هوشنگ باقری، شاعر خوش قریحه و پراحساس کاغذکنان از میان ما رفت.
چند روز پیش از عید به خانه اش در یان بولاق رفتم. مثل همیشه صمیمی و با تمام احساس برخورد کرد و دیدار سال گذشته را برای همیشه تاریخ آذربایجان، ماندگار تعریف کرد. دیداری که سه شخصیت نامدار میانه، استاد الاساتید قربانعلی اجلی، بنیانگذار مکتب گلگشت در خط ـ نقاشی، استاد شاهد، موسیقیدان و مجسمه ساز، استاد شمس خلخالی، نقاش و شاعر را به منزلش در یان بولاق بردم. سر سفر ناهار که شوربا بود، به مهمانان ادعا کرد: هیچ چیز روی این سفره از بیرون نیآمده. نان، گوشت، پیاز، سیب زمینی، گوجه، سبزی، دوغ و ... همگی محصول همین حیاط هستند.
هنوز هم آن سه استاد، ادعا می کنند طعم آن ناهار در دهانمان است.
عید نوروز هم در تماس تلفنی گفت: نایبی! برایت شعری گفته ام میآیم تهران برایت می خوانم. چند بندی از شعر لطیف و ملیحش را خواند.
این شاعر توانا به یک بیماری از پاافکن، در اوج شادابی و سرحالی در 70 سالگی رخت از جهان بربست.
هوشنگ باقری در سال 1333 در روستای قوشا بولاق متولد شد. بیش از 6000 شعر روان و دلنشین داشت. آن مرحوم یک بار در بیابان های مصر از مرگ حتمی در شنزارهای صحرای سینا نجات پیدا می کند و همانجا با خود این شعر را می گوید و بعد از آن زندگی در غربت را کنار می گذارد:
کاغذکنان! آنام، یوردوم، دیله ییم
خوش بئشیگیم، ناز بالیشیم، بله ییم
سنه باغلی: قانیم، جانیم، اوره ییم
اوشاقلیغیم داغلاریندا قوجالیب
اوندان اؤترو حزین ناله م اوجالیب
امیدوارم مسئولین و فرزندان آن مرحوم همت کنند و پیکر این شاعر توانا را در کاغذکنان و در جوار مقبره ملامحمدباقر خلخالی دفن کنند، شاید همین مقبره روزی مقبره الشعرای ثانی شود. روحش قرین رحمت باد.