سکوت براي " شنيدن " و انديشه براي " پرسش " کردن لازم و ضروري است. بدون خوب شنيدن و بدون پرسش هاي جديد مطرح کردن، نمي توان قدم هاي مطمئن و ماندگاري در مسير زندگاني برداشت.
زماني که حرف هايمان تکراري و سطحي مي شوند اين نشانه ي اين است که ما در خوب شنيدن دچار مشکل شده ايم. و زماني که پاسخ هايمان تکراري و سطحي مي شوند اين نشانه ي اين است که در يافتن پرسش هاي جديد دچار مشکل شده ايم.
پرسش هاي جديد، مثل يافتن راه هاي جديد در مسير زندگي است. ما براي اينکه طرحي نو بياندازيم و قدم در مسيري تازه و جديد بگذاريم حتما نيازمند يافتن پرسش هاي جديد هستيم. شکل گيري يک پرسش جديد در ذهن انسان مي تواند سرآغاز يک راه جديد در زندگي آدمي باشد. طرح پرسش هاي جديد به منزله ي کشف راه هاي جديد در مسير زندگي انسان است. پرسش جديد، سرچشمه و سرآغاز است. يافتن پاسخ هاي جديد براي پرسشي ثابت به منزله ي نگريستن به موضوعي ثابت از منظرهاي گوناگون است. طرح پرسش هاي جديد مهمتر از يافتن پاسخ هاي گوناگون براي يک پرسش ثابت است. « به اين دليل گفته مي شود فلسفه ي اسلامي همان فلسفه ي يونانيان قديم است. پاره اي از افراد توجه به اين نکته ندارند و مي گويند فلاسفه ي مسلمان سخنان تازه اي آورده اند. اما سخنان تازه ي آنها در پاسخهاست. پرسشها، همان پرسشهايي است که يونانيان در ميان آورده اند. اگر بپذيرند که پرسشها درست هستند، در جرگه ي آنان درآمده اند.» ( درسهايي در فلسفه ي علم الاجتماع، سروش، ص 150 )
مطرح کردن پرسش هاي جديد، انديشه اي چالاک و روحيه اي شجاع و نترس مي طلبد. کساني که در تاريخ زندگي انسان پيام آوران پرسش هاي جديد و نو براي آدمي بوده اند، در عصر خود انسانهاي نترس و شجاعي بوده اند که برخلاف جهت باورها و عادات جاري زمان حرکت کرده و حتي در راه اين نوآوري جان خود را نيز به خطر انداخته اند. کارهاي بزرگ انسانهاي بزرگ مي طلبد و هزينه هاي بزرگ نيز به همراه دارد.
پرسش مقدم بر پاسخ گفتن است و شنیدن مقدم بر سخن گفتن است. زمانی که این تقدم و تأخر به هم خورده و جابجا شود، این از نشانه های پریشانی و رکود و تکرار در یک جامعه است.
وقتی که ما در جامعه ای شاهد رکود اقتصادی هستیم باید اقتصاد دانان و دولتمردان در حل این رکود و در درمان این درد اجتماعی بیاندیشند و کار کنند. همچون رکود اقتصادی می توان شاهد رکود فرهنگی در یک جامعه نیز بود. اما ریشه و علت این رکود فرهنگی کجاست؟ چگونه می توان این درد را درمان کرد؟ چه کسانی در قبال این درد مسئول هستند؟
رکود اقتصادی را با رونق تولید و سرمایه گذاری می توان درمان کرد اما برای رکود فرهنگی چه باید کرد؟
از نشانه های رکود فرهنگی این است که پرسش های کهنه و تکراری و ثابت بر فضای فکری یک جامعه حاکم شده است. و ما تنها شاهد شکل گیری پاسخ های گوناگون برای پرسش های ثابت و کهنه و تکراری هستیم. و دریغ از مطرح شدن یک پرسش متفاوت و تازه! تا زمانی که پرسشهای ما کهنه و ثابت است پاسخ ها به این پرسش ها نیز سطحی و یکنواخت و تکراری خواهد بود. مثل چرخش انسان به دور خودش بدون اینکه بتواند از این دور و تسلسل خارج شده و قدم در راه جدیدی بگذارد. با مطرح شدن پرسش های جدید است که می توان به رکود فرهنگی حاکم بر فضای فکری یک جامعه غلبه کرد. و تولید پرسش بر عهده ی متفکران و اندیشمندان و روشنفکران است.
پرسش مبتنی بر اندیشه و تفکر است. اندیشه های چالاک و خلاق هستند که توانایی تولید پرسش های متفاوت و تازه و جدید را دارا می باشند. تولید پرسش های جدید نیازمند به اندیشه های بزرگ و جسور می باشد. یافتن پاسخ های متفاوت برای پرسشی ثابت زیاد مهم نیست بلکه اهمیت در تولید پرسش های جدید در فضای فکری جامعه است. نه پرسش ها ابدی هستند و نه پاسخ ها. باید از شکل گیری پرسش های جدید استقبال کرد. پرسش های جدید می تواند نوید بخش یک آغاز جدید و متفاوت باشد.
فرج عزیزی