مقاله ای خواندم از سرکار خانم ناصری که در ابتدای مقاله ذکر شده بود: "در این دو سال بعد از انتخابات هیچ تحلیل دقیق و درستی از انتخابات مجلس هشتم صورت نگرفته است". با این انتظار که بعد از دو سال تحلیلی دقیق و درست از این انتخابات بخوانم، متن را خواندم ولی این نوشته باز هم در حد گلایه و کلی گوئی بدون استناد بود. بنده انتظار داشتم متنی که از یک کارشناس ارشد می خوانم دقیق و درست و با استناد باشد. بالاخره یک مرزی باید یک تحصیل کرده و عوام قائل شویم وگرنه همه می توانند یک شخص واحد را سرتاپا انتقاد کنند یا سرتاپا حمایت کنند.
اینکه تعدادی از همشهریان در جریان انتخابات از بنده یا هرکس دیگر رنجیده خاطر شوند کاملاً طبیعی است. آیا در طول تاریخ انتخابات، نامزدی سراغ دارید که صددرصد مورد حمایت تمام اقشار مردم قرار گیرد؟ تنها کسانی بعد از انتخابات مورد احترام یا محبت همگان قرار دارند که هیچ دخالتی در انتخابات نداشته اند که آنهم برای بنده غیرممکن است، چون به آینده میانه خیلی نگرانم و نمی توانم در مقابل خوب و خوبتر یا بد و بدتر سکوت کنم. خیلی وقتها تصمیم گرفته اند سر به تألیفاتم داشته باشم ولی نمی توانم سرنوشت میانه را نادیده بگیرم.
نادیده گرفتن 40 هزار رأی مردم میانه به مهندس هاشمی و تعبیر 40 هزار رأی دهنده به اینکه در شرایط اجبار و اکراه قرار گرفته اند، چندان نمی تواند مورد پذیرش عقل قرار گیرد. دفاع کامل از مهندس هاشمی همانقدر اشتباه است که مخدوش کردن چهره ایشان اشتباه است. آقای هاشمی امام معصوم نیستند که از هر خطا و اشتباهی بری باشند. قضاوت روی مهندس هاشمی به تنهایی نمی تواند صحیح باشد. ایشان یک انسان است که مانند همه ما می تواند دارای خطا و اشتباه باشد. این قضاوت زمانی ما را به نتیجه می رساند که ایشان را با فردی دیگر مقایسه کنیم. شخص مورد نظر شما را در کنار ایشان قرار می دهیم و این دو را از نظر سابقه مدیریتی، خوش نامی ، نفوذ در بدنه دولت ، تحصیلات ، محبوبیت ، معروفیت و حتی سیما قیاس می کنیم. در زمان انتخابات بنده در میان 22 نامزد چنین قیاسی را داشتم و دوست و دشمن اعتراف می کردند که نیازی به قیاس نیست. همگان بر موقعیت ممتاز مهندس هاشمی واقفند. بعد از این بهانه دیگری تراشیده می شد مانند: "گیرم با فیدل کاسترو دیدار رسمی داری چه کاری برای میانه کردی؟!"، "آقای هاشمی! که دو وزیر ساغدوش و سولدوشت هستند و افتخاراتت را هفت تا شتر نمی توانند بار کنند، چه کاری برای میانه کرده ای؟". باز قضاوت روی میانه به تنهایی نمی تواند ما را به پاسخ معطوف دارد مگر اینکه با شهرهای همتراز مقایسه کنیم. مطمئناً اگر سوءمدیریتهای کنونی نبود و وعده های داده شده عملی می شد و بودجه پروژه ها در موعد مقرر تزریق می شد و طرح های بنیادی مانند فاز دوم فولاد، دانشکده فنی و مهندسی، شهرک صنعتی دوم میانه و غیره اجرا می شد، موقعیت میانه بمراتب بهتر از سراب و خلخال و هشترود می شد. وظیفه یک نماینده تزریق بودجه نیست. ایشان به اندازه نفوذ و اعتبار خود چنین طرح هایی را تا مرحله عملی شدن پیش برده اند و مشکل اجرایی یا تکمیل شدن این طرح ها از همان جایی نشأت می گیرد که دیگر پروژه های کشور مواجه شده اند.
ای کاش شرایط طوری بود که بجای صحبت نماینده کنونی شما در شبکه چهار یا شبکه خبر سیما ، نامزد انتخاباتی مورد نظر شما صحبت می کرد تا ببینیم از چه موضوعی صحبت می کند؟ آنوقت می دیدیم کدامیک مایه سربلندی و کدام مایه سرافکندگی است.
