ایران، ساعت ۵ عصر ۱۳ مهر سال ۱۴۰۱، یک درگیری خونین میان چند نوجوان به پلیس گزارش شد و بلافاصله مأموران به محل درگیری که در حوالی پارک ارتش بود، رفتند و پس از بررسیهای اولیه مشخص شد که پسر ۱۷ سالهای از ناحیه سینه چاقو خورده که وی به بیمارستان منتقل شد، اما ساعتی بعد به علت شدت جراحات وارده و خونریزی شدید تسلیم مرگ شد.
متهم گفت: دوستم بدون مقدمه به من سیلی زد و به مادرم فحش داد، اما نمیخواستم با او دعوا کنم و برای ترساندنش چاقو را بیرون آوردم. من عمدی برای قتل نداشتم.
با مرگ وی مأموران، شناسایی عامل قتل را با تحقیقات میدانی در دستورکار قرار دادند و پی بردند که پسری به نام مجید عامل قتل بوده است.
یکی از دوستان مقتول که شاهد درگیری بود، به مأموران گفت: در پارک نشسته بودیم که قرار شد از کیوسک نزدیک آنجا سیگار بگیریم. وقتی به کیوسک رسیدیم، مجید را دیدیم و او با مقتول به یکباره درگیر شدند. فکر میکنم درگیری آنها مربوط به قبل بوده، چون بدون مقدمه دعوا کردند و مجید چاقویی از جیبش بیرون آورد و به سینه دوستم زد و بعد از آن هم به سرعت فرار کرد.
به این ترتیب متهم شناسایی و بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت.
وی در همان ابتدا اتهام قتل را پذیرفت و گفت: من و مقتول از دوستان قدیمی بودیم. یکساعت قبل از درگیری او با من تماس گرفت و پول خواست. از آنجایی که فهمیدم مشروب خورده و مست است، به حرفش توجهی نکردم و تلفنش را قطع کردم. اما بیش از ۱۰ بار به تلفنم زنگ زد و با این بهانه که پشتسرش حرف زدهام، میخواست اخاذی کند.
من هم هربار که زنگ میزد، میگفتم اشتباه میکند تا اینکه چند دقیقه قبل از درگیری تماس گرفت و گفت جلوی کیوسک نزدیک پارک بروم. وقتی به آنجا رسیدم، به من حمله کرد و سیلی به صورتم زد. من برای اینکه درگیری ادامه پیدا نکند، عقب رفتم، اما او شیشه خالی نوشابهای را از زیر لباسش بیرون آورد و به لبه جدول کوبید و پس از شکسته شدن آن به سمتم آمد.
من هم برای دفاع از خودم کارد آشپزخانهای را که همراهم بود، بیرون آوردم و به سمتش گرفتم که چاقو ناخواسته به سینهاش خورد و روی زمین افتاد. من هم از ترسم فرار کردم و به خانه رفتم و موضوع را به پدرم گفتم. پدرم هم از من خواست تا خودم را به پلیس معرفی کنم، اما همان موقع مأموران پلیس به خانهمان آمدند و دستگیرم کردند.
به دنبال اعترافات صریح متهم، وی به پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان پزشکی قانونی اعلام کردند با اینکه متهم هنگام ارتکاب جرم ۱۷ سال داشته، اما در رشد عقلی او شبهه وجود دارد.
با این اظهارنظر متهم طبق ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی که میگوید در جرایم موجب حد یا قصاص هرگاه افراد بالغ کمتر از هجده سال، ماهیت جرم انجامشده و یا حرمت آن را درک نکنند و یا در رشد و کمال عقل آنان شبهه وجود داشته باشد، حسب مورد با توجه به سن آنها به مجازاتهای پیشبینی شده در این فصل محکوم میشوند، وی در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد.
در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای جلسه اولیایدم درخواست قصاص کردند.
سپس متهم که از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه منتقل شده بود، به جایگاه رفت و گفت: باور کنید مقتول میخواست از من اخاذی کند. حتی لحظه درگیری هم با اینکه بدون مقدمه به من سیلی زد و به مادرم فحش داد، اما من نمیخواستم با او دعوا کنم و برای ترساندنش چاقو را بیرون آوردم. من عمدی برای این کار نداشتم. حالا هم شرمنده پدر و مادرش هستم و از آنها میخواهم من را ببخشند.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.