به نام هنرمندان، به کام دیگران
در روزهای گذشته مطلبی با عنوان "اولین جلسه کمیته هنرمندان" با نماینده محترم مردم میانه درمجلس شورای اسلامی جناب مهندس حسینی ورئیس اداره ارشاد شهرستان به عنوان متولی فرهنگ این شهر آقای عبدالهی برگزار گردید. با دیدن تصاویر منتشر شده از این جلسه کورسوی امیدی هر چند اندک در دلهامان روشن شد . در زیر مطالب نوشته شده در آن کامنتهای گوناگونی حاوی نظرات همشهریان محترم که اکثرا درد دلهای هنرمندان و هنردوستان بود توجه هر خواننده ای را جلب می کرد. از گلایه های استاد مختاری گرفته تا حرفهای صمیمانه و صادقانه استاد آزمکان.
بنده در همان جا به زبان ترکی آذربایجانی-همان زبانی که با آن حرف میزنیم- نظراتم را هر چند خیلی کوتاه نوشتم ولی از آنجایی که می دانم مخاطبان اصلی آن کامنت قادر به خواندن و نوشتن به زبان خود نیستند (یا حداقل اینگونه وانمود می کنند) تصمیم گرفتم این مطلب را به زبان دیگری بنویسم که از این بابت پوزش می طلبم.
مسئول محترم روابط عمومی جناب مهندس حسینی یا هر شخص دیگری که متولی این امر هستید یا به نوعی مسئول امور رسانه ای آقای حسینی هستید آیا بهتر نبود قبل از رسانه ای کردن چنین جلسه ای یا اساسا قبل از برگزاری اینگونه جلسات از تشکیل کمیته ای به نام هنرمندان خبر می دادید. و قبل از هر چیز روشن می شد که کمیته هنرمندان به چه منظور تشکیل شده است؟؟ اعضای آن چه کسانی می باشند؟؟ آیا این کمیته فقط کمیته هنرمندان ستاد آینده آقای مهندس حسینی می باشد یا در سطح شهرستان معرفی خواهد شد؟؟ اگر این کمیته مربوط و منتسب به نماینده محترم شهر است قبل از هر چیز لازم است مشخص شود که نگاه ایشان به مقوله هنر چیست؟ مسئول محترم کمیته هنرمندان شهرستان میانه(ستاد مهندس میر بهلول حسینی) آیا اعلان موجودیت چنین کمیته ای کار سختی است؟؟ یا این کمیته هم مانند اکثر کارهای ما بدون برنامه ریزی و فقط از روی احساس و نهایتا با هدف استفاده ابزاری از قشر صادق و صمیمی هنرمندان است؟؟
سالها پیش، زمانی که ما(من و همدوره ای های عزیزم)، از طریق دوستان جذب انجمن ادبی شهرستان میانه شدیم پنجره های دنیایی متفاوت به رویمان باز شد. آنجا برای اولین بار جسارتی در من پدیدار شد که در حضور اساتید شعر و ادب پشت تریبون رفته و شعر قرائت کنم انجمن در سالن آمفی تئاتر کتابخانه شهرستان میانه برگزار می شد و سالن مملو از جمعیتی بود که علاقمندانه به شعرهای شعرا و صحبتهای اساتید محترم گوش می دادند. آن روز برای اولین بار بود که من پشت تریبون شعر می خواندم. آن روز چنان برخورد و استقبالی از من شد که امروز هم پس از گذشت 15 سال از آن روز به نیکی یاد می کنم و همچنان خودم را در قبال هنر، ادبیات و جامعه مسئول می دانم. اساتیدی که برخی از آنها امروز در قید حیات نیستند استادانه دست ما را گرفتند و ما آرام آرام شروع به حرکت کردیم و رفته رفته کارهای اجرای انجمن را به عهده گرفتیم راه و روش کتاب خواندن را آموختیم و از آن روزها مطالعه جزئی از عادات زندگی ما شد. هر هفته با اشتیاق تمام در جلسات حاضر می شدیم و برای اینکه همیشه حرفی برای گفتن داشته باشیم مطالعه می کردیم. تا اینکه یک روز به دستور آقای رئیس ارشاد به بهانه های خنده دار و واهی درهای انجمن تخته شد، آن روز روز بدی بود طبق عادت جلوی انجمن جمع شدیم و به ناچار راهی پارک انقلاب شدیم و انجمن را آنجا برگزار کردیم.