پرداختن به مسائل جزئی تا این حد که یک نماینده یا نامزد انتخاباتی پیامک می فرستد یا نه، چندان نمی تواند در شأن یک تحصیل کرده منتقد باشد. در زمان انتخابات یک نامزد با موبایل خود به دهها و حداکثر صد نفر پیام تبریک یا تسلیت می فرستد و دیگری با خرید تجهیزات سخت افزاری و نرم افزاری به هزاران شهروند پیامک می فرستد. طبیعی است که بعد از انتخابات این پیامک ها و تماس های تلفنی محدود به دوستان نزدیک بشود.
مضاف بر تمام گفته ها و با شرط پذیرش چنین ادعاهای ضعیفی، آیا میانه تنها یک نماینده دارد؟ اگر هم فقط یک نماینده دارد آیا آبادانی داخل شهر هم برعهده اوست یا هفت عضو بیکار شورای شهر باید پاسخگو باشند؟ آیا مدیریت داخلی شهرستان نیز برعهده اوست یا فرماندار شهرستان باید پاسخگو باشد؟ آیا می دانید تا چندی پیش رئیس شهرک های صنعتی استان یک میانه ای بود که توجه ایشان به مناطق دیگر خیلی بیشتر از میانه بود؟ آیا می دانید چند مدیر ارشد میانه ای در استان و کشور داریم که توجهی به میانه ندارند؟ با اطمینان ادعا می کنم که اگر بجای مهندس هاشمی یک نماینده ضعیف داشتیم، این پست نیز از خاطرها فراموش می شد و همانگونه که مردم میانه هیچ توجهی به اعضای شورای شهر یا فرماندار یا غیره ندارند به این پست هم منتقد نمی شدند.
بلوغ فکری همشهریان میانه ای چنان است که چنین انتخابی را کردند و بنده هر میانه ای را دیده ام از ظاهر شدن نماینده خود در صدا و سیما با عنوان یک مدیر برجسته و آگاه به صنعت و اقتصاد خوشحال شده اند. بنده حاضرم هرکدام از نامزدهای انتخاباتی را با ایشان مقایسه کنم و تفاوتها را نشان دهم، به شرط اینکه رضایت آن نامزد را قبلاً گرفته باشید. یادمان هست که علی دایی در زمین فوتبال اشتباهاتی داشت که قابل انتقاد بود ولی وقتی علی دایی را در تاریخ فوتبالمان با دیگران مقایسه می کنیم، می بینیم که علی دایی اسطوره و شناسنامه فوتبال ماست. ده تا استاد اسدی هم جمع شوند جای دایی را پر نخواهند کرد. به نظر شما چند دهه باید بگذرد تا علی دایی دیگری متولد شود؟ آیا بدرقه علی دایی در سالهای آخر فوتبال صحیح بود؟ آیا تحلیل ها در مورد او دقیق و درست بود؟
صحبتم را با ذکر خاطره ای به پایان می رسانم که یکی از دهها مورد مشابه است : روزی آقای حاتمی رئیس دفتر کمیسیون صنایع وسط جلسه برای دومین بار گفت: آقای هاشمی! ایشان می گویند یک ربع هم باشه من راضی هستم. آقای هاشمی با تندی خاصی که کمتر دیده بودم گفتند: نخیر! مگر نگفتم تکرار نکن؟ بنده حداقل تا یک هفته بعد وقت ندارم. متوجه شدم یکی از وزرای محترم کابینه(نام محفوظ) است که برای مشاوره و اندوختن علم و تجربه خود به اندازه 15 دقیقه به نماینده شهر میانه نیاز دارند. به شوخی گفتم: آقای مهندس شما که خیلی آرام بودید؟ گفتند: یک بار بله بگویم هر روز کارم مشاوره با اینها باید باشه، اولویت کنونی من رفع مشکل این همشهری است که صنعت خود را می خواهد به میانه منتقل کند. در آن جلسه آقای دنیانور مدیرعامل فولادجنوب حضور داشتند که قرار بود به نیت زادگاه خود بعد از شش کشور و دو شهر ایرانی، یک ذوب آهن شصت تنی نیز در میانه احداث کنند که مشکلات عدیده ای از نظر آب، برق و زمین داشتند. آقای هاشمی گفتند: شصت را بکنید صد تا درست کنم! آقای دنیانور گفتند: صد تن بشود که سخت تر می شود. مهندس هاشمی گفتند: من که می خواهم مشکل را حل کنم فرقی نمی کند شصت تنی باشد یا صد تنی اما گرید و کلاس صد تنی فرق می کند و اعتبار صنعت میانه خیلی بالاتر می رود. ایشان هم قبول کردند. هم اکنون سوله های بزرگ این کارخانه را در شهرک صنعتی می توانید مشاهده کنید.