با سلام همراهان بزرگوار
همراهان عزیزم در این مطلب به یکی از پیرامون نابسامانی های اجتماعی پرداخته می شود اگر می خواهید با همفکری و همراهی تحلیلی به جا و ارزشمند پیرامون معضلاتی که می توانیم تغییری مثبت در آن به وجود بیاوریم و تاحدودی از سنگینی بارمان بکاهیم خواهش می کنم فقط در مورد پست مربوطه نظر بگذارید.
یکی از عوامل گرانی احساس نیاز بیش از حق خود است که غالبا در موقعیت طلبی و سود جویی خودنمایی می کند مثلاً فرض کنید پزشکان جراحی که از خانواده های متوسط به پایین جامعه بوده و تمام تحصیلات خود را در دانشگاههای دولتی گذرانده و با واژه های گوناگون فقر آشنایی نزدیک داشته اند، اما به محض اینکه قدم به حرفه ی خود گذاشتند طمع را توجیه نیک کردند و فراتر از حق خود طلبیدند، تا آن حد که حتی اگر مریض کارگری باشد و در بیمارستان تامین اجتماعی با دفترچه هم بخواهد عمل جراحی انجام بدهد باید به حساب آقای دکتر جراح بدون رسید مبلغی توافقی واریز کند.
این گونه عملکردهای غلط را خود ما در کثیری از شغل ها و پست های خصوصی و دولتی به وجود آورده ایم و نمی توانیم با فرا فکنی به گردن دولت بیندازیم یعنی عملکرد های غلطی که مسبب آن خودمان هستیم را نمی توانیم به گردن دولت بیندازیم. به نظر شما غیر از این است؟
این مقدمات پیش زمینه ی تحلیل است که در آن هنگام مجبور به گذر از موضوع نباشیم حالا صادقانه و بدون استفاده از توجیه، وجدانمان را به قضاوت بطلبیم و بنگریم شیوه ی پندار و کردار، و چگونگی کلام تا کنونمان را که آیا در موقعیت های گوناگون چگونه ایفای نقش کرده ایم؟
مثلاً اگر وسیله ی نقلیه ای را برای فروش داشته باشیم دوست داریم گران شود و در حد توانمان به گرانیش دامن می زنیم و اگر قصد خرید داشته باشیم آرزوی ارزان شدن می کنیم و از گرانی می نالیم.
این تلاطم افکار در روحیه و رفتارمان مستقیما موثر واقع می شود و راهمان را منحرف می کند، به طوری که اگر به خود بیاییم، راه رفته را باید باز گردیم آنهم به شرطی که پل های پشت سرمان را خراب نکرده باشیم و الا به بیماری شکننده ی ندامت و افسوس دچار می شویم که نه راه رفت داریم و نه برگشت.
آرزو می کنم کسی تجربه نکند حتی دشمنان، چون طول و عذاب عقوبتش فرای تصور می باشد.