چند وقتی است به خاطر برخی گرفتاری ها از مسائل شهرستان میانه به کلی بی اطلاع مانده ام وچندان ارتباطی با آن خطه ولایتمدار ندارم .همین طور از محتوای فضاهای مجازی وغیر مجازی آن بی خبر. تا این که پریروز از طریق یکی از دوستان قدیمی که بسیار هم ناراحت وگله مند بود ،اطلاع یافتم در تاریخ 16/9/1390مقاله ای تحت عنوان(آشنایی با نمایندگان میانه ،قسمت چهارم ،حجت الاسلام والمسلمین سید سجاد حججی)به قلم آقای محمد صادق نایبی یکی از نویسندگان جوان شهرستان در سایت( صدای میانه )منعکس شده است.
وقتی ملاحظه کردم ،با این که در صداقت،پاکی،حسن نیت ودلسوزی نویسنده ی مقاله شکی نیست،اما دریافتم،این عالم مجاهد وپر تلاش در مقاله ی فوق با عبارت های گوناگون مورد کم لطفی واقع شده وخدمات ارزنده ایشان در دودوره ی نمایندگی، بناحق نادیده گرفته شده است. به عبارت روشن تر مولف محترم خواسته به قول معروف: ابروهاشو درست کند اما دراثر کم اطلاعی یا رعایت برخی ملاحظات، چشماشو در آورده است.فلذا بر آن شدم جهت اطلاع آقای نایبی وتنویر افکار عمومی ،بخصوص جوانان پرشور وبا ایمان شهرستان میانه وهمچنین به خاطر جلوگیری از تحریف تاریخ ورفع ابهام واحیانا دفع ظلم از یک مظلومی که هم اینک قدرت دفاع از خود ندارد،نکاتی را به طور خلاصه وگذرا تقدیم حضور کرده وتفصیل آن را به وقت وفرصت مناسب دیگر موکول نمایم
1-قضاوت در مورد فعالیت،خدمات وعملکردهر فرد، نیاز به ملاحظه وارزیابی اوضاع وشرایط زمانی ومکانی آن شخص دارد . بدون اطلاع وتحقیق که نمی شود از یک فردی تعریف وتمجید کرد ویا کارنامه ی عملکرد فرد دیگری را غیر قابل دفاع دانست. دوره ی اول نمایندگی آقای حججی در مجلس شورای اسلامی،مصادف با جنگ تحمیلی واغتشاشات داخلی از قبیل:غائله ی حزب دمکرات در کردستان ،غائله ی حزب خلق مسلمان در آذربایجان،غائله ی خلق عرب در خوزستان واز سوی دیگربا زیاده خواهی های گروهک هایی مانند:منافقین خلق،فدایان خلق ،حزب توده ،بنی صدری ها بودوهر کدامشان هم در شهر میانه پاتوق هایی برای خودداشتند ، آقای حججی از یک سو با اینان در گیر بود ودر مقابل همه ی آنها ایستاد.از سوی دیگربه عنوان (رئیس ستاد پشتیبانی جبهه وجنگ) تما م امکانات ادارات،ارگان های انقلابی وکمک های مردمی را به سوی مناطق جنگی بسیج می نمود،به گونه ای که منزل محقر ایشان در محله «قبه نه نه» که هم اینک نیز موجود است،هم ستاد نماز جمعه بود ،هم کار ستاد پشتیبانی جبهه وجنگ را انجام می داد ،هم دفتر بسیج اقتصادی بودوهم فرمانداری ،شهرداری وشورای شهر.
در اوج بمباران های شهری، همه ی ادارات وارگان ها برای خود پناهگاه زیر زمینی وسنگر بتنی ساختند ولی این عالم مجاهد در همان منزل مخروبه نشست وبه تنهایی پناهگاه مردم ومسوولین شد. بسیاری از مسوولان واعضای هیئت دولت وقتی وارد شهر میانه ومنزل ایشان می شدند از شدت سادگی ،زهد وپارسایی این مرد، انگشت به دهان می شدند ودرس چگونه زیستن می آموختند.
