اگرچه انجمن حجتیه فعالیت رسمی خود را تعطیل کرد و به حاشیه رانده شد، اما رگههایی از تفکر و برداشت آنان از «مهدویت» و «انتظار» در بین برخی نخبگان سیاسی و فکری کشور وجود دارد و هرازگاهی نمود پیدا میکند.
گروه تاریخ برهان/ مهدی خوشنیت؛ پیروزی انقلاب اسلامی به معنای کامیابی گفتمان مذهبیون سیاسی یا همان انقلابیون مذهبی بود که در نقطهی مقابل تفکرات محافظهکارانه و غیرسیاسی «انجمن حجتیه» قرار داشت. از سوی دیگر، تأسیس یک نظام سیاسی جدید که مبتنی بر آموزههای مذهب شیعه بوده و در رأس آن ولی فقیه به عنوان نایب امام زمان (عج) قرار داشت، انجمن حجتیه را با چالشی جدی مواجه کرد؛ چراکه در اندیشهی این گروه مذهبی، تأسیس حکومت اسلامی پیش از ظهور امام زمان (عج) امری نامطلوب و مانعی برای ظهور آن حضرت به شمار میرفت. اما دست تقدیر چنین بود که در اوج فعالیتهای انجمن، انقلاب ایران با محوریت نیروهای مذهبی به ثمر بنشیند و بعدها بسیاری از نیروهای انجمن حجتیه با بازنگری و تجدید نظر در افکار خود، به کارگزاران این نظام سیاسی بدیع تبدیل شوند.
یکی به نعل و یکی به میخ؛ سیاستی برای تداوم حیات در فضای انقلابی
نیروهای انجمن حجتیه پس از انقلاب به سه دسته تقسیم شدند: دستهی نخست به انقلاب پیوستند و حتی به سمتها و مناصب مختلفی نیز رسیدند. مرحوم علیاکبر پرورش، مهندس مصحف و دکتر صادقی (استاد دانشکدهی الهیات مشهد) از این زمرهاند. دستهی دوم در برابر انقلاب بیتفاوت ماندند و دستهی سوم که در اقلیت هم بودند، به انتقاد از آن پرداختند و به صف مخالفین انقلاب پیوستند.[1] با این حال، در ابتدا سیاست کلی انجمن نسبت به انقلاب و امام خمینی (ره) بر پایهی هماهنگی مسالمتآمیز و پذیرش این واقعهی بزرگ قرار داشت.
بزرگان انجمن میکوشیدند تا از خود چهرهای انقلابی نشان دهند. البته نباید از تأثیر فضای انقلابی آن دوران بر مواضع گروههای مختلف غافل شد. کتابها و جزوات قبل از انقلاب انجمن دربارهی مهدویت، عمدتاً با این محور بود که ثابت کند طول عمر حضرت مهدی (عج) از لحاظ علمی ناممکن نیست یا در پی آن بود که ثابت کند مهدویت، خاص شیعه نیست و موعودگرایی در همهی مذاهب و ادیان وجود دارد. هیچگاه در پی این نبود که نشان دهد مهدویت متضمن انقلابیگری است، ولی بعد از انقلاب، ادبیات تازهای به جزوات و نوشتههای انجمن حجتیه راه پیدا کرد که کاملاً تحت تأثیر جریان انقلاب بود. مثلاً کتابی با عنوان «آخرین سفیر انقلاب» یا کتاب دیگری به نام «انتظار، بذر انقلاب» از سوی انجمن منتشر شد که هر دو آنها به دنبال این بودند که اثبات کنند حضرت مهدی (عج) یک رهبر انقلابی است و ظهور ایشان با یک انقلاب همراه خواهد بود.[2]
در روزهای نخست پیروزی انقلاب، شیخ محمود حلبی به دفاع از آن پرداخت و در اثبات تعلق خاطرش به نظام و انقلاب، در سال 1358 کاندیدای خبرگان قانون اساسی در مشهد شد، اما علیرغم کسب 307374 رأی به مجلس راه نیافت. در فروردینماه همان سال، بیانیهای از طرف وی جهت تشویق ملت برای شرکت در رفراندوم جمهوری اسلامی و در آذرماه بیانیهی دیگری در تأیید قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان صادر شد.
