وقتی صحبت از گذشته به میان می آید بلادرنگ برخی آنرا کهنه پرستی تلقی می کنند ، برخی آنرا چراغی فرا روی آینده می دانند و برخی با یک حس نوستالژیک همراه با دنیایی مملو از خاطرات ناب که به اذهان متبادر می گردد ، با آن برخورد می کنند.
بلاشک گذشته عجین شده است با خاطرات تلخ و شیرینی که شاید بازخوانش آنها ، سرشکی الیم را از دیدگانمان جاری سازند و شاید لبخندی دلنشین بر لبمان بنشانند. خاطراتی که تک تک ما در مسیر حیات خود با آنها زندگی کرده ایم و نمودهایی متفاوت از آنها را تجربه کرده ایم.
ولی من در این مطلب موجز بر آنم تلنگری بزنم بر آن جنبه های عاطفی و انسانی که در گذشته وجه غالب همه ما بود و متاسفانه هر روز کم رنگ تر می شود و ما ها را در عین قرابت نامی ، از هم دور تر کرده است!
وقتی دهکده جهانی همراه با مظاهر مدرنیته وارد زندگی و فرهنگ تک تک ما شد ، علقه های ناگسستنی و مهر و محبت راستینی که بین مان بود خواسته و یا ناخواسته و به هر دلیل ممکن ، آهسته آهسته در حال رنگ باختن است و متاسفانه باید گفت در حالت احتضار بوده و نفس های آخر را می کشد.
عضو جامعه ، طایفه ، خانواده و ... هستیم ولی در عین حال دور از هم! چه فاصله عجیبی افتاده بین مان! براستی ماها را چه شده است؟ تا کی این صحنه های زنده و ملموس زندگی مان تداوم خواهد داشت؟ تا کی مثل غریبه ها با قریب هایمان ارتباط خواهیم داشت ؟ و براستی این داستان سریالی تلخ تا کی ادامه خواهد داشت؟ مگر از نسل همان مردم قدیم نیستیم با همان آیین ها و سنت های ساده که در بستر تاریخ شکل گرفته اند و حالا به دست ما رسیده اند. پس وظیفه ما چیست؟ چرا از گذشته مان این قدر فاصله گرفته ایم؟ چرا آثار و پیامدهای آنرا درک نمی کنیم؟
انسان در هر نقطه عالم طالب و تشنه محبت است. محبت مثل یک آهنربا آدمها را به خود جلب می کند و موجد دوستی ، صلح ، صفا و ... بوده و آنرا تداوم می بخشد و در طرفه العینی بر کینه ، جنگ و ... خط بطلان می کشد و محبت در سایه ارتباطات نزدیک انسانی متولد می شود و دوام می یابد.
بیایید این روزهای حیات تکرار ناشدنی را پاس بداریم و بهانه های متعدد خود ساخته را برای توجیه کاستی هایمان کنار بنهیم.
بیایید با کاستن چشم و هم چشمیها و ظواهر پر رزق و برق در کنار نزدیکانمان از زندگی لذت ببریم.
بیایید تا زنده هستیم و زنده هستند آنات دل انگیزی را همراه هم سپری کنیم و زنده کُش مرده پرست نباشیم.
بیایید خاطراتی خوب را در کنار هم رقم بزنیم.
بیایید باز هم محبت واقعی را به خانه هایمان بیاوریم و هاتف بهجت باشیم و آنرا تداوم بخشیم.
بیایید برای پدرو مادرانمان فرزندی ، برای برادر(ان) و خواهر(ان)مان برادری و خواهری و برای فرزندانمان پدری و مادری کنیم.
ما می توانیم اگر بخواهیم ، حتی با وجود همه تنگناها ، چرا که خیلی زود دیر می شود.
حامد محقق / میانه / دوازدهم تیرماه 1394