی نیست

۰۲/۸/۸ ۱۴:۰۹

این یعنی شما هیچ چیز از زبان نمی فهمید آقای ناصر

۰۰/۹/۲۴ ۱۲:۵۸

دو موضوع را به هم بافته اید و بهتر است از هم متمایز شوند:

عروض ناپذیر بودن ترکی بخاطر تنوع مصوتهای "ی" و "و" و استخراج کلمات به ظاهر مشابه و به باطن متفاوتی مانند "دوز" نیست بلکه فقط بخاطر کوتاه هجایی زبان ترکی است. تمامی مصوتهای 9 گانه ترکی، کوتاهند ولی مصوتهای 6 گانه فارسی و عربی، بلندند. یعنی آنها "آدم" را کشیده تر تلفظ می کنند ولی در ترکی در نصف زمان، "آدام" می گویند. همین کوتاهی هجا، باعث میشود که ترکها در عروض دچار کشیدگی اصوات شوند.

یک شاعر ترک برای کاستن از تعداد این کلمات کشیده ترکی چند راهکار دارد: یا باید از معادل عربی و فارسی استفاده کند، یا از بحوری استفاده کند که مصوت بلند ندارند مانند وزن "فعلن فعلن فعلن" یا "مفتعلن مفتعلن مفتعلن"، یا مصوتهای کشیده را در انتهای واژه نه در وسط واژه انطباق دهد. 

۰۰/۹/۲۴ ۱۰:۰۲

سن نیه ناراحات سان ؟
حتما اوشاق نان دا فارسی قیریلدادیرسان . هن ؟

۰۰/۹/۲۴ ۱۰:۰۰

کلمه زیبا یعنی چی ؟؟
خامه مگه خام هست ؟ چه ربطی به خام بودن داره ؟
قایما و قاما اصل کلمه است . یعنی چیزی که شناور است .

۰۰/۹/۲۴ ۰۹:۵۶

بللی کلمه تورکی است .

۰۰/۹/۲۴ ۰۹:۵۴

اینکه اشعار شعرای غزل سرای تورک پر از کلمات فارسی و عربی است دلیل دارد .
اشعار بر اساس اوزان عربی هستند . اصوات در فارسی مثل عربی هستند . ولی در تورکی ما اصوات اضافه داریم که فارسی و عربی فاقد آن هستند تورکی 9 مصوت دارد فارسی 6 مصوت . مثلا کلمه گوز به معنی چشم در اوزان عربی فعولن فعولن فعولن فعول نمی گنجد . چون آن او در فارسی و عربی وجود ندارد . به همین دلیل شعرای غزل سرا به جای گوز از کلمه چشم استفاده کرده اند . دوز مستقیم - دوز نمک - دز صبر کن - بز خاکستری - گیز دختر - بیز ما با این مثالها شاید متوجه بشوید که ی در گیز و بیز متفاوت هستند . او در دوز و دوز هم متفاوت هستند به همین دلیل نمی توان ترکی را الفبای عربی نوشت

۰۰/۹/۲۴ ۰۹:۴۵

من با حرف کسانی که می گویند فارسی لهجه است موافق نیستم . فارسی زبان هست . ولی با حرف شما هم که ادعا دارید فارسی خیلی ارزشمند و برتر از دیگر زبانها هست و خیلی ممتازه هم موافق نیستم . فارسی یک زبان معمولیه . یک زبان شعر و شاعری با کاربرد خاص . با گویشوران زیر 100 میلیون
یک زمانی به تقلید از عربی صدها هزار بیت شعر گفته شده به این زبان که قدیمی شده اند و منقضی شده اند .

۰۰/۹/۲۴ ۰۹:۴۰

اوستا سند مخدوشه . رودریگرز اشمیت در کتاب زبانهای ایرانی اوستا و زبان اوستا را جعلی می داند . قدیمی ترین اوستا در قرن سیزدهم میلادی نوشته شده . یعنی در زمانی که گلستان نوشته میشده در زمانی که ترکها حاکم منطقه بودند این اوستا نوشته شده . سند معتبر بیاورید .

۰۰/۹/۲۴ ۰۹:۳۷

کرشمه به هیچ عنوان عربی نیست شاید عربها هم استفاده بکنند دلیل عربی بودن نمی شه . قیریش یعنی مچاله شدن تا کردن برای اشیا در صورت انسان یعنی لب و لوچه و ابرو را تا کردن ، شکلک درآوردن ، پوست پیشانی وقتی با بالا رفتن خط می افته بهش میگند "آلین قیریشدیرما " به چین و چروک صورت قیریش می گند . مجبور نیستی لج کنی . حالا مثلا حرف تو را قبول کردیم قر یعنی پیچیدن که اونهم تورکیه ، بعد قرشمه اون شمه چی میشه ؟ اون رو چه جوری توجیه می کنی ؟؟ خخخخخخ

۰۰/۹/۲۴ ۰۹:۳۰

کلمه evet در ترکی آناتولی استفاده میشه ولی کلمه بللی یا همان بلی در آذربایجان از دیرباز بوده و هست . بللی یعنی واضح و مبرهن . تائید بدون خدشه و انکار

۰۰/۸/۲ ۲۲:۰۹

ایرانیمیز وار السون ، استمین محو السون

۰۰/۲/۷ ۱۷:۰۰

کلمه"بلی" تورکی است و از معنی بللی یعنی مشخص و واضح می آید . شما به جای کلمات آقا و خانم ، خاتون، ارباب، بیگ، خان ... که تورکی هستند چی داری
به نظرم هر چه بیشتر از زبان دری دفاع کنی بیشتر توو باتلاق لجاجت... فرو می ری، وقتی قبول کنی که تورک ها بیش از هزار سال حکومت در ایران داشتند یعنی فرهنگ غالب ، فرهنگ، هنر،معماری، زبان، ابنیه ...تورکی در این کشور هست ،

۹۹/۱۱/۲۴ ۰۱:۳۸

دوست عزیز معادل واژه کلمه بله در تورکی که اصیلم هست کلمه evet هست حالا چی میگی

۹۸/۱۰/۳ ۰۸:۵۶

کرشمة یک واژه‌ی عربی است نه ترکی به معنی رخسار.(دهخدا) در فارسی هم با توجه به معنای آن به معنای اشاره با چشم و ابرو آمده است (فرهنگ معین)

قر به معنای چرخش است. قرقره هم از همین معنا ساخته شده. قر و اطوار هم‌معنی هستند. قر و غمزه هم عشوه با بدن است(دهخدا) قر دادن هم چرخاندن لگن است.

