کد خبر: ۱۴۵۴۵
۳۴۳۸ بازدید
۴ دیدگاه (۴ تایید شده)

غم فراق تو در باورم نمی گنجد ـ بمناسبت سالگرد درگذشت استاد سارنگ

۱۳۹۲/۶/۱۸
۲۲:۲۱

امروز 18 شهریور ماه سالروز درگذشت نابهنگام استاد بهرام سارنگ استاد آواز است. استاد سارنگ ناباورانه در 18 شهریور سال گذشته به بلای سرطان گرفتار شده و در آمریکا درگذشت و پیکرش پس از یک ماه به ایران منتقل شده و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا دفن شد.

استاد بهرام سارنگ

با مرحوم استاد سارنگ بواسطه کتاب مشاهیر و مفاخر میانه آشنا شدم و این آشنایی باعث شد آلبومی از مرحوم تهیه کرده و گوش دهم که واقعاً زیبا بود.

مرحوم سارنگ سال گذشته اندکی قبل از فوت در میان ما صدای میانه ایها بود و به مشاعره شاهد ـ نائبی وارد شده بود و با حضور ایشان ما نیز احساس غرور می کردیم.

الان داشتم در آرشیو صدای میانه می گشتم متاسفانه پس از تغییرات اخیر در صدای میانه بسیاری از آرشیو از بین رفته است و آقای نائبی باید مواظب از دست رفتن اطلاعات ما اعضای سایت باشد چراکه امانت هستند.

آخرین شعری که استاد سارنگ در میان ما و در صدای میانه نوشتند شعر زیبای زیر خطاب به استاد شاهد بود:

الا ای "شاهد" مهد دلیران
هنرمند و ادیب دشت شیران
ز آذربایجان ، آن مهد زرتشت
که"مهداد"ش بود رشک دبیران
ز ملک شهریار و خاک "بحری"
که بس خفتند خیل شهریاران
"اجلی"مست می سازد ز خطش
دل‌ و جان، چون زلال چشمه ساران
ز"صادق" تا "امینی"بس خردمند
چو"طالبپور" و "ایرج" بزم داران
بسی‌ اهل خرد دارد دیارم
که گر‌ گویم شود بیش از هزاران
دُر افشاندی و ما را یاد کردی
نمودی این حقیر از شرمساران
گذر کردی تو در بزم خرابات
نظر کردی بسوی میگساران
تو از خاک هنرمندان خاموش
ز دشت سبز قافلانکوه ایران
تو اهل معرفت، ر‌هجوی حقی‌
بر آور بانگ هوی حق مداران
نشد درمان ز هشیاری مرا درد
بگردان جام سر مستی به دوران
چو چنگ اندر خروش آور تو ما را
بپا کن بانگ نوش شادخواران
مرا گویی که بلبل سان بخوانم
تو دیدی مرغکی بی‌ بال پران ؟!
پر و بالم تویی ، آوازم از دوست
ز مستان ، می‌‌پرستان ، گلعذاران
سخن کوتاه کن "سارنگ"! برخیز
که دست افشان روی سوی دیاران

 

مراسم درگذشت استاد سارنگ

 

در پاسخ به این شعر زببا مهندس نائبی نیز چنین شعر زیبایی سرودند:

سارنگ هَزَج*گوي غزلخوان زمانه!
"جمعي به تو مشغول و تو غايب ز ميانه" **

آن "نغمه"ي داوود دگربار برآور
"سرگشته"# بخوان با دف و با چنگ و چغانه

برگير مناجات به آواز "مخالف"
چون پاي به "درگاه جمال"# است روانه

ياد آر دگر بار مرا "خسرو و شيرين"
تا بركشد آتش به سماوات زبانه

اين ناله "نيريز" و "غم انگيز" و "شكسته"
از درد فراق تو بود ، نيست بهانه

بشنيده بُدم از لب تو "ليلي و مجنون"
"اي تير غمت را دل "عشّاق" نشانه"

زين پس چو بجويند و نيابند ، بگويند:
بوده است در اين دشت چو "سارنگ" فسانه ##

---------------------
+ كلمات بولد داخل كوتيشن نام گوشه هاي رديف آوازي هستند.
* هَزَج نام بحري بر وزن مفاعيلن است كه شعر استاد سارنگ بر آن بنا شده بود.
** شعر از شيخ بهايي با ايهام در واژه ميانه!
# مجموعه "سرگشته" و "درگاه جمال" اثر منتشر شده استاد بهرام سارنگ
## "سارنگ" در بيت آخر هم اشاره به استاد بهرام سارنگ است و هم اشاره به چند ايهام است: گوشه اي خاص و زيبا در دشتي ، سازي قديمي شبيه كمانچه و هم پرنده اي كوچك و زيبا كه نادر است. در تمام 4 ايهام فوق ، شاذ و نادر بودن مشترك است.