2-در دوره ی اول نمایندگی با این که مسائل جبهه ودرگیری های داخلی همه چیز را تحت شعاع خود قرار داده بود اما آقای حججی هرگز از مسائل عمران وآبادانی وسازندگی در منطقه غافل نبود،همواره در سخنرانی های قبل از دستور مجلس،در دیدار با روسای دولت ومجلس واعضای محترم هیات دولت وقت وحتی در ضمن خطبه های نماز جمعه به ضرورت احداث پروژه های عمرانی در سطح منطقه تاکید داشت. اگر متن این سخنرانی ها ،خطبه ها ونامه نگاری های ایشان به مسوولین وقت در مجموعه ای جمع آوری وتدوین شود،بیقین یک دوره ی چند جلدی ،کتاب خواهد شد. احداث سد استور،سد آیدوغموش،احداث پل ارتباطی گردالاین،تاسیس مراکز علمی وآموزشی مانند :آموزش فنی وحرفه ای ،دانشگاه آزاد از جمله دغدغه های اولیه ی آقای حججی در این مرحله بود ومرتب آن ها را پیگیری می کردکه آقای نایبی در آخر مقاله ی خود فقط یک نمونه از آن همه را آوردند.
در دوره ی سوم نمایندگی ایشان هم که مصادف با آغاز دوران سازندگی شد،ایشان به منظور ایجاد اشتغال برای جوانان منطقه، احداث پروژه ی بزرگ صنعت فولاد آذربایجان را برای اولین بار مطرح کردو به طرح های قبلی خویش اضافه نمود.
آن ایامی که آقای حججی پروژه های دانشگاه آزاد وفولاد آذربایجان و...را به طور جدی ومستمر دنبال می کرد،نماینده ی محترم دوره های بعدی جناب آقای مهندس سید حسین هاشمی،هیچ ارتباط کاری با شهرستان میانه نداشت ومردم نیزاصلا ایشان را نمی شناختند وتنها به عنوان یکی از مدیران ارشد وزارت صنایع ومعادن در مرکز مشغول کار وتلاش بود واین پروژه ها تنها با تلاش های شبانه روزی آقای حججی به مرحله ی تصویب ،تامین اعتبار ،اجرا وبخشی هم حتی به مرحله ی کلنگ زنی رسیدند.البته وقتی نمایندگان محترم بعدی از جمله آقای مهندس هاشمی به مجلس راه یافتند، در را ه اندازی ،تکمیل وتوسعه ی آنها بحق نقش موثری ایفا کردند که خداوند سبحان به همه شان اجر وپاداش بیشتر عنایت فرماید.اما چه باید کرد از قدیم گفتند :(کاررا که کرد؟آن که تمام کرد) این پروژه های بزرگ فقط به نام وحساب نمایندگان محترم بعدی ثبت شد ونام این عالم سختکوش بایکوت گردید.
نسل اول انقلاب ومعمرین حتما به یاد دارند،وقتی آقای حججی پروژه ی احداث پل عبوری روستای ممان وحومه را پیگر بود،یک جمعه آقای سعیدی کیا،وزیروقت راه وترابری را با خود به میانه آورد،اورا به کنار رودخانه قزل اوزن، مسیر روستای ممان برد وسوار شتر کرد تا از آن عبور کند ودرد و رنج مردم محروم منطقه رااز نزدیک حس نماید .در وسط رودخانه، شتر تا بالای شکم به آب فرو رفت ولباس های وزیر سرتا پا خیس آب شد به گونه ای که نزدیک بود بیافتد وغرق شود، بدین وسیله این عالم دردمند ضرورت ونیاز احداث آن پل را به مسوولین وقت گوشزد نمود ودر نهایت به مرحله ی تصویب، تامین اعتبار واجرا رسانید.
اگر به ساحت مقدس آقایان مهندسان ونمایندگان محترم بعدی جسارت نباشد،اجازه می خواهم بگویم :در واقع این آقایان محترم در بسیاری از پروژه های مهم در سطح شهرستان بر سر سفره ی خدمات عمرانی این سید روحانی نشستند وکارهای نیمه تمام ایشان را ادامه وتوسعه دادند وتکمیل نمودند.حتی برخی از پروژه های مهمی که اخیرا به مرحله ی بهره برداری می رسد،استارت اولیه اش به دست توانای این عالم تلاشگر زده شده است ومن فعلا نمی خواهم از آنها نام ببرم.بنا براین ،آقای حججی را می توان نسبت به بعضی پروژه های مهم، مثل فولاد آذربایجان ودانشگاه آزاد،موسس وبنیانگذارنامید.
آقای نایبی در مقاله ی خود نوشتند:آقای حججی در دو دوره از نمایندگی خویش چندان کارنامه وعملکرد قابل دفاعی ندارد.ولی به نظر می رسد همین مقدار هم که تنها قطره ای از اقیانوس خدمات ایشان به شمار می آید در دفاع از کارآمدی ایشان کفایت بکند ،لذا این قصه را می گذارم ومی گذرم.
