گفتگو با حسین قره داغی معلم، حافظ قرآن و رکورددار رکابزنی دور ایران
14 رکورد در 14 ماه با یاد و نام شهدا
حسین قره داغی متولد سال 1351 و دارای لیسانس امور تربیتی است و بیش از بیست سال سابقه تدریس در آموزش و پرورش دارد. قره داغی در یک روز گرم از روزهای پایانی خردادماه با وسیله نقلیه خود یعنی دوچرخه به دفتر روز نامه آمد و با ما به گفتگو نشست. وی فردی خونگرم و مهربان، دارای احساسات قوی، خوش برخورد و شوخ طبع، فعال و پر جنب و جوش، خلاق و مبتکر است. محل کار فعلی وی اداره آموزش وپرورش است و زمان بیشتر فعالیت خود را به شعر و داستان نویسی و مقاله و تهیه فیلم مستند می پردازد.آنچه در پی می آید حاصل مصاحبه یک ساعته وی با ما است که به اتفاق می خوانیم؛
وی ابتدا گفت: من در روستای زیبای آچاچی به دنیا آمدم. بیشتر عمرم را در شهرهای چابهار و کنارک سپری کرده ام. در سال 86 در شهر زیبای میانه سکنی گزیدم. در سال 76 ازدواج کردم. دو فرزند دارم؛ یکی دختر و دیگری پسر. مردم سیستان و بلوچستان را خیلی دوست دارم. هنوز هم در رویاهایم به چوپانی فکر می کنم.من نظریه پرداز مدیریت نو در سطوح مختلف آموزش وپرورش و اولین نظریه پرداز مجتمع های آموزشی مدارس روستا و لزوم نگرش نو به کلاسهای چند پایه و روش دیجیتالی کتب درسی به روش ابتکاری و....هستم. ورزشهای موردعلاقه من کشتی، شنا، دوچرخه سواری، دوی استقامت و کوهنوردی است. تاکنون 12000 کیلومتر مسافت را در ایران رکاب زده ام. اولین ایرانی دوچرخه سوارهستم که دور نوار مرزی ایران را در تابستان 90 طی کردم. همچنین به تفتان صعود کرده ام. من در اول خرداد 1351 در روستای زیبای آچاچی، ده کیلومتری میانه به دنیا آمدم. مادرم از خانواده ای مذهبی بود که اصل و ریشه خانوادگی بزرگی داشت. مادرم از دوران کودکی میل وعلاقه زیادی به فراگیری تعالیم اسلامی داشت. قرآن را بعد ازمدتی حفظ کرده بود و اکثر کتب و داستانهای آن زمان را نیز حفظ بود. پدرم سنگ تراش بود. تونل میانه به زنجان از یادگارهای اوست. با عمویم در این کار تبحر زیادی داشتند و در همه جای ایران کار کرده بودند. در دوران سربازی در پادگان پسوه در نقده با مشکلات سربازی گاهی ساختمانهایی با سنگ به شکل ماهرانه ای ساخته بودند. آن زمان امکانات سفر نبود. با هزار مکافات در شش ماهگی سفری سخت وطولانی به ایلام داشتیم. در چنین خانواده ای با مشکلات آن زمان بزرگ شدم. پنج برادر و دو خواهربودیم. پس از اخذ دیپلم در سال 68 در تعطیلات میان ترم و بعد از امتحانات همه به مرخصی می رفتند. اما من تنها در تربیت معلم می ماندم. در تنهایی های آن روزها دعای کمیل را حفظ کردم تا برای همیشه در تنهایی هایم مرهم دل تنهایم باشد.از آن روزها جرقه حفظ کل قرآن به ذهنم خطور کرد. در حفظ مفاهیم و سوره های قرآن مقام اول را کسب کردم و در رشته قصه نویسی مقام دوم را. با جسارت خاصی که پیدا کرده بودم 15 جزء قرآن را حفظ کردم تا بر تنهایی ام فائق شوم. در تابستان 73 به جای حرکت به زادگاهم برای کار به بندرعباس رفتم و در یک شرکت مشغول به کار شدم. از قضا بهره کارایی شرکت ده برابر شد. کار آن ساخت صندلی دسته دار برای مدارس هرمزگان بود. بعد از گذراندن دوره تربیت معلم در حین تقسیم با آنکه امتیاز خوبی داشتم و خیلی از دوستان تلاش داشتند مرا در زاهدان نگه دارند، ناخود آگاه دنبال سرنوشت و تقدیر در سایه لطف خداوندی بودم.
منطقه کنارک را باایده های درونی خود انتخاب کردم تا دنبال سرنوشتی بروم که بابت آن همیشه از خدا شاکر باشم. مرید محبت و مهربانی مردم خوب بلوچستان بخصوص کنارک و چابهار و روستاهای آن شدم. واقعاً با معلمی در کنار مردمی قرار گرفتم که همیشه بابت این تقدیرم خدا را هزاران مرتبه شکر می گویم. به تمام آرزوهایم رسیدم. در مجموعه ای قرار گرفتم که درد و رنج های فراوانی داشت. در جاهایی خدمت کردم که کمتر کسی می پذیرفت.اما صبوری وبردباری را گذشت زمان به من یاد داده بود. بخصوص در کنار انسانهای شریف و با محبت. با مدیریت ها مشکل داشتم. از همان ابتدا تغییر وتحول در آموزش وپرورش را لازم وضروری می دانستم .در این بین تلاشهای زیادی را انجام دادم و خیلی بی مهری ها دیدم. البته با چند برادر بزرگوار آشنا شدم که خیلی کمکم کردند. درآموزش وپرورش هم ازهیچ تلاش و کوششی دریغ نکردم که حاصل آن چند نوشته است. معروفترین آن درمورد مدارس روستایی است و با نام مجتمع های آموزشی در جریا ن است. جهت تدریس در میانه ابلاغ گرفتم. روزهای پر مشغله ای داشتم.
