احزاب در ایران،پشتوانه اقتصادی و اجتماعی قوی ندارند بیتردید ضعف فرهنگ مدنی و ضعف نهادهای اجتماعی هم به سهم خود باعث شده است تا تحزب در جامعه ایرانی جایگاه واقعی خود را پیدا نکند. در نهایت نبود فرهنگ تحزب در جامعه ما سبب شده، فعالیت نظاممند سیاسی در جامعه قوام و دوام لازم را نداشته باشد.
ندای ایرانیان -سعید سیف: «تن ندادن قدرت سیاسی به شکلگیری و فعالیت نهادهای رقیب میتواند در این زمینه عامل ناکامی تحزب در ایران باشد» این را دکتر الهه کولایی استاد مطالعات منطقهای دانشگاه تهران میگوید. سوال ما از او این است که چرا تحزب در ایران همیشه ناکام مانده است. او در پاسخ به این سوال چند دلیل ذکر میکرد اما دولتی بودن اقتصاد را یکی از مهمترین عوامل ناکامی احزاب ایرانی میداند. چرا احزاب ایرانی ناکام میمانند پرسشی است چند وجهی که چند کتاب را به عنوان پاسخ میطلبد. مشروح مصاحبه دکتر الهه کولایی عضو بنیاد باران با سایت خبری و تحلیلی ندای ایرانیان در ذیل آمده است:
چرا فرآیند شکل گیری احزاب در ایران همیشه با ناکامی روبرو بوده است؟ به یک معنا چرا احزاب در ایران متولد نشده میمیرند؟ چه عواملی در شکست تحزب نقش دارند؟
احزاب در ایران ناپایدار هستند. در تحلیل ناپایداری تحزب میتوان به عناصر و علل مختلفی اشاره کرد. در میان عوامل متعدد در شکست تحزب ایرانی، فکر میکنم عامل اقتصادی از جایگاه ویژهای برخوردار باشد. نبود بخش خصوصی و به تعبیر بهتر، نبود حوزه مستقل اقتصادی و ضعف در این حوزه، یکی از مهمترین عوامل ناکام ماندن تحزب در ایران میباشد.
عوامل سیاسی و نهاد قدرت تا چه حد بر موفقیت و یا شکست تحزب در ایران تاثیر گذار بودهاند؟
با پایان عصر تقابل میان ایدئولوژیهای مارکسیستی و سرمایه داری، در واقع شرایط جدیدی در همه کشورهای جهان از جمله کشور ما به وجود آمد. در شرایط جدید فعالیت احزاب همراه با دیگر نهادهای مدنی و سیاسی از اهمیت و تاثیر بیشتری برخوردار شده است. اما ما همچنان شاهد هستیم که در این زمینه، فعالیت احزاب در کشور ما همچنان با مشکلات و موانع جدی روبرو است. بخش عمدهٔ آن به اراده دولتها و خواست تصمیم گیرندگان سیاسی به ایجاد فضا و فرصت مناسب برای فعالیت حزبی مربوط میشود. به معنای درستتر در کنار عامل اقتصادی، تن ندادن قدرت سیاسی به شکلگیری و فعالیت نهادهای رقیب میتواند در این زمینه عامل ناکامی تحزب در ایران باشد. با توجه به آنچه که بیش از سه دهه پس از انقلاب اسلامی تجربه شد، به خوبی میتوان تاثیر اراده دولت در تشکیل احزاب را دید. طبعا برداشت دولتها نسبت به ضرورت تقویت نهادهای سیاسی، در گسترش و یا محدودیت فعالیت آنها موثر است. در طول بیش از سه دهه پس از انقلاب اسلامی، تاثیر نگاه دولتها و نهادهای قدرت در گسترش یا کاهش فعالیت احزاب را به روشنی میبینیم.