حجتیهایها در بحبوحهی فعالیت گروههای سیاسی در سالهای ابتدایی دههی 1360، به پشتگرمی اندیشهی موعودگرایانهی خویش، از همراهی با گروهها و احزاب پرهیز میکردند و انقلاب بدون ظهور منجی را بیمعنی میدانستند؛ هرچند در مقطعی کوتاه، پای سیاست را به زمین شریعت گشودند.
انجمن پنج ماه پس از پیروزی انقلاب، با افزودن چند تبصره و متمم، به تجدید نظر و اصلاحاتی در اساسنامهاش مبادرت نمود که در شرایط آن روزگار قادر باشد گاه به میخ و گاه به نعل بزند و با اتخاذ مواضع دوپهلو از تیررس انتقادات نیروهای انقلابی در امان باشد. این سیاست و داشتن مواضع مبهم تا زمان تعطیلی انجمن ادامه یافت و خود عاملی شد تا مسئولین و دلسوزان نظام نتوانند به تصمیمی یکپارچه و جدی دربارهی فعالیت آنان برسند. با توجه به اینکه بسیاری از نیروهای فعال در مراکز دولتی و اجرایی از پرورشیافتگان مکتب فکری حجتیه بودند و یا به نوعی با آن ارتباط داشتند، به تدریج خطر انحراف مسیر انقلاب از مسیر اصلی برای رهبر انقلاب و نزدیکان ایشان آشکار گردید.
انتقادها از انجمن حجتیه و توجه آنها برای نفوذ در ارکان اداری و سیاستگذاری کشور تا بدانجا فزونی گرفت که آیتالله احمد جنتی در سال 1361 و در نمازجمعهی قم به انتقاد صریح از انجمن پرداخت و پرسشهایی را در قالب انتقاد با آنها در میان گذاشت: «علت اصرار شما دایر بر اینکه در مراکز اطلاعاتی نفوذ کنید و اطلاعات جمعآوری نمایید برای چیست؟ به چه مناسبت؟ شما میخواهید در قسمت فرهنگی مبارزه کنید یا سیاسی؟ دلیل اینکه اطلاعات جمعآوریشده را به مراکز بهرهوری و به ارگانهای دولتی نمیدهید چیست؟ مگر سپاه یا ارگانهای مشابه نباید دارای آن اطلاعات باشند تا ضدانقلاب را پیگیری کنند؟ چرا با سپاه به صورت کامل همکاری ندارید؟ آیا در رابطه با استفاده از امکانات دولتی مجوز قانونی دارید یا نه؟»
شهید آیتالله مدنی نیز در ضرورت جدایی انقلابیون از انجمنیها عنوان داشت: «اگر کارها بخوابد هم حق ندارید دست به طرف آنها دراز کنید. اینها جریان خطرناکیاند.» ایشان در سفر شیخ محمود حلبی به کازرون نیز استقبال از او را حرام اعلام کرد.
مرحوم خلخالی، در 11 مرداد 1362، طی نطقی در مجلس نیز خطاب به انجمنیها گفته بود: «آن کسی که راضی از اعمال شماست امام زمان نیست، بلکه شیطان زمان، آمریکاست!» در این میان، اگرچه چهرههایی همچون آیتالله راستی کاشانی و آیتالله ابوالقاسم خزعلی، با توجه به سابقهی مذهبی این گروه، به حمایت از انجمن و شیخ محمود حلبی پرداختند، اما حمایت آنها نیز نتوانست فضا را به سود آنان عوض کند و از جلسهای که با حضور شیخ محمود حلبی و هیئتی از جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم (آقایان امامی کاشانی، جنتی، طاهری خرمآبادی، منیرالدین حسینی شیرازی و ابوالقاسم خزعلی) برگزار شد، نتیجهی مثبتی عاید انجمن حجتیه نگردید.
