جوامع در طول تاریخ برای خود شکل و هویت خاصی داشتند که نمود ان در سلسله مراتب ان جوامع بوده است مثل روستاها که سلسله مراتب خان و کدخدا وخاوند و .... و یا در بازار و هویت شهری هرکدام شکل خاص و هندسه خود را داشتند حال ما نمیگوییم لزوما ان هندسه جوامع درست صحیح بوده است بلکه بعضا جبرآمیز و ستمگرانه بوده است .
بعد از انقلاب صنعتی و آغاز عصر مدرن پیوند سنتی افراد با هندسه جوامع خود شکست و به اصطلاح جامعه شناسان جوامع ، افراد بصورت ذره ذره وار جدا از هم درامدند که به ان جامعه 《اتمیزه شده و یا توده وار 》میگویند در این جوامع افراد از هم بیگانه هستند و دچار یک فردگرایی منفی میشوند و چون هویت و شکل اجتماعی خود را ازدست دادند عنصر همکاری و تعاون ضعیف میشود این ایده ال دولت ها بوده است .
چراکه جامعه ذره ذره شده را میتوان به شکل دلخواه دراورد بی انکه منافع افراد در نظر گرفت و چون افراد هویت جمعی خود ندارند در پی این بیگانگی براحتی در منافع کاذب دولت خواهند رفت بی انکه منافع خود و جامعه پی ببرند .
برای پی بردن این قضیه بطور فیزیکی ، شما ذرات کوچک گندم و یا خاک در نظر بگیرید در هر ظرف و جسم هندسی اگر انها را بریزیم همان شکل و هندسه خواهند گرفت و این یعنی جامعه به دلخواه دولت های مدرن راحت شکل میگرفت . اما جامعه هویت دار و دارای هندسه که جامعه مدنی هست دارای شکل و هندسه ثابت هست و در هر ظرفی جا نمیگیرد چون شکل ثابت خود دارد .
در جامعه شهرستان میانه هم متاسفانه یک 《رقابت گرایی منفی》 و《 انزوا گرایی》 و 《فرد گرایی منفی 》و 《حسادت و تخریب یکدیگر》 موجود میباشد. هرجامعه برای پیشرفت به حداقلی از همکاری در سطح افراد ان جامعه نیازمند هست حال این همکاری نه در حد ارمانی از خودگذشتگی کامل فرد ، بلکه این همکاری در راستای منافع فردی خود در کوتاه مدت و بلند مدت هست .که به ان فردیت مثبت هم بنظر بنده میتوان گفت . چراکه همه ما از جامعه تاثیر میگیریم و بر ان تاثیر میگذاریم و متاسفانه اگر تاثیر منفی بگذاریم جامعه هم تجمیع اثرات منفی بر یکایک همه ما میگذارد و بر میگرداند و اگر تاثیر مثبت افراد بگذرانند جامعه اثرات مثبت چند برابر تجمیع شده بر میگرداند.
شما ببینید چگونه بی انکه ما میانه ای ها منافع خود بدانیم زیرآب یکدیگر را میزنیم و بیشتر همدیگر را از نردبان ترقی به زیر میکشیم بی انکه بدانیم پیشرفت دیگری فردا تاثیر مثبت برخود ما خواهد گذاشت .
یکی از علت های همین جامعه اتمیزه و از خود بیگانه ما ، اقتصاد ضعیف و نبود بخش متوسط بزرگ میباشد ،چنین جامعه ای کمتر به فکر رشد و تعالی خود هست و بیشتر به شکل یک《خمیر مجسمه سازیتوسط دولتمردان شکل میگیرد بی انکه شکل و هویت هندسه ان بنفع خود باشد و به اراده انها به هر شکل درخواهد امد حتی ضد منافع خود، مثلا ضد هویت زبانی و منافع مادی و ملی خود موضع میگیرد .منطور از دولت هم نماد کلیه اجزای مدیریتی در جامعه میباشد حتی انتصابی .
چرا که جامعه ای هویت داشته و دارای همکاری راحت تر میتواند دولت پاسخگو بکند چون دارای روح همکاری هست ، دولت(منظور نمادهست) این را دوست ندارد ، اما دولت افراد ذره ذره شده را راحت میتواند بدون حل مشکلاتشان مورد کنترل قرار دهد .
بهمین دلیل جوامع مدنی، در پیشرفت و حل مشکلات و پاسخگو کردن مقامات ان جوامع موفق تر هستند.
جامعه میانه هم نیاز دارد هندسه و هویت خود را بازیابد تا بتواند با مشکلات خود روبرو شود و برای حل ان ها جواب بگیرد.
احمدی