قوه‌ی تخیل شما خوب است ولی مسائل علمی نیاز به اثبات دارد نه تخیل.

۹۸/۱۰/۳ ۰۸:۲۸

واژه‌ی قول عربی است.
دیگه قال و یقول رو کدوم مسلمانی نمیدونه؟
در روایات گفتن میگن: « قوله تعالی» یعنی گفته‌ی خداوند. ضمن قول در ترکی یعنی بازو.
شماها با این تعصب، یک زبان جدید در این صد ساله اختراع کردید!

۹۸/۱۰/۳ ۰۸:۲۴

وار طبق کدوم سند از ترکی به فارسی رفته ولی از فارسی به ترکی نرفته؟
ما در اوستا که هیچ عاقلی اون رو مرتبط به زبانهای غیر هندواروپایی نمیدونه طبقات ایرانیان رو به پیشه وران! مقسم میدانیم.
واژه‌ی پیشه + ور = شاغل : کسی که پیشه دارد.
حالا شما یک سند قدیمی‌تر از ترکی بیارید!!

۹۸/۱۰/۳ ۰۸:۱۸

ما از بچگی تا الآن همیشه خورش سبزی و خورش لپه خوردیم. این واژه‌های پر از قی رو فقط از تلویزیون شنیدیم. تلویزیونی که بسیاری از دست اندرکارانش مهاجران ترکزبان به تهران هستند.

۹۸/۱۰/۱ ۱۷:۵۵

قیریشمه یعنی ناز قئر ورماخ در تورکی یعنی ناز کردن حتی در حالت رقص هم هست قئر دادن یعنی ناز فروختن

۹۸/۵/۲۱ ۲۳:۳۴

آقای نایبی جواب مناسبی به کامنتهای آخری دادم در جهت روشنگری خوب است منعکس کنی

۹۸/۵/۲۱ ۰۴:۳۸

یک مطلب دیگر اینکه خلاصه در یک کشور یک زبان رسمی باید وجود داشته باشد اینکه به زبان ترکی نمی نویسیم اگر می نوشتیم الان شما متوجه می شدید ؟
وجود این امر امتیاز زیادی نمی تواند باشد کما اینکه در کشور همسایه ترکیه یا آذربایجان شوروی سابق هرچند رسم الخط لاتین است اما گویش ترکی و آذری را در قالب این رسم الخط انتقال می دهند وآن هم دلایل سیاسی دارد که رسم الخط آنها ( ترکیه )عوض شده اینها نمی تواند اصالت یک زبان را سلب کند بدون جانبداری هم تعداد تکلم کنندگان به این زبان اگر از فارسی زبانان بیشتر نباشد کمتر نیست و زبان شناسان معتقدند ابتدا کلام و زبانهای محاوره بوجود آمده سپس رسم الخط ها ایجاد شده اند در ایام کهن مکتوباتی نبوده و بتدریج کتابت شکل گرفته پس اصل زبان محاوره است کتابت به هر زبان دلایل ثانوی اعم از سیاسی و.... دارد
درثانی ادبیات فارسی بالمره که این اندازه بقول شما حجم نیافته همه اقوام ساکن در جغرافیای ایران در پربار کردن این حجم ادبیات و تکامل آن نقش دارند سهم آذربایجان و ادیبان آن در تکامل زبان فارسی در گذشته و دوران معاصر بسزاست سبک آذربایجانی زبان فارسی در کنار سبک های عراقی ، خراسانی و هندی یکی از مهم ترین سبکهای ادبی فارسی است در قرن ششم بعد از سبک خراسانی سبک آذربایجانی و شاعران و ادیبان آن در مرحله بعد به تکامل زبان وادبیات اهتمام فراوان داشتند سبک خراسانی نثرونظم فارسی واقعا سبک ابتدایی بوده است که حتی اشعار آن زیاد با نثر تفاوت نداشت خاقانی و نظامی دو شاعر مهم و توانایی آذری در سیر تطور و تحول این زبان نقش بسزایی دارند بطوریکه می توان گفت بدون تلاشهای شاعران و نویسندگان آذری سبک آذربایجانی زبان فارسی نمی توانست سیر تکامل خود را بخوبی طی کند و این اندازه حجم یابد و پربار شود
حافظ این قله نظم فارسی در سرودن اشعار خود از شاعران گوناگونی تاثیر یافته اما تاثیر وی از نظامی زیاد بوده بطوریکه نظامی تنها شاعری است که نام وی را در اشعارش آورده است
چو سلک در خوشاب است شعر توحافظ
که گاه نظم سبق می برد ز نظم نظامی

عکس قضیه هم صادق است یعنی همه زبانها در یکدیگر تاثیراتی داشته اند قالب عروضی اشعار فارسی از عروض عربی اخذ شده

۹۸/۵/۲۱ ۰۰:۱۲

ریشه شناسی زبانها مربوط به رشته زبانشناسی است و زبان شناسی رشته بسیار ظریفی است و دقت و ظرافت فراوان است کارشناسانی در حد باستان شناسی و دقیق تر از آنها می خواهد در همین ریشه زبانها نظرات متفاوت و گاهی متعارض است
اما نگاه انسانی و هنرمندانه به آثار ادبی و فرهنگی زبانها وملل گوناگون ایجاب می کند به توصیه مشترک آنها که نوع دوستی و انسانیت و عشق به زیباییها و آفریننده زیباییها و پرهیز از رذایل اخلاقی آراستگی به فضیلت های اخلاقی و از این قبیل رهنمون شویم نه اینکه برخلاف روح ادبیات و هنر اینها خود دستمایه اختلاف و نزاع باشند
مبحث ادبیات تطبیقی دقیقا به مشترکات فرهنگی و تاثیر و تاثر ادبیات وفرهنگهای اقوام و ملل از یکدیگر اشاره دارد و نشان می دهد تا چه اندازه مشترکات در فرهنگها وادبیات گوناگون ملل و اقوام وجود دارد