آیتالله خزعلی پس از ماجرای انتقاد آیتالله جنتی از انجمن در تریبون نمازجمعه، در نامهای نوشت: «دربارهی انجمن این روزها زیاد حرف میزنند و بیشترش حرف زیادی است و شایعهپراکنی. مدت 28 ماه از جانب امام نظارت داشتم... انحرافی ندیدم، بلکه تعدادی سستی بوده که تذکر میدادم و برطرف میشد. به تازگی هم از مدرسین حوزه، یکی برای بررسی گماشته شد... به زودی این ابهام برطرف خواهد شد. شایعهی ضد ولایت فقیه، شایعهای برخلاف واقعیت است. ولایت فقیه را پیش از قانون اساسی اینها گفتند و پیشنهاد کردند. نگران نباشید و دستخوش جو و شایعه نشوید.»[3]
از سوی دیگر، با سقوط حکومت پهلوی به عنوان بسترساز اصلی فعالیت بهاییان در ایران و فرار بسیاری از حامیان مالی و فکری آنان به خارج از کشور، گروه هدف انجمن حجتیه، به منظور زمینهسازی ظهور، به مبارزه با آموزهی مارکسیسم و به ویژه حزب توده متمایل شد. حجتیهایها در بحبوحهی فعالیت گروههای سیاسی در سالهای ابتدایی دههی 1360، به پشتگرمی اندیشهی موعودگرایانهی خویش، از همراهی با گروهها و احزاب پرهیز میکردند و انقلاب بدون ظهور منجی را بیمعنی میدانستند. هرچند در مقطعی کوتاه، پای سیاست را به زمین شریعت گشودند، اما به نظر میرسید آن هم از سر مصلحت بود و اعتقادی به سیاسی کردن مهدویت نداشتند و کار سیاست را به سیاستمداران واگذاشتهاند.
در سال 1362 انتشار کتاب «در شناخت حزب قاعدین»، نوشتهی عمادالدین باقی، ضربهی سختی به انجمن وارد کرد. مطالب این کتاب، که با تیراژ 88 هزار جلد منتشر شد، پیش از این به صورت پاورقی در روزنامهی اطلاعات به چاپ رسیده بود. نویسنده در این کتاب، با بررسی مواضع و رفتارهای انجمن حجتیه در سالهای پیش و پس از انقلاب، به برخی از تفکرات آنها که با آموزههای انقلاب و امام زاویه داشت پرداخت. البته باقی سالها بعد با اشاره به تندروی در برخی از قضاوتهای خود، به نوعی از نوشتن این کتاب ابراز ناخرسندی کرد و از قصدش برای بازنویسی آن خبر داد.[4]
انجمن حجتیه و جنگ تحمیلی؛ انتقاد و کارشکنی در کنار تلاش برای اثبات خویش
انجمن در ابتدای حملهی عراق به ایران و آغاز جنگ تحمیلی، واکنشی در قبال این واقعه نشان نداد و پس از مدتی، به دلیل همان دیدگاه محافظهکارانه، جنگ در زمان غیبت امام زمان (عج) را امری مذموم معرفی نمود. شیخ محمود حلبی در یک سخنرانی در این باره چنین گفت: «اول شما یک افسر و یک پیشوا و رهبر معصوم پیدا کنید. رهبری که بتواند ادارهی اجتماع کند روی نقطهی عصمت و نه عدالت... اول او را پیدا کنید. طرح داشته باشید. نقشهی صحیح طبق نظر دین، رهبر معصوم داشته باشید. [در آن صورت] بر من هم واجب است منبر را ول کنم، هفتتیر به کمرم ببندم، بروم جبهه. این کلمات علی (ع) جایش آنجاست، نه هرجایی. نه به هر هدف غلط و راه کجومعوجی.»[5]
با این حال، آنان از اثبات خویش به عنوان یک نیروی مؤثر مذهبی و همراه نظام غافل نبودند. با اوج گرفتن جنگ و بسیج همگانی ملت برای مقابله با دشمن بعثی، انجمن حجتیه برای پاسخگویی به انتقادات و عقب نماندن از فضای حماسی جامعه، در مهرماه 1360، اقدام به انتشار ویژهنامهای به نام «مرزبانان» به مناسبت سالگرد جنگ تحمیلی نمود. آنها برای کاهش فشارها، در این ویژهنامه وصیتنامهی شهید مصطفی چمران را به چاپ رساندند تا چه بسا این سخن او، عاقبت به خیری انجمن را بیمه سازد: «لازم است از آنانی که واسطهی کسب معارف الهی من بودند... اول استاد بزرگوارم علامه کرباسچی، دوم مرحوم رضا روزبه، سوم شیخ محمود حلبی که بابهایی از عرفان باالله را برایم گشود، تشکر کنم.» این در حالی بود که صرف وجود رابطهی استادـشاگردی میان مرحوم حلبی و برخی از مسئولین نظام، نمیتوانست انحرافات عقیدتی انجمن حجتیه را پوشش دهد.
