کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد/ سرنوشت کنش گران اجتماعی در میانه
تقریباً یک سال از اتفاقاتی که در عرصه اطلاع رسانی و رسانه های مجازی میانه رخ داد می گذرد. اتفاقاتی که پیامد آن ایجاد جو روانی ملتهب بر علیه فعالان اجتماعی این شهرستان و محدود کردن فضای فعالیت برای آنان و ایجاد آرامش ظاهری در این فضا بود.
همه آگاهان و صاحبنظران شهرستان بی تردید بر این موضوع اشراف دارند که در دوره زمانی کوتاهی که جمعی از جوانان علاقمند به نقش افرینی اجتماعی و مدنی در این شهرستان فعالیت های اجتماعی خود را اندکی افزایش دادند در چندین مورد مختلف حرکت های قابل توجهی صورت گرفت و نتایج خوبی نیز به همراه آورد.
محقق شدن مطالبه بزرگ ارتقاء میانه به شهرستان ویژه، کشاندن وزیر بهداشت به مراکز بهداشتی و درمانی نابسامان میانه و کنار گذاشته شدن برخی از مدیران ناکارآمد را شاید بتوان از بزرگترین برون دادهای این خیزش مردمی نوزاد دانست که نسل جوان و نوپای میانه با جامه عمل پوشاندن به آن ها گوشه ای از ظرفیت های عظیم خود را به نمایش گذاشت و ثابت کرد که اگر راه برای حرکت و پویایی آن ها باز باشد و اجازه دیده شدن پیدا کنند می توانند با اتکاء به خواست و حمایت های مردمی سهم در خور اعتنایی را در معادلات توسعه و پیشرفت شهرستان و برآورده شدن مطالبات منطقه ای ایفا نمایند.
اما با کمال تأسف دیدیم که برخی تنگ نظری ها و درک و تحلیل های نادرست از این حضور و نقش آفرینی جوانان عرصه را بر آنان تنگ و ابتکار عمل را از دست آنان خارج نمود و با شیوه های گوناگون زمینه دوام و قوام این حرکت مبارک و تحول آفرین را از بین برد. به طوری که اکنون پس از قریب به یک سال می بینیم که بسیاری از همان جوانان فعال و پویا به گوشه ای خزیده و انفعال و انزوا را در پیش گرفته اند و تمایلی به مشارکت مدنی و حضور در عرصه های اجتماعی از خود نشان نمی دهند.
شاید در ریشه یابی این عقوبت تلخ برای فعالان مدنی میانه بتوان این فرضیه را مطرح کرد که تعریف غلط از چیستی و ماهیت وجودی این قشر در نزد صاحب منصبان و قدرتمندان از یک سو و دیدبانان آرامش و امنیت اجتماعی از سوی دیگر موجب پیش آمدن این وضعیت و ابتر ماندن این تجربه مثبت اجتماعی شده است. گمان می رود تلقی ها از جایگاه و اهداف و انگیزه های این قشر اجتماعی به اشتباه ناظر بر تعریف "اهداف سیاسی و جاه طلبانه و کسب قدرت و موقعیت" برای این قشر شکل گرفته است که اینگونه در مقابل آن گاردها بسته و مواجهه ها تدافعی و تهاجمی می شود حال آنکه اگر با یک نگرش واقع بینانه به موضوع نگاه شود می بایست جوانان فعال در مسائل و موضوعات اجتماعی و مدنی را به مثابه "کنش گران اجتماعی" به حساب آورد که نقشی مثبت در ترسیم و هدایت مطالبات منطقی و معقول جامعه ایفا می نمایند و به عنوان چشم های ناظر از سوی جامعه بر سلامت و امانت در حوزه وسیع قدرت و مدیریت نظارت می کنند ماهیتی که در نبود آن فساد و انحراف در نهاد قدرت گسترش یافته و دوری از آرمان ها و مسئولیت های اجتماعی اتفاق می افتد.
سئوالی که در این میان باید از مسئولین و مدیران خرد و کلان شهرستان پرسید این است که؛ کدام یک از این دو خطرناک تر است؛ جوان ناشناخته ای که در زیر پوست شهر سر از دام اعتیاد و بزهکاری و التقاط و الحاد در می آورد یا جوان معلوم و با هویتی که چهره به چهره با مردم و مسئولین این شهر تمام هم و غم خود را صرف راهگشایی از مسائل و مشکلات و معضلات جامعه می کند؟
کدام یک هزینه بیشتری را بر دوش نظام و دستگاه های مسئول تحمیل می کند؟ تحمل یک جوان دارای فکر و صاحب اندیشه که ضعف ها و کاستی ها را بیان می کند مشکلتر است یا جوانی که خود بخشی از مشکلات است؟
به حال آن جامعه ای باید تأسف خورد که صاحبان قدرت و موقعیت آن جامعه به جوانان به چشم رقبای سیاسی و تهدیدات آتی نگاه کرده و با توسل به ابزارها و شیوه های گوناگون و روش های غیراخلاقی و ناجوانمردانه اقدام به حذف و انزوای آنان و خارج کردن از گردونه تحولات اجتماعی می نمایند. زیرا که در اثر حذف این جوانان پاک و صادق که تنها با انگیزه های آرمان گرایانه و از سر مسئولیت پذیری اجتماعی قدم در راه فعالیت های اجتماعی می گذارند زمینه برای گسترش بی مسئولیتی ها و رشد و توسعه فساد و انحطاط در کانون های قدرت و حاکمیت پدید آمده و زوال و نابودی جامعه و ارزش های اجتماعی را به دنبال می آورد.
با نگاهی گذرا به وضعیت کار و معیشت و موقعیت اجتماعی برخی از این جوانان که همه هم آن ها را می شناسیم و مقایسه آن با وضعیت کسانی که راه ثناگویی و تمجید و تملق را در پیش می گیرند می توان به سادگی دریافت که جایگاه جوانان صاحب فکر و پرسشگر و منتقد در این شهرستان کجاست و چه عاقبتی در انتظارشان است؛ و پایان راه جامعه ای که راه را بر فرزندان آگاه و فهیم خود می بندد به کجا ختم خواهد شد!