ادبیات اکثرا دعوت به دوستی می کند

جنگ هفتاد و دو ملت همه راعذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

۹۸/۵/۲۰ ۱۳:۲۶

بعضی همه چیز را رها کرده و چسبیده اند به زبان پارسی تا حقانیت زبان و فرهنگ خود را اثبات کنند که این خود نشان دهنده راستی و درستی طرف مقابل است
اگر فارسی به گفته بعضیها لحجه ای از زیر مجموعه زبان تورکی و عربی ست که من شک دارم و بر عکسش میتواند درست باشد با پیشینه زبان پارسی باستان و اوستایی به گمان زبانهای دیگر زیر مجموعه و وامدار زبان پارسی باشند به هر همه محترم ولی اینکه تورک و عرب سعی میکنند که به زور و تعصب بگویند که ما مهمتریم جای شک دارد

۹۸/۵/۲۰ ۱۳:۱۵

جالبه تمام این بحثها و نوشته ها به فارسی است
دوستانی که سر زبان جروبحث بیهوده میکنند که غالبا دوستان آذری هستند و اصرار دارند که بگویند زبان تورکی اینقدر واژه در فارسی دارد خب برعکسش هم صادقه زبان تورکی هم پر از واژه های فارسی عربی و ارمنی است اینکه تعجب نداره حال بعضی میگویند فارسی لحجه است زبان نیست باید گفت همین لحجه با این حجم هنر و ادبیات به صد زبان بی‌مایه ارزش دارد

۹۶/۴/۲۱ ۲۱:۱۱

این پسوند نهی است و اینکه پسوند نهی و اشتقاق در ترکی یکی است نشان دهنده ضعف این زبان است نه قدرت آن ضمنا ظاهرا شما از کتاب تاریخ بیهقی واژه آورده اید چون این کلمات امروزه استفاده نمی شوند ضمنا ده برابر این کلمات و کل کلمات ترکی در فارسی از فارسی وارد ترکی شده است کافیاست به اشعار فضولی و نسیمی نگاه کنید

۹۵/۵/۱۳ ۱۹:۱۹

در وضعيتي هستيم كه خودمان خودمان را قبول نداريم.

خودمان خودمان را مسخره ميكنيم.

خودمان با زبان خودمان فارسي را به عرش ميرسانيم و تركي را به فرش.

و در آخر انتظار داريم فارسي زبانان به ما احترام بگذارند.

دوست عزيزي كه ترك هستي و در اين باره مطالعه نداري،آيا مجبوري به اشتباه دفاع كني از زبان فارسي؟

آيا تا به حال به شما مدال افتخار داده اند؟

 

۹۵/۵/۱۳ ۱۳:۳۷

در همان قورمه و قیمه و دلمه که هر روز می خوری!

۹۵/۵/۱۳ ۱۳:۳۵

برایم جالب است که معترضین و تنگ نظران در وادی ادبیات تطبیقی ترکی ـ فارسی، همواره ترک ها هستند. اگر کامنتهای اعتراضی را مرور کنید ملاحظه می کنید که معترضین ترکی را بلد هستند. و برایم جالبتر است که چرا وقتی ادبیات تطبیقی عربی ـ فارسی یا انگلیسی ـ فارسی بحث می شود چنین اعتراضی نه از جانب ترکها نه از جانب فارسها نمی شود؟

۹۵/۵/۱۳ ۰۹:۱۳

این پسوند مه یا ما در کدام کلمات فارسی بکار رفته ؟ یک نمونه بگویید ؟ این کلماتی که گفتین تورکیه و حد اکثر صد کلمه است نه آن طور که تورکان آن را به هزاران کلمه می ر سانند

۹۵/۵/۱۲ ۱۹:۵۱

کلمه زیبای خامه ی فارسی را ترکی نکنید ، خامه چه طوری از ق آ ی م آ ی ق درست شده ؟

۹۵/۵/۱۲ ۱۹:۰۶

شما که می فرمایید ترکی هنر است بفرمایید هنر ( فارسی ) به ترکی چه می شود
چرا تورک ها در جواب کسی صدای ه و هن و هین و هون در میارن و کلمه برابر برای آری و یا بلی ندارن
یه کمی هنر خرج کنین

۹۵/۴/۲۰ ۲۰:۴۶

نصف این کلمات امروزه در فارسی به کار نمیرود خامه هم فارسی است و از خام گرفته شده است در ضمن نفوذ پسوند زمانی درست است که در کلمات خود زبان هم به کار رود و از این نظر تنها پسوند چی از ترکی وارد فارسی شده که با آن لغات جدید مثل سانسورچی میسازند

۹۴/۱۰/۳۰ ۱۱:۱۰

یاشا اوستا چوخ گوزلیدی.

۹۴/۹/۱۲ ۲۳:۲۴

با احترام 

پسوند وار نیز ترکی است . امید وار 

یا قول کلمه ترکی است که در زبان فارسی واژه قول بده زیاد استفاده می شود. قول دادن در ترکی همان عهد بستن می باشد. 