انجمن اعلام کرد که تمام توان خود را در همهی زمینههای فرهنگی، اقتصادی و فکری، در این راه نهاده است و عزیزانی از پاسداران حریم ولایت امام عصر (عج) را به جبهههای حق علیه باطل گسیل داشته است. اگرچه عدهای از عناصر میانی و ردهپایین انجمن در جبهههای جنگ حضور داشتند، اما در نگاهی کلی، انجمن نسبت به دفاع مقدس موضعی انفعالی و در برخی موارد انتقادی داشت. ایستادن در برابر امواج خروشان ملت و عدم همراهی با آرمانهای انقلاب، در شرایط حساس سالهای جنگ، اختلافات درونی میان اعضا را نیز گسترش داد.
تعطیلی انجمن
انجمن آنقدر در کارشکنی و تبلیغات خود به روشهای مختلف ادامه داد تا امام راحل خطر پیامدهای افکار آنان را به موقع تشخیص دادند و در سخنرانی خود به مناسبت عید سعید فطر، در تابستان سال 1362، چنین فرمودند: «یک دستهی دیگر هم تزشان این است که بگذارید معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید. مگر حضرت صاحب برای چه میآید؟ حضرت صاحب میآید [که] معصیت را بردارد. باید معصیت کنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید. این دستهبندیها را اگر مسلمید، برای خاطر خدا و اگر ملی هستید، برای خاطر کشورتان بردارید. در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج حرکت نکنید که پایتان خواهد شکست.»[6]
اگرچه عدهای از عناصر میانی و ردهپایین انجمن در جبهههای جنگ حضور داشتند، اما در نگاهی کلی، انجمن نسبت به دفاع مقدس موضعی انفعالی و در برخی موارد انتقادی داشت. ایستادن در برابر امواج خروشان ملت و عدم همراهی با آرمانهای انقلاب، در شرایط حساس سالهای جنگ، اختلافات درونی میان اعضا را نیز گسترش داد.
