روزنامه همشهری نوشت: داستان دهقان فداکار، قهرمان دوران کودکی مان را هرگز فراموش نخواهیم کرد. ریز علی خواجوی درست از همان روزی که با آتش زدن لباس خود جان مسافران قطار را از خطر مرگ نجات داد به دهقان فداکار معروف شد و ماجرای فداکاری او، شد داستان کتابهای درسی. او حالا81 سال سن دارد و به همراه همسرش در حصارک کرج زندگی میکند. مدتی پیش بود که چشمان ریز علی و همسرش دچار آب مراورید شد و آنها پولی برای عمل نداشتند اما مسئولان یک بیمارستان وقتی از اوضاع بد مالی آنها باخبر شدند، هر دوی آنها را به بیمارستان منتقل کردند و به صورت رایگان تحت عمل جراحی قرار دادند. دهقان فداکار با این عمل سلامتیاش را بار دیگر به دست آورد و از بیمارستان مرخص شد اما حالا میگوید که خودش را مدیون افرادی میداند که به داد او و همسرش رسیدند.
با مدیر بیمارستان فوق تخصصی چشم پزشکی نور روز گذشته در دفتر کارش در بیمارستان ملاقات کردیم. همایون سرناز کسی بود که مقدمات عمل جراحی ریزعلی و همسرش را فراهم کرد. صحبتهایش را با جمله « نباید قهرمانان کشورمان را فراموش کنیم» شروع میکند و میگوید: ریزعلی خواجوی همان دهقان فداکار که روزی جان چندین مسافر قطار را نجات داد نامش در لیست قهرمانان فداکار کشور قرار گرفت.
ما نباید این افراد را فراموش کنیم چون این دسته از افراد برایمان ارزش زیادی دارند.او ادامه میدهد: دوشنبه هفته گذشته در حالیکه از محل کار به سمت خانهام میرفتم از رادیو شنیدم که دهقان فداکار و همسرش دچار مشکل شدهاند. آنها در گفتوگو با مجری رادیو میگفتند که چشمانشان دچار آب مروارید شده و به خاطر هزینههای زیاد عمل جراحی، فقط توانستهاند یکی از چشمانشان را عمل کنند. آن شب پس از شنیدن این گزارش به یاد کودکیام افتادم. داستان دهقان فداکار و خاطرات پشت نیمکت برایم زنده شد. به همین خاطر صبح روز سه شنبه از همکاران خواستم تا شماره تلفن وی را پیدا کنند.
وی میگوید: هیچ آدرسی از او نداشتیم. از طریق هلال احمر شماره تلفن پسرش را در یکی از روستاهای شهر میانه پیدا کردیم و از طریق وی متوجه شدیم که ریز علی به همراه همسرش در حصارک کرج زندگی میکنند. اینطوری بود که شماره تلفن خانهاش را به دست آوردیم. همان روز با دکتر سید حسن هاشمی، رئیس بیمارستان هماهنگ کردیم و با دستور وی قرار شد عمل جراحی را خودش به صورت رایگان انجام دهد.
به همین خاطر ماشینی به کرج فرستادیم تا ریزعلی و همسرش را به بیمارستان انتقال دهند و تحت معاینات لازم قرار گیرند. روز سه شنبه، این مرد قهرمان که حالا 81 سال سن دارد به همراه همسرش به بیمارستان آمدند. این زن و شوهر عاشق هم هستند و جالب است که بدون هم جایی نمیروند و هر دو نیز با هم دچار آب مروارید شدهاند. همکارنمان آنها را معاینه کردند و قرار شد صبح چهارشنبه عمل شوند. مدیر بیمارستان نور ادامه میدهد: صبح چهارشنبه باز هم رانندهای را بهدنبالشان فرستادیم و هر دو پس از رسیدن به بیمارستان از سوی دکتر هاشمی، رئیس بیمارستان تحت عمل جراحی قرار گرفتند. پس از عمل، آنها یک شب در بیمارستان بستری شدند تا معاینات لازم پس از عمل صورت گیرد. روز پنجشنبه از آنجا که عمل با موفقیت انجام شده بود و آنها هیچ مشکلی نداشتند، از بیمارستان مرخص شدند و به خانهشان رفتند. حالا هم قرار است تا چند جلسه برای معاینه به بیمارستان بیایند و ما هر اقدامی لازم باشد برایشان انجام میدهیم.
ریز علی خواجوی، به سختی میتواند فارسی صحبت کند. او که حالا همراه همسرش در خانهاش به سر میبرد، روز گذشته گفت: مدتی بود که دید چشمان من و همسرم کم شده بود و همه جا را تار میدیدیم. به همین خاطر به دکتر رفتیم و پزشکان گفتند که چشمانمان به خاطر کهولت سن، دچار آب مروارید شده است. وی افزود: این وضعیت برای هردوی ما سخت شده بود به همین خاطر به بیمارستانی در کرج رفتیم. هزینه عمل در حدود 2میلیون تومان بود اما مسئولان بیمارستان وقتی متوجه شدند من دهقان فداکار هستم به من و همسرم تخفیف دادند و با گرفتن یک میلیون و 200هزار تومان یک چشم من و یک چشم همسرم را عمل کردند که از آنها هم تشکر میکنم.دهقان فداکار ادامه داد: بعد از آن به خاطر هزینه عمل تصمیم گرفتیم که چشم دیگرمان را فعلا عمل نکنیم. اما یک روز از بیمارستان نور با ما تماس گرفتند و اعلام کردند که میخواهند به صورت رایگان چشمانمان را عمل کنند. آنها حتی ماشین برایمان فرستادند که ما را به بیمارستان منتقل کند. در آنجا هم خیلی به ما احترام گذاشتند و عمل با موفقیت کامل انجام شد و من و همسرم پس از این عمل، مرتب برای کسانی که این اقدام را انجام دادند دعا میکنیم.
ریز علی ادامه داد: من 8 فرزند، 42 نوه و 12 نتیجه دارم. خدا همیشه دست مرا گرفته و در مشکلات رهایم نکرده است. مشکلی که چند وقت پیش درگیرم کرد این بود که چند سال پیش برای گرفتن یک وام، ضامن یکی از آشنایانم شدم که متأسفانه وی چند وقت پیش فوت کرد. خانوادهاش حاضر به پرداخت اقساط نشدند و پس از آن از حقوق 370 هزار تومانی من، ماهانه 100هزار تومان کم میشود. با این حقوق، ما توانایی پرداخت هزینه عمل را نداشتیم و حالا خدا را شکر میکنم که افرادی خیر پیدا شدند و من و همسرم دوباره سلامتی مان را به دست آوردیم.