۹۴/۵/۹ ۱۴:۴۰
[quote name="غیر خودمونی"] [quote name="خودمونی"] مهندس جان مطلب قبلیت فقط 150 بازدید داشت و اولین بار جزو پربازدیدها نشد. خودتون میبینید که استقبالی از این نوع مطالب نمیشه تازه میایید سلسله ایش می کنید؟ [/quote] دوست عزیز باصطلاح خودمونی! نمیدانم منظورتان از این گونه بهانه تراشی ها چیست !پیشنهاد میکنم کمی تامل وصبر پیشه کنید ومطمئن باشید که از این اقدام مثبت وارزشمند سودمند خواهید شد.ومطمئن باشید تبعات مثبت اش بیشتر از تبعات منفی است .حداقل اگر علاقه ای هم به فرهنگ وادب و زبان مادری خود ندارید . لا اقل از قول دیگران اظهار نظر نفرمایید.پیشنهاد میکنم سکوت بفرمایید.اتفاق خاصی نمی افتد.بقول خودتان تعداد بازدید 149 تا میشود... [/quote] اتفاقا ایشون زبان مادریش تورکی نیست آیا در کل دنیا امکانش است که کسی از شنیدن و خواندن زبان مادریش خسته شود و خوشش نیاید. بلی اگر به غیر زبان مادریش باشد و علاقه و نیازی به یادگیری اش نداشته باشد از این سری مطالب خسته و ناخشنود خواهد بود. من همین امروز و همین الان با این سایت بصورت اتفاقی آشنا شدم با خواند این سری مطالب خیلی ذوق زده شدم دستان شما رو میبوسم.
۹۴/۵/۹ ۱۴:۱۳
چوخ گوزل و یاخچی یازئشدی ، بو سری یازئشلار هامئسی گوزلدی ، ال لروز آغری ماسئن ، لوطفا چوخ یازئن و ادامه ورون.
۹۴/۴/۱۷ ۱۷:۲۰
[quote name="تهران"] چند سال پیش یونسکو اعلام کرد زبان ترکی سومین زبان قانونمند دنیاست. زبان غنی و پرقاعده است. [/quote] این ادعای سال 78 بهار زنجان بی پایه بود و چنین چیزی در یونسکو تحقیق نشده است اگر هم روزی چنین تحقیقی شود زبان ترکی قانونمندترین یا جزو سه زبان قانونمند دنیا خواهد بود نه سومین زبان. شما فقط با عربی مقایسه کنید تا زیبایی ها و توانمندی های ترکی را ببینید.
۹۴/۴/۱۷ ۱۷:۱۱
[quote name="تهران"] چند سال پیش یونسکو اعلام کرد زبان ترکی سومین زبان قانونمند دنیاست. زبان غنی و پرقاعده است. [/quote] آفرین احسنت
۹۴/۴/۱۷ ۱۶:۵۱
چند سال پیش یونسکو اعلام کرد زبان ترکی سومین زبان قانونمند دنیاست. زبان غنی و پرقاعده است.
۹۴/۴/۱۷ ۱۱:۱۶
شنیدن و دیدن این کلمات مایه بسی افتخار و سربلندی است دستت درد نکنه مهندس جان
۹۴/۴/۱۷ ۰۰:۱۵
یاشا مهندس یاشا
۹۴/۴/۱۶ ۱۱:۰۷
بسیاری از اینها رو هر روز میشنویم ولی اونقده این زبان رو تحقیر کردند که حتی جرات نداریم فکر کنیم که چکمه همان چکمک و کشیدن پاشنه کفش است. ممنونم استاد
۹۴/۴/۱۵ ۲۳:۲۹
[quote name="محمدرضا"] سایغیلی نایبی جنابلاری ان درین حورمتله من تورکجه نی یاخشیراق اویرنمیشم. بیلیرم تورکجه ده اینجه قالین سسلر وار کی قاف ایله اینجه سس گلمز. پس نیه (قوزئی آذربایجان) دئییلیر؟ [/quote] بو سؤزون اسکی یازیسی قوزاغی سونرا قوزای دی. قوز، گون دگیلمه ین یئره دئیرلر. گون دییلن یئره ده گونه کی ، گونی و ایندیجه گونئی دئیرلر. او قده ر گونئی - قوزای دئییلمیش که ایکیسی یالنیشجا گونئی - قوزئی دئییلمیش آمما دوزو قوزای دی.
۹۴/۴/۱۵ ۲۲:۱۲
سایغیلی نایبی جنابلاری ان درین حورمتله من تورکجه نی یاخشیراق اویرنمیشم. بیلیرم تورکجه ده اینجه قالین سسلر وار کی قاف ایله اینجه سس گلمز. پس نیه (قوزئی آذربایجان) دئییلیر؟
۹۴/۴/۱۵ ۲۱:۰۵
[quote name="م.محمدي"] ممنون جناب نائبي از قديم گفته اند فارسي شكر است تركي هنر است كه در پيشرفت زبان فارسي شاعران آذربايجاني زياد نقش داشته اند بنا براين خودمان را جدا از زبان فارسي نمي دانيم وبقولي اگر تركي زبان مادري ماست فارسي هم زبان پدري ماست وامااز ديگر هنر بودن زبان تركي= ديشي مي چئكديرديم ماشينيمي دوزدديرديم =دادم ماشينم را درست كردند Ihave my car repaired ويا سئويلديم =دوست داشته شدم I have been loved مي بينيم در زبان تركي فقط از يك كلمه براي فعل استفاده شده ولي حتي در زبان انگليسي هم از فعل كمكي استفاده گرديده است [/quote] در یکی از مباحث دهگانه این موضوع را باز خواهبم کرد. توانایی متعدی + اجبار جزو توانمندی های بسیار زیبای ترکی است که شما فقط به اجبار (یا واسطه) اشاره کردید.
۹۴/۴/۱۵ ۲۰:۵۰
ممنون جناب نائبي از قديم گفته اند فارسي شكر است تركي هنر است كه در پيشرفت زبان فارسي شاعران آذربايجاني زياد نقش داشته اند بنا براين خودمان را جدا از زبان فارسي نمي دانيم وبقولي اگر تركي زبان مادري ماست فارسي هم زبان پدري ماست وامااز ديگر هنر بودن زبان تركي= ديشي مي چئكديرديم ماشينيمي دوزدديرديم =دادم ماشينم را درست كردند Ihave my car repaired ويا سئويلديم =دوست داشته شدم I have been loved مي بينيم در زبان تركي فقط از يك كلمه براي فعل استفاده شده ولي حتي در زبان انگليسي هم از فعل كمكي استفاده گرديده است
