«چشم پر آب »
چشمه ی شعر روان سوی سرآب است امشب
کوچه باغ غزلم تشنه ی آب است امشب
دل غمدیده به امید وصال گل عشق
گوئیا یخ زده در عالم خواب است امشب
باده و جام شراب و گل و بلبل به چه کار
سینه ی سوخته از عشق کباب است امشب
عاشق و شعله ی عشق از دل پر سوز خزان
دل معشوقه مگر گوهر ناب است امشب
به کجا می روم آخر ، تویی و اشک سحر ؟
معنی عشق چرا همچو حباب است امشب
شب مستی به سر آمد گذر از سرما کن
سوز نی از نفس چنگ و رباب است امشب
حرف قافیه شده آب و من آن ابر بهار
حال این عاشق مغلوب خراب است امشب
غزل از شور و شعف رفته به سستی امشب
واژه واژه غزل از اشک گلاب است امشب
رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)