ازآغازحیات برروی کره زمین قانون طبیعت براساس شکار وصید نوشته شده است.
گروهی ازجانوران شکارچی بوده وگروهی شکار وجنگ بین این دوقصه پایداری حیات را روی کره زمین نوشته است.انسان نیزازاین قاعده مستثنی نبوده وازاول پیدایش به عنوان موجودشکارچی تکامل یافته وبدون آن قادربه ادامه حیات نبود.طی تکامل وباپیشرفت علم ،کم کم انسان استفاده ازابزاررایادگرفته وبه کشاورزی روی آوردو وابستگی خودرا ازشکارکمترنموده وامنیت غذائی خودرابهبودبخشیدکه نتیجه آن توسعه بی رویه جمعیت شد.زمانی که تعدادانسانها ازچندمیلیون نفربیشترنبود،بشرنیزبه مانندسایرجانداران جزءای ازاکوسیستم محسوب میشد ونقشی دربرهم زدن تعادل آن نداشت ولی به مرور زمان با پیشرفت علم وتکنولوژی برگسترش جمعیت انسانی افزوده شد وبهره برداری بیش ازظرفیت اکوسیستمها آغازشدوتعادل محیط زیست به هم ریخت به طوریکه مجبورگردید برای تداوم زندگی خوددست به مدیریت آن بزندودوره ای جدیدآغازشد.دراین دوره دیگرنیازی نبودتابرای تامین غذا متکی به شکارباشدونقش شکاردرتهیه غذا ازخیلی جوامع حذف شد،هرچندخانواده هایی دربرخی نقاط زمین هنوزهم برای تامین قسمتی ازغذای خود وابسته به شکارهستند.بااین وجودعشق وعلاقه به شکار هنوزدرنهاد درصدقابل توجهی ازجامعه باقی مانده وبه شکل شکارورزشی وتفریحی نمودیافته است که طرفداران ومنتقدین خاص خودرادارد،عده ای شکارراعمل ناپسند وناشی ازنوعی خوی وحشیگری انسان میدانند ودرمقابل عده ای طرفدارآن بوده وعشق وعلاقه وافری به آن داشته وآن رانوعی ارتباط با روح لطیف طبیعت میدانند.اینجانب معتقدم عقیده تعدادکثیری به یک پدیده دلیل بردرستی آن نیست و انزجارعده ای کثیربه یک پدیده دلیلی برمنزجربودن آن است واین دلایل عقلی منطقی وعلمی بدورازتعصبات کور قضیه است که پدیده فوق راتحلیل میکند.شکارچی واقعی حسابش ازشکاردزدان وحیوان آزارها جدااست.شکارچی واقعی خودعاشق طبیعت وحیات وحش است وتداوم عشق وعلاقه خودرادرتداوم پایداری محیط زیست وحیات وحش میبیند بطوریکه شاهدهستیم اغلب برنامههای حفاظت ازحیات وحش توسط شکارچیان استارت زده شده وبه طورمثال کانون شکارکه بعدا تبدیل به سازمان محیط زیست شدتوسط شکارچیان وقت تشکیل شدکه نقش زیادی درجلوگیری ازانقراض حیات وحش ایفا نمود.
پدیده شکاروشکارچی گری به عنوان صنعتی پرسوددرتمامی کشورهای جهان جزء واقعیت انکارناپذیربوده ودرآمد حاصل ازآن به میلیاردها دلار بالغ میگردد وهیچ کشوری سعی درنفی آن ننموده، بلکه بامدیریت صحیح ازجنبههای اشتغال، ورزش وتوریسم، سودقابل توجهی بدست میآورندوحتی باسودحاصل ازآن برنامههای حفاظت ازحیات وحش ومحیط زیست رابه نحو احسن ادراه میکنندوگونههای درمعرض انقراض راحفظ مینمایند.
