منی که هرگز به عمد پا رو موری نگذاشته ام، برایم تلخ است که کانون گرم یک خانواده ی چند هزار نفری مانند "صدای میانه" را از هم بپاشم. از اینکه به زودی با کرکره ی بسته ی صدای میانه رودررو شده و دوستانتان را از دست خواهید داد در عذابم ولی ناگزیر و ناگریزم. همه شاهدید که این اتحاد کاریِ (نه فکریِ) چند هزار نفری را با خون دل و صبر و حوصله گرد هم آوردم و پس از سالهای سال موفق شدم یک محیط اینترنتی گسترده با حضور شما فراهم سازم و محیطی آرام ولی نقاد با حضور مسئولین منطقه درست کنم. می دانم دوباره نمی توان این جمع را گرد هم آورد ولی چه چاره؟ صدای میانه با افتخار و سربلندی در طول دو سال فعالیت خود یک و حتی یک تذکر از هیچ نهادی دریافت نکرد و قانون را سرلوحه ی خود قرار داد و در محیطی تنگ و بسته با دیدگاههای کوچک مانند میانه فعالیت کرد. در این راه درهم و دیناری از کسی نگرفت و مدیون کسی نشد. سرمایه او مدیران مسئول، مدیرفنی و خیل عظیم مخاطبانش بود. اگر در این مدت دلرنجی از صدای میانه و اینجانب دارید حلال کنید تا بار گناهانم سنگینی نکند. من عاشق شمایم و قلبم به یاد میانه و میانه ای می تپد.
اینجانب با چشمانی اشکبار و قلبی دردناک فرزند نازنین خود "صدای میانه" را قربانی می کنم و خانواده چند هزار نفری دنیای سایبری اطلاع رسانی شهرستان میانه را از هم می پاشم. دوست داشتم در آستانه انتخابات دنیای اطلاع رسانی میانه را منسجمتر و متحدتر نگه دارم تا علایق متعدد و سلایق متنوع در این سایت به بحث و شور درباره افراد بپردازند و از تولید قارچ گونه وبلاگهای مخرب و مفتری پیشگیری کنم تا انتقادها نهادینه شود اما نمی توانم. دوست ندارم یک بی هویت، در عرض چند دقیقه وبلاگی راه اندازی کند و چشم بسته دست به تهمت و افترای اخلاقی، مالی، سیاسی و ... بزنند. صدای میانه می توانست در محیط سیاسی و پرتنش میانه نقش مرضی الطرفین را بازی کند و تریبونی قانونمند برای همه باشد. ولی وقتی حرمتها شکسته شود، دیگر توجیهی برای ادامه فعالیت وجود ندارد. اگر چنین باشد فردا تک تک این اعضا تهدید خواهند شد. وقتی "صدای میانه" با مخاطبینی چون نمایندگان مجلس، فرماندار، شهردار و ... به چنین روزی می افتد، وقتی صاحب قلم به چنان سرنوشتی می افتد که او را در کنار صاحب عرق و ورق و زرورق هم سلول می کنند، اوف بر آن جامعه، شرم بر آن روزگار، لعنت بر این تنگ نظری. من این کرکره را می بندم تا فردا روزی یکی از اعضای بی نام و نشان و مظلوم سایت به چنین سرنوشتی مبتلا نشود. می دانید و می دانند که من "محمدصادق نائبی" هستم. عضو اهل قلم ایران با 16 جلد کتاب منتشر شده، همو که ده سال است در دنیای اطلاع رسانی فعالیت می کند، همانکه میانه را شناساند. همانکه روزان و شبانش را بهم آمیخت تا به شهرش کاخ فخری برافکند. چرا نمایندگان محترم و فرماندار عزیز که از کاربران فعال این سایت هستند اجازه می دهند یک درجه دار یا ستاره دار نظامی فارغ از کمترین دانش سایبری او را تهدید کند و قبل از او، قاضی را ببیند و علیه او و صدای میانه تخریب کند؟ چرا یک روحانی را به اماکن احضار نمی کنند؟ به همان دلیل هم رسانه ها و اهل قلم نباید توسط یک نظامی تهدید و تخریب شوند. اگر چنین باشد جامعه رو به فساد خواهد رفت و این محیط منسجم و متمرکز نقد آرا جای خود را به شایعه و قول شفاهی یا وبلاگهای بی هویت تبدیل خواهد شد. فیلتر کردن سایتی که در عمرش یک تذکر هم نگرفته با چه توجیهی می تواند باشد؟ با کدام محکمه و چه دلیلی؟
اینجانب ضمن اعلام رسمی مبنی بر بستن سایت صدای میانه حداکثر تا آخر مردادماه، از مخاطبان و مراجعین عزیز تقاضا دارم اولاً آرشیو خود را از روی سایت ذخیره کنند، ثانیاً با ارسال کامنت، هیچ حمایتی از صدای میانه نکنند تا سر از اماکن درنیآورند. در سکوتی آرام "صدای میانه" را دفن کنیم.
دوستدار و عاشق شما ـ محمدصادق نائبی