این رسم روزگار است که مردان بزرگ فرصت می آفرینند و ترسوها از این فرصت ها
سوء استفاده می کنند.
در پی انتشار مطلبی تحت عنوان "آخه شما دیگه چرا پـدر ؟!" در ستون موی دماغ یکصد و بیست و دومین شماره هفته نامه قافلان و باز نشر آن در فضای مجازی، رفتارهایی از مدعیان دروغین اخلاق و مردانگی مشاهده شد که به حق باید در این ارتباط تامل اساسی صورت بگیرد که چرا برخی به زور می خواهند خودشان را اسطوره بشناسانند و بدتر از آن بی نام و نشان هایی که حتی جرات ندارند هویتشان را برای دیگران نشان دهند، دم از مردی و مردانگی می زنند.
در عرف مطبوعات ستون های طنز معمولاً تلخ و گزنده هستند و این رسم است که مطالب حساس را با زبانی طنز در این سطور می گنجانند تا صاحب سخن منظور اصلی را بفهمد که موی دماغ قافلان هم از این قاعده مستثناء نیست. اگر تاملی در مطلب حاضر بکنید خواهید دید که بدون نام بردن از کسی، با استعاره و اشاره های کلی عمق فاجعه را یافته و در صدد رفع سوء تفاهمات برآمده است(البته به نیش و کنایه).
"آخه شما دیگه چرا پـدر ؟!" ظنز تلخیست در واکنش به کسانی که هویت عاریتی آنها هویت واقعیشان را از آنها گرفته و عاریت و واقعیت در این هویت با هم جابجا شده اند. در مطلب مذکور هیچ اشارتی به نام شخص خاصی نشده بود و فردی که احتمالاً این مطلب طنز را به واقعیت های زندگی خودش نزدیک می دیده، شروع به هتاکی و پرده دری کرده و سوء استفاده فرصت طلبان از پدر بزرگوارشان را در رسیدن به هدفشان یاری رسانده است.
این عزیز بزرگوار به جای تامل در مطلب، با فرض بر اینکه صحبتهای هفته پیش بنده با ایشان در خصوص اظهار نظرهای پدر گرامیشان درباره ورزش شهرستان منظور ما بوده، یک طرفه نزد قاضی رفته و حکم ارتداد نگارنده مطلب را صادر کرده است. غافل از اینکه وکیل دادگستری بودنشان هم مانع هتاکی های بی ادبانه او نشده و پی در پی تهدید کرده اند که چنین می کنم و چنان. همو که به نام پدر، زشتی ها و پلشتی های موجود در بازی های کثیف سیاسی و سوء استفاده از پدرشان را پوشش می دهند و با منحرف کردن اذهان عمومی و تهدید و ارعاب و تهمت، سیاه نمایی می کند.
بنده به عنوان یک شهروند حق اقامه دعوا در محاکم قضایی را در برابر این هتاکی ها به خود محفوظ می دانم و ضمن ابراز ارادت قلبی خود خدمت پیر ورزش شهرمان جناب آقای قربان علی وفائیان که همیشه بنده را مورد لطف خود قرار داده اند، اعلام می کنم که هفته پیش مصاحبه ای با ایشان انجام داده ام که به دلیل همزمانی چاپ شماره 122 و تنظیم نبودن متن مصاحبه، انتشار آنرا به شماره بعدی موکول کردم که به نظر می آید قبل از انتشار در نشریه، باید برای تنویر افکار عمومی آنرا در فضای مجازی منتشر کنم و انشالله در اولین فرصت و بازگشت از مسافرت، آنرا منتشر خواهم کرد.
امیدوارم کران و کوران شهرم قبل از اینکه تراوشات مریض ذهنشان را به رشته تحریر درآورند، ضمن مطالعه دقیق مطلب"آخه شما دیگه چرا پـدر ؟!" انصاف را در دادن نظران و قضاوت مد نظر داشته باشند و بدانند که این رسم روزگار است، مردان بزرگ فرصت می آفرینند و ترسوها از فرصت سوء استفاده می کنند.
پس مرد باشیم و از فرصت های به دست آمده استفاده کنیم نه سوء استفاده.