شکاراصولی وبرنامه ریزی شده مانندبرداشت محصول ازمزرعه وصیدآبزیان از دریا میباشد.طبق اصول اکولوژیک برداشت ازیک جمعیت جانوری وگیاهی براساس نوع گونه میتواند طوری صورت گیرد که درصدی ازآن برداشت شودبدون آنکه لطمه ای برجمعیت گونه باتوجه به توان نگهداری محیط زیست بزند.
اغلب مردم فکرمی کنند درصورت حفاظت کامل یک گونه یا یک محیط زیست تعداد حیوانات آنقدرزیاد میشودکه ازسروکول هم بالا میروند!درصورتیکه هراکوسیستم ظرفیت خاص خودراداشته وعوامل زیادی درتنظیم جمعیت یک گونه نظیرغذا،قلمرو،دشمنان طبیعی ،آب وهوا ،بیماری و...دخیل بوده وبرداشت قسمتی ازجمعیت هیچگونه لطمه ای به آن وارد نمیکند.برای مثال درسالهای پیش به دلیل بیماری آنفولانزای پرندگان سه سال پروانه شکارپرنده صادرنشد،سال چهارم که پروانه داده شدهمه فکرمی کردندآن سال کوههای شهرمان همه جاپرازپرنده خواهدبوددرصورتیکه هیچ تفاوتی باسالهای قبل مشاهده نشد.تاهمین چندسال پیش که تعداد شکارچی درشهرمان درحدتوان منطقه بودهرسال که به شکارمی رفتیم احساس میکردیم نسبت به سال قبل وضعیت شکاربهتراست واین درحالی بود که همه ساله تعدادزیادی کبک شکارمی شد،ولی متاسفانه بازیادشدن سلاح ،مخصوصا درسالهای اخیرباورودسلاحهای قاچاق به کشوردرسطح کلان واعطای مجوزبه آنها به یکباره تعداد شکارچیان چندین برابر سالهای قبل شدومیزان برداشت ازظرفیت وتوان بازسازی جمعیت پرندهها بیشترگردیدوشکارکه منحصربه فصل شکاربودبامجوزدارشدن افرادبی صلاحیت ومخصوصا بومی مناطق به بهاروتابستان وشکارکومه وشبانه(باچراغهای LED) کشیده شد.مقصراین وضعیت شکارچیان مجازنبودند.شکارچی واقعی توصیف خاص خودرادارد،شکارچی عاشق طبیعت وحیات وحش است ،چون تداوم عشق وعلاقه خودرادرتداوم آن میبیند.شکارچی واقعی حاضراست برای علاقه وعشق خودازمخارج زندگیش بزندوهزینههای آن را تامین نمایدولی شکارکش اینگونه فکرنمی کندبرای اوگوشت مهم است وبرای بدست آوردن آن دررقابت با زمان است ومعتقداست اگربه این زودی برداشت نکنم دیگربرای برداشت چیزی نخواهدماند.درسالهای قبل عده ای معتقدبودندهزینههای شکاروخریدتفنگ بایدپایین باشدتااین ورزش مخصوص افرادخاص نباشدوادامه این تفکرباعث ترویج تولیدسلاحهای ارزان وقاچاق سلاح شد،درحالیکه اگرکسی به ورزشی علاقه مندباشدبایستی هزینههای آن راتقبل کندوهرورزشی راهمه کس توان پرداختن به آن نیست .بسیارافرادی رامی شناسم که باوجوددرآمدپایین به خاطرعشق وعلاقه خوداسب گران قیمت یا تفنگ گران خریده وهزینه آن راتقبل میکنند.
