کد خبر: ۱۴۷۶۴
۸۷۹ بازدید
۰ دیدگاه (۰ تایید شده)

از «مریم حیدرزاده» چه خبر؟

۱۳۹۲/۶/۲۵
۱۸:۱۹
 
«حسودیم شد یا شاید به قول خودش حسرت خوردم وقتی دیدمش. وقتی رنگ‌های زیبا را روی بوم سفید بی در و پیکر می‌بینم که چقدر زیبا و بهاری، پاییز و زمستانی که در پیش داریم را ترسیم کرده، زیباتر از تصویری که دو چشم بینا می‌بیند ولی درک نمی‌کند. حسرت می خورم. مریم حیدرزاده را همه می‌شناسند، شاعر روشندلی که سال‌ها پیش شعرهایش را همه زیر لب زمزمه می‌کردند و برخی خواننده‌ها اشعار او را به سبک‌های مختلف خواندند و مردم شنیدند.»
 
خبرگزاری ایسنا: «حسودیم شد یا شاید به قول خودش حسرت خوردم وقتی دیدمش. وقتی رنگ‌های زیبا را روی بوم سفید بی در و پیکر می‌بینم که چقدر زیبا و بهاری، پاییز و زمستانی که در پیش داریم را ترسیم کرده، زیباتر از تصویری که دو چشم بینا می‌بیند ولی درک نمی‌کند. حسرت می خورم. مریم حیدرزاده را همه می‌شناسند، شاعر روشندلی که سال‌ها پیش شعرهایش را همه زیر لب زمزمه می‌کردند و برخی خواننده‌ها اشعار او را به سبک‌های مختلف خواندند و مردم شنیدند.»

 
سایت جمهوریت با ذکر این مقدمه، گفت‌وگوی خود با مریم حیدرزاده را منتشر کرده که گزیده آن در پی می‌آید:

* این روزها بیشتر درگیر کارهای کتاب و آلبومم هستم. یک کتاب نثر که شامل نامه‌های عاشقانه‌ای می‌شود و دو سالی است مشغول جمع‌آوری آنها هستم. نامه‌های خیلی عاشقانه‌ای که سبکشان متفاوت است. این نامه‌ها مخاطب خاصی دارند که مشخص است. برای ترجمه به چند زبان زنده دنیا که هم‌اکنون در آستانه ویراستاری است صحبت‌هایی انجام شده. احتمالا اسم آن را «آسمان ستاره نداشت» خواهم گذاشت. این کتاب حدود 500 صفحه است و فکر می‌کنم مورد استقبال قرار بگیرد. علاوه بر کتاب آلبوم دکلمه‌ای را هم می‌خواهم به بازار بدهم که ترانه‌هایش را نوشتم و مشغول گلچین کردن آنها هستم تا برای گرفتن مجوز ارائه‌شان دهم. این آلبوم را خودم به تنهایی دکلمه خواهم کرد و خواننده‌ای در آن حضور نخواهد داشت. نقاشی هم که مثل گذشته جریان دارد و انجامش می‌دهم ولی الان تمرکز اصلی‌ام روی کتاب و آلبوم است چون دوست ندارم از ادبیات فاصله بگیرم.

* متاسفانه در این مدت به شدت مورد بی‌مهری وزارت ارشاد قرار گرفتم و علی‌رغم اینکه از آنها خواستم تا درباره شرایط کاری‌ام توضیحی بدهند هیچ‌کس حاضر نشد حتی مسالمت‌آمیز با من حرف بزند. من می‌خواستم اگر مشکلی هم وجود دارد حل شود اما متاسفانه همکاری نکردند. هیچ دلیل و بهانه‌ای برای ممنوع‌الکاری من وجود نداشت و از هیچ منبع رسمی هم این موضوع به من اطلاع داده نشده بود. من خودم هم هر چقدر تحقیق کردم هیچ نامه و نوشته‌ای که کتبا درباره این موضوع باشد، پیدا نکردم. دوستان همیشه این موضوع را به آینده موکول می‌کردند و در جواب سوال‌های من هم فقط می‌گفتند بعدا! خودشان هم به این موضوع اشاره‌ای نمی‌کردند که موردی وجود دارد.