فرهنگ سیاسی مردم ایران تا چه در حد حزب گریزی جامعه ایرانی نقش ایفا کرده است؟
بیتردید ضعف فرهنگ مدنی و ضعف نهادهای اجتماعی هم به سهم خود باعث شده است تا تحزب در جامعه ایرانی جایگاه واقعی خود را پیدا نکند. در نهایت نبود فرهنگ تحزب در جامعه ما سبب شده، فعالیت نظاممند سیاسی در جامعه قوام و دوام لازم را نداشته باشد. البته نباید فراموش کرد که در برخی از مقاطع تاریخی، فعالیتهای سیاسی آنچنان از هزینه بالایی همراه بوده که تمایل اجتماعی برای کار حزبی کاهش پیدا کرده است. از سوی دیگر ویژگی جامعه ما، یعنی سطح توسعه فرهنگی و اجتماعی جامعه، رفتارهای مشارکتی و تصمیمگیریهای جمعی را دچار ضعف و نارساییهای جدی کرده است. در واقع نبود پذیرش برابری حقوقی همه انسانها، تشکلهای سیاسی را به محفلها یا باندهایی بدل کرده است که این موضوع خود باعث انفعال و ناامیدی مردم از فعالیت سیاسی در متن فعالیتهای حزبی میشود. بنابراین به طور خلاصه و فشرده باید گفت مجموعهای از مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، فعالیت حزبی در کشور با محدودیت روبرو ساخته است در این میان به نظر میرسد عوامل اقتصادی و سیاسی بیشترین تاثیر را داشته باشد.
واقعیت این است که احزاب در ایران غالبا برنامه جامع و کاملی برای توسعه کشور در همه زمینهها و یا برنامهای برای زندگی بهتر شهروندان نیستند، آیا این امر دلیل ناکامی احزاب و عدم گرایش مردم به آنان نیست؟!
این امر بسیار طبیعی است که فعالیت احزاب در کنار فعالیت دیگر نهادهای اجتماعی موضوعیت پیدا کند. در واقع احزاب نمیتوانند جایگزین نهادهای غیر سیاسی شوند. یا در شرایط نبود امکانات و فضا برای رقابت سیاسی، وظیفه اصلی خود را فراموش کنند. در واقع فعالیت حزبی نیازمند دوام و قوام قانونگرایی و تن دادن به مقررات و قواعد عمل سیاسی است. البته این تن دادن و التزام، ارتباط مستقیمی با حوزه قدرت اقتصادی نیز پیدا میکند. اینکه صاحبان قدرت بپذیرند فضای مناسب را برای فعالیت رقبای خود فراهم آورند، نیازمند شکلگیری قدرت اجتماعی و اقتصادی متناظر و کم و بیش هموزن با نهادهای دولتی است. زمانی که همه قدرت در نهادهای دولتی تمرکز یافته باشد، روشن است که برای نهادهای مستقل و جریانهای مستقل فضای فعالیت سیاسی محدودتر میشود. بنابراین اجرا و تن دادن به قوانین و ایجاد شرایط مناسب برای رقابت برابر احزاب، توسط دولتها صورت میگیرد. احزابی که پشتوانه اقتصادی و اجتماعی قویتر داشته باشند، دوام بیشتری خواهند داشت. باید توجه داشت که تحزب تعریف خود را دارد طبعا فعالیت سیاسی وظیفه اصلی و چارچوب اصلی احزاب است، اما به طور طبیعی احزاب برنامههای جامعی را برای اداره جامعه ارائه میکنند. از جمله این برنامهها ارائه راهکار و برنامه برای مسائل کلی اجتماعی و فرهنگی جامعه است، اما باید توجه داشت که احزاب با توجه به تعریفشان نمیتوانند جایگزین دیگر نهادهای اجتماعی و فرهنگی شوند. باید دانست که مسائل اجتماعی جدا و منفک از مسائل اقتصادی و سیاسی نیست. بنابراین احزاب هم باید جامعتر به مسائل نگاه کنند.
آینده تحزب را در ایران چگونه میبینید؟
از آنجا که احزاب از نمادهای جوامع مردم سالار هستند، نهادهایی هستند که تنوع خواستهها و محدودیتهای مردم را به تصویر میکشند، بدون تردید با پذیرش اینکه: همه جوامع با پذیرش مردمسالاری و پذیرش اراده و حاکمیت مردم، دیرتر یا زودتر حرکت میکنند، بدون شک احزاب نیز در جامعه ما در آینده، میتوانند در فضای مناسبتری فعالیت کنند. با در نظر گرفتن این شرط که آنها درک مناسبی از واقعیتهای جامعه داخلی و بین الملی داشته باشند و با درس گرفتن، نقد و ارزیابی گذشته خود و دیگران، امکان تصحیح رفتارها و اتخاذ تصمیمها، روشها و برنامههای مناسب را فراهم آورند. بدون شک این یک روند قطعی و بدون تغییر نیست، اما روند تحولات جامعه بشری به سوی بازشدن فرصت و امکان تغییر و تحقق اراده ملتها است. در این چارچوب احزاب هم میتوانند نقش تاثیر گذاری را ایفا کنند.