متاسفانه درسالهای اخیربرخی بانیتهای بعضا سیاسی به جای مدیریت صحیح شکار به مانند سایرکشورهای پیشرو،سعی درحذف صورت مسئله نموده وبااستفاده ازاحساسات عده ای تازه به دوران رسیده وبی تجربه علمی وعملی شکارچی راروانی ،جلادو...معرفی نموده وتمام بی کفایتی خودرا درحفاظت ازمحیط زیست به گردن شکارچیان میاندازندوآنهارامسئول ازبین رفتن حیات وحش ،خشک شدن دریاچه ها،بیابانی شدن کشور،آلوده گی رودخانهها و...معرفی میکنند.این افرادنیزتصوری که ازحیوانات دارند کارتونهای بانی خرگوشه است که دارای احساسات فراانسانی هستند!وبراساس آن حقوق یکسانی برای حیوان وانسان قائل میشوندوجالب است دراین نوع تفکرنیزگزینشی عمل کرده وبرای برخی حیوانات دلسوزی میکنند وبرخی رامانند موش مستحق مرگ میدانند وبرخی رامستحق به دندان کشیدن دررستوران وبرخی رامستحق صیدازدریاها.برای خانم وآقایی که دربهترین نقطه شهر تهران زندگی میکند کشته شدن سگ ولگرد فاجعه بوده وهزاران انتقادوناسزا رادررسانهها وسایتها نثارشهرداریها میکنند ولی برای کسی که ازهمان سگها کیست هداتیک گرفته وچندین بارزیرچاقوی جراحی رفته ودست آخرفوت شده ویاکودکی که صبح پای پیاده عازم مدرسه است وموردحمله آن سگ قرارمی گیرد حکایت نوع دیگری است.برخی هاحتی پا رافراترازاین قرارداده وبه برنامههای کنترل آفات نیزحمله کرده وازبین بردن آفاتی نظیرکلاغ ،گرازو...راکه به علت برهم خوردن تعادل محیط زیست که خودعامل آن هستند،و جمعیت شان به شدت افزایش یافته وازآفات مهم کشاورزی گردیده اند راغیرانسانی جلوه میدهند.مطالعات رفتاری جانوران نشان میدهداکثرحیوانات تابع مطلق غرایز بوده ومانندانسان خودآگاهی ندارندواحساسات آنها مطلقا غریزی وجهت حفظ بقای نسل تکامل یافته است، ولی این نیزمجوزی برای حیوان آزاری نمیباشد.حیوان آزاری تعریف خودرا داشته وشکار وحذف برخی جانواران به خاطر تزاد بامنافع انسان ،حیوان آزاری محسوب نمیشود.حیوان آزاری شکنجه حیوان بدون دلیل خاص جهت لذت اززجر حیوان میباشدکه درافرادبیمارروانی مشاهده میشود.همچنان که حذف برخی انسانها ازجامعه به خاطر به مخاطره انداختن زندگی دیگران وسلب امنیت قتل محسوب نمیشود.بنابراین وقتی انسانها به عنوان اشرف مخلوقات مجبوربه مدیریت جوامع بشری هستند حق مدیریت حیات وحش ومحیط زیست خودرا دارندوبدون این مدیریت بقای انسان هم به مخاطره خواهدافتاد.
هیچ شکی وجودندارد حیوان دوستی صفت نیک وپسندیده است ودرصورتیکه معقولانه درجهت رفاه ومنافع بشری باشدتاثیرزیادی درسلامت روحی وروانی جامعه دارد.برخی شکارچیان را انسانهای قصی القلب میشناسند درصورتیکه برعکس،شکارچی واقعی بدلیل انس با طبیعت انسانهایی باروح لطیف بوده واغلب آنها ازحیوانات نگهداری وبسیارحیوان دوست هستندوهمیشه ازبرنامههای حفاظت ازوحوش طرفداری وحمایت مادی ومعنوی میکنندواکثرسازمانها وبرنامههای حفاظت ازحیات وحش توسط شکارچیان استارت زده شده است. به هرحال شکارچیان کشورما هم مانندسایرکشورها دارای حق وحقوقی هستند وبایستی به آن احترام گذاشته شودوبرنامههای عملی جهت مدیریت آن به اجرا گذاشته شود.ممنوعیت صرف شکاربااین همه اسلحه قانونی ،غیرقانونی وقاچاق مجوزدارشده وآنهم دردست عده ای که باروح شکارچیگری کوچکترین آشنایی ندارندنه تنها مشکلی راحل نمیکند بلکه عرصه رابرشکاردزدان بازترنموده وبه علت عدم حمایت شکارچیان واقعی وحتی هدایت آنها به شکارغیرقانونی مشکلات حیات وحش صدچندان شده ومانندسنگ گرانی خواهدشدکه دیوانه ای درچاه انداخته.