3-جوانان پرشور وانقلابی شهرستان بدانند آن که در مورد فعالیت ها ومبارزات این عالم فداکاربه طور پراکنده تالیف وتدوین شده وبه چاپ رسیده است ،تنها بخش اندک وناچیز از آن همه است.به جرات می توان گفت آقای حججی شخصیتی است که در بُعد مبارزاتی وانقلابی در سطح آذربایجان ،اعم از شرقی ،غربی واردبیل بی نظیر ودر سطح کشور کم نظیر می باشد. هم اکنون اسناد ومدارک بسیار ارزشمندی از ایشان در دست است که ابعاد دیگری از شخصیت حاج سید سجاد را به نمایش می گذارد که اگر توفیق حاصل شد در آینده ی نه چندان دور با تدوین وچاپ در معرض وقضاوت علاقمندان وافکار عمومی گذاشته خواهد شد.اما این هرگز کافی نیست وبا یک گل بهار نمی شود. از جوانان عزیز وتحصل کرده میانه انتظار می رود در مورد تاریخ انقلاب بخصوص تاریخ منطقه ای آن، بیشتر مطالعه بکنند.دانشجویان علاقمند به تاریخ که در این رشته ادامه تحصیل می دهند ،موضوع پایان نامه های خودرا به فعالیت ها ومبارزات این عالم فداکار اختصاص بدهند واز اساتید محترم ومسولین دانشگاه ها بخواهند در این مورد با آنان همکاری وهم گامی لازم را داشته باشند.
4-روحانی مبارزحاج سید سجاد حججی در شهرستان میانه یک واقعیت وحقیقتی است که نمی شوند به این آسانی آن را منکر شد.هر کس خدمات ومبارزات ایشان را منکر شود در واقع خودش را انکار کرده وبه سُخره گرفته است.همان طوری که کوه بلند واستوار قافلانکوه را نمی شود از نقشه ی جعرافیای شهرستان حذف کرد واگر کسی چنین کند باید در عقل وشعور وصحت مزاج او تردید کرد،برخورد های حذفی ویا کم رنگ کردن مبارزات ،فعالیت ها وخدمات این عالم مجاهد نیز کار غیر عقلایی وغیر منطقی می باشد.بنا براین، تاریخ بیش از نیم قرن شهرستان میانه بدون نام ویاد آقای حججی اصلا نمی تواند معنا ومفهومی داشته باشد.هر کتابی در این مورد نوشته شودو نام ویادی از ایشان به میان نیاید،آن کتاب ،اثر وسخن یقینا ناقص است وماندگار نخواهد بود.
5-شهرستان میانه انسان های شریف وفداکار بسیاری دارد.معروف ترین آنها دهقان فداکاراست که شهره ی آفاق می باشد.اخیرا خلبان شهبازی نیز باآن کار ابتکاری وکم نظیر نامش را در ردیف فداکاران به ثبت رسانید وچند روز پیش هم در شهر میانه طی مراسم با شکوهی از ایشان تجلیل بعمل آمد که بحق کار ارزشمندی بودوباید هم از فداکاران این چنین تجلیل بشود.هر دوی اینها،مایه ی افتخار وجزوسرمایه های معنوی شهرستان به شمار می آیند.
اما در این میان یک سری فداکا ران دیگری هم هستند که هیچ نام ونشانی از آنها به چشم نمی خورد ،کسی به سراغشان نمی رود.یکی از آنها جانباز شهید محمد باقر کلانتری است. همو که وقتی هواپیماهای متجاوز عراقی حریم هوایی شهر را شکستند،غیرت دینی او اجازه نداد بی تفاوت بماند ،بیدرنگ با پای جانبازی، خود را به پشت بام ساختمان سپاه رسانید ودر پشت ضد هوایی کالیبر 50 نشست وبا جنگنده های دشمن به ستیز پرداخت،در این لحظه بود که بدن جانبازش مورد اصابت ترکش راکت ها قرار گرفت ودرآسمان شهر پراکنده شدواو به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد.پاسدارفداکار دیگری ،شهید جانباز جواد عبدی پور نام دارد.او وقتی در سال 1360 در عملیات محمد رسول الله ،منطقه ی مریوان به درجه ی 70 در صد جانبازی( قطع نغاعی) رسید،دقیقا 28 سال بر روی ویلچر وتخت بیمارستان ها صبر وتحمل نمود و کوچکترین اخم به ابرو نیاورد ودر نهایت در سال 1388 سرافرازانه به لقای معبودش شتافت .