۹۴/۴/۱۵ ۱۸:۰۲
[quote name="کارشناس ارشد ادبیات عربی"] استخراج های بسیار عالیی بود هرچند خیلی هایش را نمی دانستم فقط در مورد کرشمه چندان که باید و شاید در ذهنم ننشست. اولا قیریشما چه ربطی به کیریشمه دارد دوم اینکه قیریشماخ در ترکی به معنای پلاسیدن و وارفتن پارچه را می گویند ولی کرشمه در فارسی برعکس به معنای نشاط و طراوت است. البته من تحصیلاتم کارشناسی ارشد ادبیات عربی است ولی گفته های شما را متوجه خواهم شد. لطفا قانعم فرمایید. [/quote] واژه "قیر" در ترکی معانی بسیار متعدد و غیرمشابه دارد مانند: * قتل و عام (قوشون قیریلدی) که قیرقی و قیرقاول نیز از این ریشه اند. * بریدن (ساپی قیردی) * مرز و سرحد که قیراق (لبه هر چیزی)، قیرنو (لبه پشت بام) ، قیرنا (لبه پشت بام) از این ریشه اند. * سیاهی و تیرگی که قیر (آسفالت) و قیرا (تیرگی مطلق) از این ریشه اند. * به معنای عشوه و ناز و خرامان بودن که قیر وئرمک، قیرجانماق ، قیریشماق، قیرناز (کنیر زیبا) از این ریشه اند. آنچه شما می فرمایید اگر از ریشه قیرماق(بریدن) و فعل اشتراکی اش (قیریشماق) باشد یعنی چین و چروک شدن ولی آنچه این لغت از آن مشتق شده همان قیر به معنای قیر (عشوه و ناز) است. و اما اینکه چرا قیریشما به کیریشمه تبدیل می شود در ترکی قاعده ای هست به نام تبدیل یا تحریف ثقیل به سخیف یا سخیف به ثقیل که در آن آوای ثقیل (دارای ق ـ خ ـ غ) به آوای سخیف (دارای ک ـ گ) تبدیل می شوند. مثلاً دؤگمک به توخماق تبدیل می شود و برعکس قیریشماق به کیریشمک.
۹۴/۴/۱۵ ۱۷:۰۵
استخراج های بسیار عالیی بود هرچند خیلی هایش را نمی دانستم فقط در مورد کرشمه چندان که باید و شاید در ذهنم ننشست. اولا قیریشما چه ربطی به کیریشمه دارد دوم اینکه قیریشماخ در ترکی به معنای پلاسیدن و وارفتن پارچه را می گویند ولی کرشمه در فارسی برعکس به معنای نشاط و طراوت است. البته من تحصیلاتم کارشناسی ارشد ادبیات عربی است ولی گفته های شما را متوجه خواهم شد. لطفا قانعم فرمایید.
۹۴/۴/۱۵ ۱۶:۱۰
[quote name="لغت نامه"] مهندس این لغت هم از همین فرمول آمده و در لغتنامه نوشته ترکی هست. چالمه . [ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) دلوگونه ای از چرم که در آن یخ ریزند و شیشه های شربت یا شیشه های شراب و دیگر مسکرات را در وی نهندتا سرد شود و خنک بماند. ظرفی دلو مانند که غالباً از چرم بلغار و گاه از چرم عادی سازند و مورد استعمالش آن است که ریزه های یخ در آن ریزند و شیشه های شربت یا مسکرات را درون وی گذارند تا سرد شوند. نوعی ظرف چرمی بزرگ بشکل دلو که در آن یخ کنند و شیشه هایی راکه محتوی انواع مشروبات هستند برای سرد شدن و سرد ماندن درون وی نهند. ظرفی چون دلوی بزرگ ، از چرم بلغار یا چرم عادی مخصوص نگاه داشتن یخ ، که شیشه های محتوی آشامیدنیهای مختلف را برای سرد شدن و سرد ماندن درون آن گذارند. جایخی . جای یخ . ظرف مخصوص نگه داشتن یخ . یخچال دستی . || قسمی عمامه که هندیان دارند. نوعی عمامه که بعضی از مردم هند بر سر نهند. [/quote] چالماق = نواختن ، زدن ، متمایل شدن ، کوبیدن چالما = وسیله ای که مانند مشک آب در تلاطم و ضربه است و محتویات را خنک نگه می دارد.
۹۴/۴/۱۵ ۱۶:۰۷
[quote name="Miyanali Bakidan"] Sayin araşdiricimiz Nayibi bey Başiz uca caniz sağ olsun. Çox faydalandim. Diger sorğu mene geldi bu ki nece bu sözleri fars dilinde tapmişsiz ve fars sözlerinden ayirmişsiz? Fars dilinde çox sözler bonlara oxşar misal: xeyme , bime , cerime. [/quote] باکی دان غریب قارداش! سلام اتیمولوژی ده ایشله ین گرکدیر نئچه قونشو دیلینین سؤزلرینین کؤکون بیله. تورکجه نین سؤزون ایشله ین گرکدیر فارسجا و عریبجه نین سؤزلرین یاخشیراق بیله و سؤزلرینین کؤکون بیله. اؤرنک ایچین بو قونوشمادا، گرکدیر تورکجه نین فعل لرین بیله. "جریمه" تورکجه اولارسا گرکدیر "جری"+"مه" اولا. "جری" تورک دیلینده امر فعل دییر. باشقا باخشیلا عرب سؤزون بیلسک بو سؤز "فعلیه" وزنینده "جَرَمَ" سؤزوندن دیر که جرم، مجرم، جریمه هامیسی بو سؤزدن ایریلمیشلار. یاخود "بیمه" سؤزو تورکجه اولارسا گرکدیر "بی" آدیندا امر فعلیمیز اولا کی یوخدور.
۹۴/۴/۱۵ ۱۵:۵۴
