بسمه تعالی
به: برای کسی که به او مربوط است!
اخیراً به متن ذیل برخوردم که به قول دوستان هم برایم نوستالژیک بود! (آخه نوشته ی چند سال پیش خودم بود) و هم باعث شد یک تلنگری بخورم و اطرافم را بهتر ببینم.
هم خنده ام گرفت و هم گریه ام...
خنده برای اینکه اون قدیم قدیما چه جوری فکر می کردیم و گریه برای اینکه حالا به کجا رسیدیم...!
با هم، یک پاراگراف از متن را ببینیم:
«محيط زيست وديعهاي الهی است در دست انسانها و جوامع بشري كه عدم توجه به اين نعمت بزرگ الهي، صدمات جبرانناپذيري را متوجه ساكنان زمين و بويژه نسلهاي آينده خواهد كرد، كه مجبورخواهند بود در محيطي زندگي نمايند كه نسلهاي قبلي با بيتوجهيهاي خود موجبات نابودي و زوال آن را فراهم كردهاند. هر جامعهاي كه مردم و دولتمردان آن به حفاظت محيط زيست توجه بيشتري نمايند به مفهوم توسعه پايدار كه شامل استفاده مناسب از منابع بويژه محيط زيست و حفظ آن براي نسلهاي آينده ميباشد، نزديكتر خواهند شد.»
با اجازه، حالا آن تلنگری را که عرض کردم تعریف بکنم! لطفا کسی به دل نگیرد اما اگر خواست به گوش چرا...! اگر حرفی زده می شود فقط از سر دلسوزی است همین، خدار چه دیدی شاید آنها هم تلنگری بخورند.
فقط چند کلمه...، لطفاً حدیث نانوشته را تا آخرِ آخرش خودتان بخوانید!
«فاضلاب شهری...
تصفیه خانه!!!
تصفیه ی اولیه: آری
ثانویه: اِی تا حدودی
نهایی (یا همان گند زدایی که عموماً به کلر زنی می شناسیم): خیر!
کشاورزان...اعتراض...
اداره ی محیط زیست!!!!!!
بیماری...
مرگ!
باورم نمی شود...»
راستی چه جمله ی زیبا و عالمانه ای:
«وَ جَعَلنا مِن الماءَ كُلُّ شَئ حَيّ» (سوره مبارکه انبیاء، آیه شریفه 30).
به فارسي:
و ما زندگاني هر چيزي را از آب قرار داديم.
به انگليسي:
And we appointed water to be the source of life for all earthly creatures.
و در آخر به ترکی میانه ای!!! شاید اثرش بیشتر باشد:
Və biz hər bir şey'in yaşayış'ın su'dan qərar verdiq.
دیگر با چه زبانی بگویم...
ارادتمند-علی خانی