اگر اندکی دقت وتامل کنیم می فهمیم ،دهقان فداکار در آن روزتنها یک پیراهن خود را فدا کرد و به آتش کشید و با این کارش مسافران تنها یک قطار را از مرگ نجات داد،اما این پاسداران جانباز وفداکار،تمام هستی وزندگی خود را فدای اسلام وانقلاب کردند ویک امت را از ذلت وخواری رهایی بخشیدند.فداکاری های حاج سید سجاد حججی هم از این سنخ فداکاری ها بود بلکه می توان گفت از جهاتی والاتر آن هم می باشد.شرح وتفصیل این مهم در این مقال نمی گنجد اما همین قدر نسل حاضر وآیندگان بدانند اگرفداکاری های حماسی روحانیت مبارز مثل آقای حججی نبود،اگرآن طلسم خفقان دوهزار وپانصد ساله ی ستمشاهی در اثر مبارزات و سخنرانی ها ی افشاگرانه ی اینها شکسته نمی شد ،یقینا هم اینک نیز خاندان کثیف وحقیر پهلوی بر ما حکومت می کردند،ایران بزرگترین ژاندارم آمریکا در منقطه بودوگروهبان سوم های آمریکایی بر ارتشبدها وسر لشکرهای ما همچنان آقایی می کردندوما جزو پست ترین وتو سری خورترین ملت روی زمین بودیم.
البته آقای حججی وپاسداران فداکار هیچ نیازی به تجلیل دیگران از آنان ندارند،بلکه این ما هستیم که شدیدا محتاج به تجلیل از آنانیم تا بدین وسیله با فداکاران عجین شویم،از زندگیشان درس مجاهدت و فداکاری بیاموزیم ،بعد آن را به فرزندانمان ونسل های آینده منتقل نماییم .
6-برابر آموزه های دینی ومکتبی،هیچ کسی عاری از خطا واشتباه نیست.ما فقط چهارده نفر، معصوم داریم که اصلااشتباه وخطا نمی کنند،بقیه ی انسان ها جایزالخطا ودارای نقاط ضعف وقوت هستند. آقای حججی وسایر شخصیت های روحانی وغیر روحانی شهرستان نیز از این قاعده ی کلی خارج نمی باشند.هر کدام آنها به مردم وانقلاب ونظام خدمت کردند ودر کنار آن، همه شان بدون استثنا اشتباهاتی هم دارند وانتقاداتی برآنها وارد است ،اما این مجوز نمی شود که ما به خاطر این موارد جزئی ، تمام زحمات وخدمات آنان را نادیده بگیریم واین گونه سرمایه های علمی ،دینی ،انقلابی وسیاسی شهرستانمان را ضایع نماییم.
من اگر بخواهم در مورد نقاط ضعف واشتباهات رجال سیاسی -مذهبی شهرستان مطلب بنویسم مثنوی هفتاد من کاغذ شود، سابقه ولاحقه ی همه آنها را هم دارم،اما عیب وایراد ازدیگران گرفتن ،چندان هنر نیست،هنر آن است که از خوبی ها ی افراد سخن به میان آید. در توصیف خدای متعال هم آمده است:(یا من اظهر الجمیل وستر القبیح) ای کسی که خوبی ها را آشکار می کنی وبدی ها را می پوشانی،ما هم اگر می خواهیم خدایی والهی بشویم بایستی همین جوری باشیم.در حدیثی از پیامبر (ص)داریم،می فرماید:مثل المومن کمثل النمله،مومن مثل زنبور عسل می ماند،همان طوری که زنبور عسل به دنبال اشیا پاک وتمیز است ،روی هر گلی نمی نشیند وبهترین ومعطرترین گل ها را برای تغذیه برمی گزیند وبرای مردم شهد وشیرینی به ارمغان می آورد،مومنین هم باید این گونه باشند به خوبی ها متمرکز شوندونقاط قوت هایشان را به رخ هم بکشند.در روایت دیگر از امام علی(ع) نقل شده ،آن حضرت فرمود:مانند مگس نباشید که همیشه به دنبال اشیای کثیف است وروی نجاسات می نشیند.
مشکل دیگر ما این است که عیب های بزرگ خودمان را هیچ وقت نمی بینیم و هرگزمتوجه آن نیستیم، اما عیب وایراد های کوچک دیگران رابزرگ ومهم تصور می کنیم .در روایت از امام معصوم (ع) داریم می فرماید :هر کس به عیوب خویش متوجه شودو مشغول اصلاح آن باشد،دیگر فرصت پیدا نمی کند به عیوب دیگران بپردازد.از این کلام گهربارنیز استفاده می شود هر فرد به اندازه ی خودش، دارای عیب وایراد است ولی دقت واعتنا نمی کند.اگر این مشکل را در خود حل کنیم آنوقت دنیای وسیع وبی انتهای دیگری در برابرمان گشوده خواهد شد ورجال سیاسی ،دینی وفرهنگی شهرمان را جور دیگری خواهیم دید وآنگاه از نگاه تخریبی وتحقیری نسبت به آنها پرهیز خواهیم نمود.