[quote name="ادبلی"] [quote name="محمدصادق نائبی"] [quote name="نوروزی شهر اندیشه تهران"] استاد بزرگوار کارتان ستودنی و گفته هایتان شیرین و دلنشین است. فقط بنظرم نباید بگید کلماتی که در فارسی رفته اند. من تاحال نشنیدم کسی بگه یارمه یا کسمه یا تکمه. احتمالا مثالهای ترکی را گفته اید که بعضیهاشون توی فارسی هم رفته [/quote] دوست عزیزم جناب نوروزی باسلام نخیر اگر قرار باشد ترکی ها را بگویم بیش از 1000 می شود. این واژگان از ترکی به فارسی وارد شده اند. برای نمونه رد پای این کلمات را در زبان فارسی نقل می کنم: [b]تَکمه[/b] اقبال لاهوری می فرماید: رشته های خویش را بر خود تند ـ تکمه ای گردد گره بر خود زند حتی از شاعران متأخر ملک الشعرای بهار می فرماید: تکمه ی زر بر قبای زرنگار [b]کسمه[/b] حافظ شیرازی می فرماید: عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز ـ شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده [b]یارمه[/b] در مورد یارمه نیازی به بررسی دواوین شعرای قدیمی نداریم. این کلمه الآن متداول است. آش یارمه معروف است و در انواع آش ها و غذاها اگر به "خیردیم بوغدا" برسیم تاکید می کنند که "گندم یارمه". در لغتنامه ها نیز یارمه به معنای گندم خرد می آید. [/quote] مردم آذربایجان ، مردمی اصیل و هنرپرورند. زبان ،ادبیات وفرهنگ خاصه این خطه بهمراه موسیقی فولکلور، جایگاه ویژه ای در دل مردم ، از روستایی و ایلیاتی گرفته تا شهرنشین دارد و روح تک تکشان با فرهنگ غنی ،اشعار پر محتوا ،مغزدار وصدای سازوآواز و داستان سرایی عاشق ها پیوند خورده است و از شنیدن آن در هر کجا که باشند احساس غرور و شعف می کنند. فرهنگ وموسیقی عاشقی آذربایجان ، غنی ترین نمونه و ادبیات و فرهنگ شفاهی آذربایجان است . موقام : موقام موسیقی کهن ملی آذربایجان به علت علاقه خاص این ملت به آن و زیبایی عمیقش و همچنین پیوند آن با ادبیات و شعر عاشیقی ، تکامل زیادی یافته است . موقام در منابع علمی : موقامهای آذربایجانی ، هنر شعری – موسیقایی ، که دارای تاریخی کهن می باشند و به طور وسیع در شرق گسترش یافته است و به دلیل زیبایی خاص خود ، نظر محققین را در تمامی اعصار به خود جلب کرده است . موقامهای ضربی دارای ویژگیهای خاص واز گونه بسیار رایج در موسیقی شفاهی – حرفه ای آذر بایجان هستند . دستگاههای این موقامها مشخصأ آثاری آوازی – سازی چند قسمتی که بی شباهت به سوئیت نیست می باشند . ریتم و متد این موقامها با شعر آذربایجانی رابطه ای تنگاتنگ دارد . " قارا باغ شکسته سی " و " کسمه شکسته " : در موسیقی آذربایجانی این دو نوع شکسته جایگاه بالایی دارند . این دو شعبه در قرن ١۹ به صورت موقام ضربی تغییر شکل یافتند . گونه شکسته نخستین بار در موسیقی عاشقی شکل یافت . قارا باغ شکسته سی اصولا توسط مردان وکسمه شکسته توسط زنان اجرا می شود. [/quote] ادبلی قارداش! ممنونم از اطلاعات ارزشمنتان. قاراباغ شکسته در موسیقی اصیل فارسی نیز جایگاه بسیار رفیعی دارد و یکی از گوشه های بسیار سوزناک و عرفانی است.
۹۴/۴/۱۵ ۱۴:۲۸
با سلام و احترام کارتان شایسته ی تقدیر است. امیدوارم ادامه داشته باشد. با آرزوی موفقیت!
۹۴/۴/۱۵ ۱۰:۴۹
تقدیم به استاد نایبی وتمامی علاقمندان ودوستان فهیمی که در گسترش ،احیاء واعتلای زبان ترکی وادبیات مادری ،تلاش وکوشش می نمایند . استاد شهریار: تورکون دیلی تک سوگلی ، ایستکلی دیل اولماز ئوزگه دیله قاتسان ،بو اصیل دیل ،اصیل اولماز ئوزشعرینی فارسا-عربه قاتماسا شاعر شعری اوخویانلار،ائشیدنلر کسیل اولماز فارس شاعری چوخ سوزلرینی بیزدن آپارمیش «صابر»کیمی بیر سفره لی شاعر،پخیل اولما تورکون مثلی،فولکلوری دنیادا تک دیر خان یورقانی،کندایچره مثل دیر،میتیل(1) اولماز آذر قوشونی ،قیصر رومی اسیر ائتمیش کسرا سوزودیر بیر بئله تاریخ ناغیل اولماز پیشمیش کیمی ،شعرین ده گرک داد-دوزی اولسون کند اهلی بیلر لر کی دوشابسیز، خشیل(2)اولماز سوزلرده جواهر کیمی دیر ،اصلی بدلدن تشخیص وئرن اولسا بوقدر زیر-زیبیل اولماز شاعر اولا بیلمز سن ،آنان دوغماسا شاعر مس سن،آبالام،هر ساری کوینک قیزیل اولماز چوق قیسا بوی اولسان اولیسان جن کیمی شیطان چوق دا اوزون اولما که اوزوندا عقیل اولماز مندن ده نه ظالم چیخار ،اوغلوم،نه قصاص چی بیر دفعه بونی،قان،کی ایپکدن(3) قزیل(4) اولماز آزاد قوی اوغول عشقی طبیعتده بولونسون داغ-داشدا دوغولموش ده لی جیران حمیل اولماز انسان اودی دوتسون بو ذلیل خلقی الیندن آللاهی سورسن،بئله انسان ذلیل اولماز چوق دا «سرابون» سویی وار یاغ بالی واردیر باش عرش ده چاتدیرسا ،«سراب» اردبیل اولماز ملت غمی اولسا ،بوجوجوقلار (5)چوپه دونمز(6) اربابلاریمیزدان دا ،قارینلار،طبیل اولماز دوز واختا دولار تاختا -طاباق ادویه ایله اوندا کی ننه ام سانجیلانار زنجفیل اولماز بو «شهریار»ین طبعی کیمی چیممه لی چشمه کوثر اولابیلسه دئمیرم ،سلسبیل(7) اولماز 1. میتیل=کهنه –فرسوده 2. خشیل=نوعی غذا 3. ایپکدن=ابریشم 4. قزیل=طناب بافته شده از موی بز 5. بوجوجوقلار=این بچه ها 6. چوپه دونمز= کنایه از لاغرشدن 7. سلسبیل= نام چشمه ای در بهشت