* رشته تحصیلی من در دانشگاه حقوق بوده و با مسائل حقوقی آشنا هستم. اگر قانونی وجود دارد باید برای همه یکسان به اجرا در بیاید در غیر این صورت موجب اعتراض می‌شود. من می‌گویم اگر در هر زمینه‌ای محدودیتی وجود دارد باید همه از آن پیروی کنند. اینکه افراد با شرایط یکسان را دسته‌بندی کنند، نه‌تنها قانونی نیست بلکه صورت خوشی هم ندارد و سوء تفاهم برانگیز می‌شود.

* به شرایط جدید خیلی امیدوار هستم و فکر می‌کنم باید به دولت تدبیر و امید واقعا امید داشت. ضمن اینکه با توجه به پرس و جوهایی که از دوستان داشتم گفتند برای فعالیت من اصلا موردی وجود ندارد. قبل از این موضوع هم هیچ دلیل قانع‌کننده و موجهی وجود نداشت که من بدانم مشکل از کجاست. البته خودم هنوز جویا نشده‌ام ولی از دوستان این‌طور شنیده‌ام.

* همان زندگی که در شعرهایم جریان دارد در نقاشی‌هایم هم هست. حس و حال آدم‌ها در همه مخلوقاتش اثرگذار است. پس بی‌شک در تک‌تک و خط به خط نقاشی‌هایم شعرهایم هم وجود دارد. هنوز هم مانند گذشته شعر می‌گویم. بی‌شک از خواننده‌ها برای خواندن اشعارم استقبال می‌کنم. دوست دارم عاشقانه‌هایم شنیده شود.

* سه سال پیش آبرنگ را به شکل حرفه‌ای زیر نظر استادم آقای امیر قاسمی‌زاده شروع کردم. برای اطرافیانم که مرا می‌شناختند این تصمیم بسیار طبیعی بود ولی دیگران شگفت‌زده بودند و منتظر که ببینند قرار است چه کار کنم. هیچ‌کس هم حرف ناامیدکننده‌ای نزد که اگر هم می‌زد فایده‌ای نداشت چون ندای درونم و چیزی که قلبم می‌گفت حقیقی‌ترین پیغام دنیاست. پس این کار را کردم. برای بار دوم هم که این نمایشگاه را برپا کردم کارهایم مورد استقبال قرار گرفت و واقعا از این استقبال خوشحالم. ناگفته نماند من متولد آبان هستم و اگر یک آبانی تصمیمش را برای انجام کاری بگیرد حتی اگر زمین هم به آسمان بیاید از تصمیمش برنمی‌گردد.

* سه سال و نیم بیشتر نداشتم که آخرین عمل جراحی را روی چشمم انجام دادم ولی بی‌تصور از رنگ‌ها نیستم؛ البته نمی‌توانم بگویم مثلا از پاییز تصور شفافی دارم ولی هیچ‌کدام از تصاویر خیلی برگرفته از تخیل نیست و کاملا رئال هستند. حال اینکه تا چه حد توانستم در این امر موفق باشم باید دیگران قضاوت کنند.

* تا به حال به این فکر نکرده‌ام که اگر توانایی دیدن داشتم چه تاثیری در شعر و نقاشی‌ام می‌گذاشت. فکر می‌کنم یک پیشگو باید به این سوال پاسخ دهد (می‌خندد). جدای از این مساله هیچ‌وقت به این مساله فکر نکرده‌ام که کاش می‌دیدم چون آنقدر فکرهای عاشقانه و زیبا در سر دارم که دیگر فرصتی برای فکر کردن به این مساله باقی نمی‌ماند. 

تابلوی نقاشی آبرنگ اثر مریم حیدرزاده





 
 
کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

اخبار روز