7-این ایام مصادف است با ماه محرم ،قیام سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) علیه ظلم وستم وکفر ونفاق ابوسفیانی.انقلاب اسلامی مردم ایران نیز الهام گرفته از همین نهضت حسینی وبر ضد استکبار جهانی غرب وشرق بود.روحانی مبارز آقای حججی هم در همین راستا وبه تبعیت از فرزند خلف آن امام همام ،یعنی حضرت امام خمینی،راه جدش امام حسین را برگزید وبا سخنرانی های حماسی وتاریخی خواب از چشم منحوس دژخیمان ستمشاهی ربود.سحر گاه روز شنبه هشتم محرم 1399برابر 18/9/1357(درست سی وسه سال پیش از نگارش این مقاله)کماندوها وماموران تا دندان مسلح ساواک به خانه این عالم مجاهد یورش بردند ،نیمه ی شب در جلوی چشم همسر وفرزندان به ایشان هتک حرمت نمودند،چون مقاومت می کرد سرودندان ویکی از دستانش را شکستند وبه کمرش ضربات سنگین وارد کردند ،بعد به صورت وقیحانه واهانت آمیز داخل گونی کردند و شبانه وبه طور مخفیانه با ماشین کامیون ارتشی، ایشان را به ساواک تبریز انتقال دادند.
پیش بینی کماندوهای مستقر در شهر میانه این بود،با توجه به ضربات سنگینی که در اثر کتک کاری وضربات قنداق تفنگ وباتوم به بدن ایشان وارد شده بود، حداقل یکی و دوماه از حملات وتحریکات وبه قول خودشان از تشنج آفرینی وی در امان خواهندماند.اما وقتی فردا اول صبح مردم از ماجرا آگاه شدند،یکپارچه وسراسیمه به خیابان ها ریختندوشهررا کاملا به تصرف خود در آوردند،چنانکه دژخیمان ساواک احساس خطر کردند،ما وقع را به تبریز گزارش دادند.از سوی دیگرشهید آیت الله قاضی طبا طبایی هم بر سرلشکر بیدآبادی، استاندار نظامی تبریز فشار آوردند ،بنابر این آنها نتوانستند بیش از نصف روز روحانی مبارز شهر میانه را نگه دارند،بعد از ظهر همان روز ایشان را به آیت الله قاضی تحویل دادند. آقای حججی با استقبال بی سابقه ی مردم میانه وارد شهر شد،فردابا همان سر شکسته وبدن مجروح ولی با عزمی استوار وجزمی پرنشاط در جلوی مراسم راهپیمایی معروف وسرتاسری روز تاسوعا حاضر گردید،آنگاه در انتهای مراسم در زمین بلوار،روبروی هتل سولمازبرای انبوه جمعیت حاضر، خطبه ی حماسی دیگر خواند.
کماندوهای شکنجه گرِ دیشب که از ترس مردم خشمگین در دخمه های خود،(ساختمان ژاندارمری،روبروی پمپ بنزین ونزدیک میدان فوتبال) خزیده بودند،وقتی صدای رسا وپرصلابت روحانی مبارز شهر را دوباره شنیدند،نمی توانستند باور بکنندولی بعد که تجسس کردند ،رعب ووحشت بیشتر، دوباره وجودشان را فرا گرفت.
آری نه تنها دژخیمان ساواک از وی در هراس واضطراب به سر می بردند،بلکه ماموران سازمان جاسوسی سیا وسردمداران دنیای غرب نیز از وی می ترسیدند. چنانکه ایشان در دوران نمایندگی ،هنگام مسافرت به کشور های اروپایی وغربی همیشه مشکل ویزا داشت ،اگر هم ویزا می دادند، دهها مانع ودرد سر برایش ایجاد می کردند.
امروز اگر چه آقای حججی در سن هشتاد وسه سالگی ،کاملا پیر ونحیف شده ودوران نقاهت واستراحت خویش را سپری می کند،اما همان حاج سید سجاد حججی دوران نهضت وانقلاب است هیچ تغییری در سیمایش مشاهده نمی شود،چرا که شیر نر، اگر هم پیر وفرسوده بشود باز هم همان شیر است و هیچ وقت از غیرت ،ابهت وصلابتش کاسته نمی شود.
والسلام 18/9/1390