۹۴/۴/۱۵ ۱۰:۴۳
[quote name="محمدصادق نائبی"] [quote name="نوروزی شهر اندیشه تهران"] استاد بزرگوار کارتان ستودنی و گفته هایتان شیرین و دلنشین است. فقط بنظرم نباید بگید کلماتی که در فارسی رفته اند. من تاحال نشنیدم کسی بگه یارمه یا کسمه یا تکمه. احتمالا مثالهای ترکی را گفته اید که بعضیهاشون توی فارسی هم رفته [/quote] دوست عزیزم جناب نوروزی باسلام نخیر اگر قرار باشد ترکی ها را بگویم بیش از 1000 می شود. این واژگان از ترکی به فارسی وارد شده اند. برای نمونه رد پای این کلمات را در زبان فارسی نقل می کنم: [b]تَکمه[/b] اقبال لاهوری می فرماید: رشته های خویش را بر خود تند ـ تکمه ای گردد گره بر خود زند حتی از شاعران متأخر ملک الشعرای بهار می فرماید: تکمه ی زر بر قبای زرنگار [b]کسمه[/b] حافظ شیرازی می فرماید: عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز ـ شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده [b]یارمه[/b] در مورد یارمه نیازی به بررسی دواوین شعرای قدیمی نداریم. این کلمه الآن متداول است. آش یارمه معروف است و در انواع آش ها و غذاها اگر به "خیردیم بوغدا" برسیم تاکید می کنند که "گندم یارمه". در لغتنامه ها نیز یارمه به معنای گندم خرد می آید. [/quote] مردم آذربایجان ، مردمی اصیل و هنرپرورند. زبان ،ادبیات وفرهنگ خاصه این خطه بهمراه موسیقی فولکلور، جایگاه ویژه ای در دل مردم ، از روستایی و ایلیاتی گرفته تا شهرنشین دارد و روح تک تکشان با فرهنگ غنی ،اشعار پر محتوا ،مغزدار وصدای سازوآواز و داستان سرایی عاشق ها پیوند خورده است و از شنیدن آن در هر کجا که باشند احساس غرور و شعف می کنند. فرهنگ وموسیقی عاشقی آذربایجان ، غنی ترین نمونه و ادبیات و فرهنگ شفاهی آذربایجان است . موقام : موقام موسیقی کهن ملی آذربایجان به علت علاقه خاص این ملت به آن و زیبایی عمیقش و همچنین پیوند آن با ادبیات و شعر عاشیقی ، تکامل زیادی یافته است . موقام در منابع علمی : موقامهای آذربایجانی ، هنر شعری – موسیقایی ، که دارای تاریخی کهن می باشند و به طور وسیع در شرق گسترش یافته است و به دلیل زیبایی خاص خود ، نظر محققین را در تمامی اعصار به خود جلب کرده است . موقامهای ضربی دارای ویژگیهای خاص واز گونه بسیار رایج در موسیقی شفاهی – حرفه ای آذر بایجان هستند . دستگاههای این موقامها مشخصأ آثاری آوازی – سازی چند قسمتی که بی شباهت به سوئیت نیست می باشند . ریتم و متد این موقامها با شعر آذربایجانی رابطه ای تنگاتنگ دارد . " قارا باغ شکسته سی " و " کسمه شکسته " : در موسیقی آذربایجانی این دو نوع شکسته جایگاه بالایی دارند . این دو شعبه در قرن ١۹ به صورت موقام ضربی تغییر شکل یافتند . گونه شکسته نخستین بار در موسیقی عاشقی شکل یافت . قارا باغ شکسته سی اصولا توسط مردان وکسمه شکسته توسط زنان اجرا می شود.
۹۴/۴/۱۵ ۱۰:۴۲
[quote name="خودمونی"] مهندس جان مطلب قبلیت فقط 150 بازدید داشت و اولین بار جزو پربازدیدها نشد. خودتون میبینید که استقبالی از این نوع مطالب نمیشه تازه میایید سلسله ایش می کنید؟ [/quote] دوست عزیز باصطلاح خودمونی! نمیدانم منظورتان از این گونه بهانه تراشی ها چیست !پیشنهاد میکنم کمی تامل وصبر پیشه کنید ومطمئن باشید که از این اقدام مثبت وارزشمند سودمند خواهید شد.ومطمئن باشید تبعات مثبت اش بیشتر از تبعات منفی است .حداقل اگر علاقه ای هم به فرهنگ وادب و زبان مادری خود ندارید . لا اقل از قول دیگران اظهار نظر نفرمایید.پیشنهاد میکنم سکوت بفرمایید.اتفاق خاصی نمی افتد.بقول خودتان تعداد بازدید 149 تا میشود...
۹۴/۴/۱۵ ۰۱:۳۷
گيرا و آموزنده بود. سپاسگزاريم.
۹۴/۴/۱۵ ۰۱:۰۶