 

شعر مرحوم استاد سارنگ در پاسخ به این شعر استاد شاهد بود:

 

ماه روی تو هویدا شد و گلرنگ
بلبل شهر و دیارم تویِ سارنگ

تو بخوان ای همه آواز دیارم
به بلندای جهان بر دل هر تنگ

مهر و مومی شده هر گوش نیوشا
ای بسا گوش که فرسنگ به فرسنگ

تو بخوان از لب خود ناله کنان تا
به فغان آید از آواز تو هر چنگ

خوش قدم تر ز گل و باغ و چمن باش
تا گشاید گره از هر دل دلتنگ

تو بخوان تا که نیآلوده جهان را
ساز ناکوک کلاغان سیه رنگ

شاهد آن نکته بدانست و لیکن
چه کند هرز رود توسن فرهنگ

 

ضمن حسرت کشیدن برای آن روزها برای روح آن مرحوم فاتحه ای می فرستیم و از خداوند متعال برایش اجر جزیل می طلبیم. خداوند روحش را شاد کند.

 

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

یک سال که هیچ، قرن ها می گذرد
یادت همه فاصله ها را بدرد

در تک تک اجزای تنم می مانی
جز آن که مرا مرگ، به یغما ببرد
۹۲/۶/۱۸ ۱۹:۲۲
[list][*]سرور و سالار و سار از دست رفت
در میان سوز و زار از دست رفت
گوئیا لیل و نهار از دست رفت
[b]عشق در دل ماند و یار از دست رفت
دوستان دستی که کار از دست رفت
[/b]

دل به یادش شیشه ای بشکسته شد
بس که دیده مانده بر ره، خسته شد
گرچه دل تنها به عشقش بسته شد
[b]عشق در دل ماند و یار از دست رفت
دوستان دستی که کار از دست رفت
[/b]

شهر گشتم مو به مو و کو به کو
من ندیدم مثل او در خلق و خو
سالها در دل ببستم عشق او
[b]عشق در دل ماند و یار از دست رفت
دوستان دستی که کار از دست رفت
[/b]

سالها هم عشق بود و یار بود
زندگی سرسبز چون گلزار بود
وآن درخت عشق ما پربار بود
[b]عشق در دل ماند و یار از دست رفت
دوستان دستی که کار از دست رفت
[/b]

در هنر [b]سارنگ[/b] نخل باسق است
گفته هایم گفته های عاشق است
آنکه از کف داد یارش، [b]صادق[/b] است
[b]عشق در دل ماند و یار از دست رفت
دوستان دستی که کار از دست رفت
[/b]
[/list]
۹۲/۶/۱۸ ۱۸:۰۵
[list][*]تا ماهها بعد از این تلخترین خبر سال گذشته، هر لحظه احساس می کردم الآن بیدار خواهم شد و خواهند گفت: خواب بود! هر لحظه احساس می کردم دوباره استاد به ایران خواهند آمد و صدایم خواهند کرد که با هم برویم پیش استاد طالبپور یا دکتر امینی یا استاد شاهد. بدون اغراق می گویم در عمرم مرگ هیچ کس را اینچنین غیرقابل باور ندانسته بودم. واقعاً شخصیت منحصر به فرد و پویایی و شادابی هنری استاد باعث شده بود همیشه ایشان را کنار خود احساس کنیم. الآن هم که هر روز در رادیو آوا (مخصوص تهران) صدای مرحوم بهرام سارنگ را بدون نام بردن پخش می کند دلم هوایش را می کند. دلم خیلی برایش تنگ است. هنوز هم چشم به راهم.[/list]
۹۲/۶/۱۸ ۱۸:۰۰
خدا رحمتش کنه .

اخبار روز