از فردای آن روز به فکر انجمن جدیدی افتادیم، از انجمن ادبی چنلی تئل گرفته تا هسته ادبی هلال احمر. از کانون شعرا و نویسندگان آموزش پرورش گرفته تا محافل خصوصی و نیمه خصوصی... همه و همه با 5 یا 6 نفر شروع می شد ونهایتا با استقبال فوق العاده روبرو می شد(به عنوان مثال در بیشتر جلسات انجمن هسته ادبی هلال احمر سالن هلال احمر کاملا پر می شد) و پس از آن به بهانه های گوناگون و به سفارش آقای رئیس یکی پس از دیگری بسته شد . ناراحت شدیم، اعتراض کردیم اما صدایمان به جایی و کسی نمی رسید همه برنامه هایمان به هم خورده بود، تا آنجا که اطلاع داشتم وضعیت سایر انجمن ها هم اینگونه بود از انجمن خوشنویسی گرفته تا انجمن نمایش. اقای رئیس برای هر انجمنی یک بهانه ای داشتند مثلا در مورد انجمن ادبی فرموده بودند که کمونیست ها جمع می شوند آنجا !!! بعدها فهمیدم که ایشان به هر کسی که شعر ترکی می نوشت یا حتی قادر بود به زبان ترکی بخواند و بنویسد اتهام کمونیست می زد. دردمان را پیش هر کسی بازگو کردیم. در فرمانداری تجمع کردیم و نماینده وقت آقای مهندس کیافر قول پیگیری امور را دادند ولی همین که صدای ما خاموش شد قولهای آقای نماینده نیز یادشان رفت. روزهایمان اینگونه سپری می شد و به جای انجمن ها پارک ها و سایر جاهای غیر رسمی تبدیل به پاتوق شدند. اماکنی که هیچگونه نظارتی بر آنها وجود نداشت و جای موجهی برای حضور افراد تازه وارد نبود.
دنبال روزنه ای بودیم که از این وضعیت رهایی یابیم می دانستیم با این روند عاقبت خوشی در انتظار فرهنگ عمومی و زندگی اجتماعی این شهر نیست تقریبا تمام مراکز فرهنگی شهر بصورت تعطیل یا نیمه تعطیل درامد و تلویزیون درباره اوقات فراغت میزگرد برگزار می کرد ، در طول این سالها تقریبا با تمامی کاندیداهای مجلس و شورای شهر در این مورد صحبت کردیم حتی با نمایندگان کانیداهای ریاست جمهوری نیز این مسئله را مطرح نمودیم، ولی بعد از این همه سال تنها نتیجه ای که حاصل شد این بود که متوجه شویم تمامی آنها بدون استثنا در سه مورد اشتراک نظر دارند:
1 اینکه همه آنها در بحث اولیه با ما هم نظرند و حق را به ما می دهند
2 قول پیگیری امور را می دهند و نهایتا به قول خود عمل نمی کنند
3 همه به نوعی در پی اهداف سیاسی خود بوده و قصد استفاده ابزاری از جامعه هنری این شهر را دارند
حال بعد از سالها دوباره کمیته ای به نام هنرمندان تشکیل شده، و باز هم در سالهای منتهی به انتخابات فعالیت هایی از این دست شتاب بیشتری گرفته است و دو نماینده محترم سعی دارند که سال آخر خدمت آقای رئیس اداره ارشاد را به نفع خود مدیریت کنند.
آقایان نمایندگان شهرستان میانه، بنده به عنوان عضو کوچکی از جامعه هنری شهرستان میانه از شما عزیزان تقاضا دارم اینبار نسبت به وضعیت شهر بی تفاوت نباشید.مردم میانه مخصوصا هنرمندان و هنردوستان حق دارند بپرسند که متولی فرهنگ این شهر در این 15 سال چه کارهایی انجام داده اند. باید بدانند که چه بر سر مراکز فرهنگی این شهر آمده. 15 سال مدیریت زمان کمی نیست لطفا به جای بازی با کلمات و استفاده ابزاری از هنرمندان به وضعیت آنها و فراهم کردن بستر فعالیت توجه نمایید. نه اینکه تنها به اختصاص دادن قطعه ای برای هنرمندان در گلزار مومنین بسنده کنیم.
یادم هست زمانی که در کلاس دوم راهنمایی مدرسه استاد شهریار درس می خواندم استاد آزمکان برای درس هنر تکلیف می دادند و ما می نوشتیم: "هنرمند هر جا که رود قدر بیند و بر صدر نشیند". حال پس از سالها گلایه ها و درد دلهای استاد عزیز را شنیدم و امروز خود را همدرد استادم می دانم.
با تشکر – مصطفی شیخ پور
8 آبان 1392