مهندس این لغت هم از همین فرمول آمده و در لغتنامه نوشته ترکی هست. چالمه . [ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) دلوگونه ای از چرم که در آن یخ ریزند و شیشه های شربت یا شیشه های شراب و دیگر مسکرات را در وی نهندتا سرد شود و خنک بماند. ظرفی دلو مانند که غالباً از چرم بلغار و گاه از چرم عادی سازند و مورد استعمالش آن است که ریزه های یخ در آن ریزند و شیشه های شربت یا مسکرات را درون وی گذارند تا سرد شوند. نوعی ظرف چرمی بزرگ بشکل دلو که در آن یخ کنند و شیشه هایی راکه محتوی انواع مشروبات هستند برای سرد شدن و سرد ماندن درون وی نهند. ظرفی چون دلوی بزرگ ، از چرم بلغار یا چرم عادی مخصوص نگاه داشتن یخ ، که شیشه های محتوی آشامیدنیهای مختلف را برای سرد شدن و سرد ماندن درون آن گذارند. جایخی . جای یخ . ظرف مخصوص نگه داشتن یخ . یخچال دستی . || قسمی عمامه که هندیان دارند. نوعی عمامه که بعضی از مردم هند بر سر نهند.
۹۴/۴/۱۵ ۰۰:۱۶
Sayin araşdiricimiz Nayibi bey Başiz uca caniz sağ olsun. Çox faydalandim. Diger sorğu mene geldi bu ki nece bu sözleri fars dilinde tapmişsiz ve fars sözlerinden ayirmişsiz? Fars dilinde çox sözler bonlara oxşar misal: xeyme , bime , cerime.
۹۴/۴/۱۵ ۰۰:۰۰
عالی بود. دست مریزاد.
۹۴/۴/۱۴ ۲۳:۴۶
آدم وقتی می خونه می فهمه چه زبان گیرایی داریم. من فقط کلمه قورمه را می دونستم. خیلی جالب بود. لایک داره.
۹۴/۴/۱۴ ۲۳:۲۹
[quote name="نوروزی شهر اندیشه تهران"] استاد بزرگوار کارتان ستودنی و گفته هایتان شیرین و دلنشین است. فقط بنظرم نباید بگید کلماتی که در فارسی رفته اند. من تاحال نشنیدم کسی بگه یارمه یا کسمه یا تکمه. احتمالا مثالهای ترکی را گفته اید که بعضیهاشون توی فارسی هم رفته [/quote] دوست عزیزم جناب نوروزی باسلام نخیر اگر قرار باشد ترکی ها را بگویم بیش از 1000 می شود. این واژگان از ترکی به فارسی وارد شده اند. برای نمونه رد پای این کلمات را در زبان فارسی نقل می کنم: [b]تَکمه[/b] اقبال لاهوری می فرماید: رشته های خویش را بر خود تند ـ تکمه ای گردد گره بر خود زند حتی از شاعران متأخر ملک الشعرای بهار می فرماید: تکمه ی زر بر قبای زرنگار [b]کسمه[/b] حافظ شیرازی می فرماید: عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز ـ شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده [b]یارمه[/b] در مورد یارمه نیازی به بررسی دواوین شعرای قدیمی نداریم. این کلمه الآن متداول است. آش یارمه معروف است و در انواع آش ها و غذاها اگر به "خیردیم بوغدا" برسیم تاکید می کنند که "گندم یارمه". در لغتنامه ها نیز یارمه به معنای گندم خرد می آید.
۹۴/۴/۱۴ ۲۳:۱۲
متشکر
۹۴/۴/۱۴ ۲۳:۱۰
[quote name="خودمونی"] مهندس جان مطلب قبلیت فقط 150 بازدید داشت و اولین بار جزو پربازدیدها نشد. خودتون میبینید که استقبالی از این نوع مطالب نمیشه تازه میایید سلسله ایش می کنید؟ [/quote] میخوای 100 تا کامنت بذارم بشه رکورد؟ اجازه بدید کمی زبان مادریمونو یاد بگیریم. ما که نه در مدرسه یاد گرفتیم نه دانشگاه. بذارید لااقل از وجود مهندس نائبی در زمینه تحقیقات ترکیشون استفاده کنیم.
۹۴/۴/۱۴ ۲۳:۱۰
[quote name="نوروزی شهر اندیشه تهران"] استاد بزرگوار کارتان ستودنی و گفته هایتان شیرین و دلنشین است. فقط بنظرم نباید بگید کلماتی که در فارسی رفته اند. من تاحال نشنیدم کسی بگه یارمه یا کسمه یا تکمه. احتمالا مثالهای ترکی را گفته اید که بعضیهاشون توی فارسی هم رفته [/quote] برای منم سوال شد.
۹۴/۴/۱۴ ۲۲:۴۶
استاد بزرگوار کارتان ستودنی و گفته هایتان شیرین و دلنشین است. فقط بنظرم نباید بگید کلماتی که در فارسی رفته اند. من تاحال نشنیدم کسی بگه یارمه یا کسمه یا تکمه. احتمالا مثالهای ترکی را گفته اید که بعضیهاشون توی فارسی هم رفته
۹۴/۴/۱۴ ۲۲:۲۸
[quote name="خودمونی"] مهندس جان مطلب قبلیت فقط 150 بازدید داشت و اولین بار جزو پربازدیدها نشد. خودتون میبینید که استقبالی از این نوع مطالب نمیشه تازه میایید سلسله ایش می کنید؟ [/quote] از آن 150 نفر فقط 15 نفر اگر موفق به یادگیری مشتقات یک واژه شوند برایم کافیست. آمار بازدید و کامنت به تنهایی ارزشمند نیست.
۹۴/۴/۱۴ ۲۲:۱۵
مهندس جان مطلب قبلیت فقط 150 بازدید داشت و اولین بار جزو پربازدیدها نشد. خودتون میبینید که استقبالی از این نوع مطالب نمیشه تازه میایید سلسله ایش می کنید؟
۹۴/۴/۱۴ ۲۲:۰۲
بسیار عالی؛ آقای نائبی عزیز این کاری که شروع کردید بسیار ارزشمند است. کاش تمامی خانواده هایی که تلاش دارند به جای زبان مادری، زبان دیکری به کودکان خود بیاموزند نیز به گونه ای اطلاع رسانی و غنا و زیبایی زبان ترکی به آنها آموزش داده می شد. موفق باشید

اخبار روز