جهت حفظ وپایداری حیات وحش وتداوم شکار وشکارچیگری که جزء ای ازسنت ایرانیان ازقدیم بوده وخواهدبودپیشنهاداتی به شرح زیردارم که امیداست بابحث وتبادل افکاراساتیدوشکارچیان،مسئولین وحامیان محیط زیست کاملتر وبه مرحله اجرابرسد:
1-کلیه سلاحهایی که ازمبادی غیرقانونی خریداری شده وجوازحمل صادرشده، جمع آوری وتبدیل به کارت نگهداری شوندودرصورتیکه متاقضی مالیات وحق کمرک آن را پرداخت نماید تبدیل به جوازحمل شودتاحقوق خریداران سلاح مجازهم ازاین وادی تامین شود.
2-کلیه دارندگان جوازحمل سلاح شکاری ،جهت صدوروتمدید دفترچه شکارکه قیمت آن نیزبایستی بسیاربالاترازقیمت فعلی باشد،برای دریافت آن ازمحیط زیست ملزم به گذراندن دوره سه روزه وقبولی ازدوره باشندوهرپنچ سال یکباربایستی این کارتکرارشود.
3-جهت برگزاری دورهها ازامکانات جهادکشاورزی وسایرارکانها بامدیریت بخش خصوصی استفاده شودکه هزینههای دوره واساتیدراازخودمتقاضان میتوان تامین کرد.بدیهی است سرفصلهای دورهها بایستی به خوبی طراحی وتعریف شود چنانچه شخص بعدازطی دوره با مباحث اسلحه ،اهمیت حیات وحش وجوانمردی درشکارآشنا شود وبایستی امتحانات آن بسیارجدی وسفت وسخت باشد.
4-فصول وتعدادمجازشکار ومبلغ مجوز بایستی با توان منطقه تعریف شودوشکارجنبه اقتصادی برای فردشکارچی نداشته باشد.
5-قانون شکارغیرمجاز وجریمههای آن باید بازدارنده تعریف شود.
6-قسمتی ازحق الکشف شکارغیرمجاز به محیط بان درگیرپرداخت شود ودرمحیطبانان انگیزه لازم جهت برخوردبامتخلفین ایجادشود.
7-قوانین لازم جهت امنیت شغلی محیط بانان تصویب شودودیگرشاهدحکم قصاص وزندان برای شکاربانانی که بامتخلف مسلح درگیرمی شوندنباشیم.
8-برای خریدسلاح ومهمات مالیاتی درنظرگرفته شود ومبالغ آن باجریمهها ودرآمدهای صدورپروانه مستقیما به حساب محیط زیست واریزودرجهت حفاظت وتکثیرحیات وحش هزینه شود.
9-انجمن وتشکلهایی باهمکاری ادارات محیط زیست شهرستانها ومردم ایجاد وازپتانسیلهای آن درراستای حفاظت وفرهنگ سازی بهره برداری شود.
10-رشتههای تیراندازی درشهرستانها باحمایتهای دولتی ایجادشود.
11-کارهای فرهنگی بیشتری درخصوص حمایت ازمحیط زیست ازطریق رسانهها ،ادارات ومدارس انجام شود وادارات محیط زیست شهرستانها به موزههای تاریخ طبیعی تجهزشده وجهت بازدیدوآموزش مردم ومدارس ازآنها استفاده شود.