قره داغی ادامه داد: روزانه نزدیک به 300 کیلومتر
می بایست رانندگی می کردم. تدریس هم سر جای خود.روز های سخت وعذاب آوری بود. محیط عوض شده بود. آب وهوا وارتفاع هم حرف خودش را می زد. تنها فرزندمان هم شرایط خاص خودش را داشت که بعضی وقت ها دلم به حالش می سوخت. سال دوم با انتقال همسرم به میانه از بار مشکلاتم کم شد.اما بعضی مشکلات سرجای خود بود. در اثر سردی و فشار هوا و کمی استراحت قسمت چپ بدنم فلج شد. ولی این عذاب باعث خلل در حضورم در مدرسه نشد. همچنان بدون بهانه ای با آنکه استراحت پزشکی داشتم در محل کارم حاضر می شدم. بالاخره با صبوری دوسال گذشت. افسردگی و مریضی بر جانم ریشه دوانده بود. در انتقالی دیگر به منطقه کندوان رسیدم. هنوز با میانه فاصله داشتم.
با گذشت زمان بچه های منطقه خیلی به من محبت می کردند.
با خون دل اولین ایرانی رکورد دار در چهارده ماه با چهارده حرکت با یاد و نام شهدا به نیت چهارده معصوم(ع) بودم. اولین حرکتم در خرداد ماه 89 با دوچرخه به طرف حرم امام (ره) و شرکت در مراسم سالگرد بود. حرکت بعدی شنای سدهای میانه بود. برای تمرین تابستان 89 تنهای تنها به سدهای میانه می رفتم. سدهای کوچک را جزء رکوردهایم به حساب نیاوردم تا اولین میانه ای باشم که اقدام به این جسارت به عنوان رکورد کرده است. دومین رکوردم شنای سد کرج به صورت رفت و برگشت طول وعرض بود. در تابستان 89 سومین رکوردم شنای طول وعرض سد آونلیق بود به صورت رفت و برگشت در تابستان 89، چهارمین رکوردم رکابزنی با دوچرخه از میانه به طرف تبریز بود که در هفته دفاع مقدس سال 89 صورت گرفت. پنجمین رکوردم شنای یک نفسه سد آیدوغموش به طول 8 کیلومتر بود که دو ساعته و نیم طی کردم.البته یک ساعت و نیم آن در شب صورت گرفت. این رکوردم در هفتم مهر ماه 90 انجام شد. ششمین رکوردم دوی استقامت به طول 45 کیلومتر از روستای کندوان تا گلزار شهدای میانه بود.هفتمین رکوردم، دوی سرعتی از میانه تا آچاچی به طول 10 کیلومتر بود که با آقای زین العابدین مشایخی انجام دادیم. هشتمین رکوردم دوی استقامت به طول 55 کیلومتر از ترکمانچای تا شهر میانه بود که با دوستان خوبم آقای زین العابدین مشایخی و آقای جعفر قدیمی و آقای یوسف جهان آرا در زمستان 89 در بهمن ماه انجام دادیم. نهمین رکوردم رنگ آمیزی با دوچرخه از آچاچی تا شلمچه به طول 1800 کیلومتر بود. دهمین رکوردم رکابزنی دور نوار مرزی ایران به عنوان اولین ایرانی با مسیر انتخاب شده در تابستان گرم 90 بود که در حین این حرکت چهار حرکت دیگر را انجام دادم، تا در عرض چهارده ماه چهارده حرکت با یاد و نام شهدا به عنوان اولین رکوردار یک ایرانی شکل بگیرد.
این معلم پرتلاش اضافه کرد: یازدهمین رکوردم شنای ده کیلومتر از رامسر به طرف تنکابن انجام گرفت.دوازدهمین رکوردم صعود به قله بسیار زیبای تفتان با کمک و همراهی دوستان سورانی آقای امام بخش جهاندیده و آقای حاج نبی بخش رضا زهی وآقای ابراهیم دهقان وآقای بجارزهی و... بود. سیزدهمین رکوردم رکابزنی گروهی از سراوان به سوران بود که با کمک دوستان سورانی و سراوانی انجام دادیم. تلاش آقای بلوچزهی خبرنگار سراوانی برای انعکاس این خبر، ستودنی بود. چهاردهمین رکورد، دوی استقامت از روستای قره داغ (گرداگ) تا قصر قند به طول 8 کیلومتر با گذر از کوههای قندی شکل گرفت. بقیه حرکتها را به صورت فهرست وار می گویم: دوی استقامت از گل فشان تا تنگ، شنای سد شورابیل اردبیل، رکابزنی دور کیش، صعود به قله های زیبای گاجو، صعود به قله کوچک گل فشان چابهار. البته به دلیل شرایط جوی، توفان و مشکلات دیگر بعضی از حرکتهای پیش بینی شده هم انجام نگرفت. اما خلأ آنها را با حرکت دیگر پر کردیم. تمام این حرکتها با یاد و نام شهدا صورت گرفت و بیشتر هزینه های آن را شخصاً تقبل نمودم. اما
شیرین تر از همه چیز بعد از تحمل مرارتها و رنجهای فراوان که مفتخر شدم؛ این است که به عنوان اولین رکورددار ایرانی با کمک دوستان به این عنوان دست یابم.
شاید گذشت زمان، ارزش و عظمت این کارهای بزرگ را در طول چهارده ماه به عنوان یک ایرانی پر رنگ تر نماید.
منبع : روزنامه رسالت