پس از اشارهی غیرمستقیم امام خمینی (ره)، که بدون تصریح به اسم انجمن از ایشان خواسته بود اعوجاجات خود را کنار بگذارند، سرانجام در اول مرداد 1362 (12 شوال 1402)، انجمن حجتیه با انتشار بیانیهای عنوان نمود با اینکه خود را مصداق سخنان رهبر انقلاب نمیداند، اما انجمن را از این تاریخ تعطیل خواهد کرد: «در پی این فرمایش [امام خمینی]، شایع شد که طرف خطاب و امر مبارک این انجمن است. اگرچه به هیچ وجه افراد انجمن را مصداق مقدمهی بیان فوق نیافته و نمییابیم و در ایام گذشته و به ویژه از زمانی که حضرت ایشان با صدور اجازهی مصرف انجمن از سهم امام (ع) این خدمات دینی و فرهنگی را تأیید فرموده بودند، هیچ دلیل روشن و شاهد مسلمی که دلالت بر صراحت معظمله به تعطیلی انجمن نمایند در دست نبود، معذلک در مقام استفسار برآمدیم... موضوع توسط مسئولان انجمن به عرض مؤسس معظم و استاد مکرم حضرت حجتالاسلام والمسلمین حلبی (دامت برکاته) رسید و ایشان فرمودند: در چنین حالتی، وظیفهی شرعی در ادامهی فعالیت نیست و کلیهی جلسات و برنامهها باید تعطیل شود. لذا اعلام میداریم که از این تاریخ، تمامی جلسات و خدمات انجمن تعطیل میباشد و هیچ یک مجاز نیست تحت عنوان این انجمن کوچکترین فعالیتی کرده و اظهار نظر یا عملی مغایر تعطیلی نمایند که یقیناً در پیشگاه خدای متعال و امام زمان مسئول خواهند بود.»[7]
این تدبیر امام باعث شد تا از یک سو انجمن حجتیه به شکلی مسالمتآمیز و داوطلبانه نسبت به توقف فعالیتهای خود اقدام کند و از سوی دیگر، احترام مؤسسان و بزرگان این گروه، که به هر حال در میان چهرههای مذهبی کشور دارای وجههای بودند، حفظ شود.
حضرت آیتالله خامنهای، که در آن زمان رئیسجمهور بودند، در پاسخ پرسشی در این باره، ضمن رد هرگونه حرکتی برای عمده کردن این ماجرا فرمودند: «به نظر من، در میان افرادی که در انجمن حجتیه هستند، عناصری انقلابی، مؤمن، ساده، دلسوز برای انقلاب، مؤمن به امام و ولایت فقیه و در خدمت کشور و جمهوری اسلامی پیدا میشوند. همچنان که افرادی منفی، بدبین، کجفهم، بیاعتقاد و در حال نق زدن و اعتراض هم پیدا میشود. پس انجمن از نقطه نظر تفکر سیاسی و حرکت انقلابی، یک طیف وسیعی است و یک دایرهی محدودی نمیباشد.» همچنین ایشان از ایجاد تضاد انجمنی و ضدانجمنی در جامعه به شدت انتقاد کرد.[8]
اگرچه انجمن حجتیه فعالیت رسمی خود را تعطیل کرد و به حاشیه رانده شد، اما رگههایی از تفکر و برداشت آنان از «مهدویت» و «انتظار» در بین برخی نخبگان سیاسی و فکری کشور وجود دارد و هرازگاهی نمود پیدا میکند. در سالهای اخیر و به ویژه با بروز برخی انحرافات فکری در بخشی از بدنهی دولت، خطر نفوذ و ظهور مجدد تفکر حجتیه در ارکان نظام سیاسی جمهوری اسلامی احساس میشد که خوشبختانه با هوشیاری رهبر معظم انقلاب و دلسوزان نظام، اهداف جریان انحرافی که برداشتهای شخصی از مهدویت و ولایت فقیه داشتند، اجازهی بروز نیافت.(*)
منابع:
[1]رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبیسیاسی ایران از روی کار آمدن رضاشاه تا پیروزی انقلاب، تهران: خانهی کتاب، 1388، ص 461.
[2]برداشت سوم از انجمن حجتیه، شهروند امروز، سال دوم، شمارهی 20، 22 مهر 1386، ص 83.
[3] جریانشناسی انجمن حجتیه، ضیاءالدین علیانسب و سلمان علوینیک، تهران: زلال کوثر، 1385، ص 154.
[4] گفتوگو با عمادالدین باقی، شهروند امروز، سال دوم، شمارهی 20، مهر 1386.
[5] ابوالفضل صدقی، جریانشناسی انجمن حجتیه، فصلنامهی 15خرداد، دورهی سوم، سال ششم، شمارهی 20، تابستان 1388، ص 150.
[6] امام خمینی، صحیفهی امام، ج 17، تهران، مرکز تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1378، ص 534.
[7] ابوالفضل صدقی، همان، ص154.
[8] رسول جعفریان، همان، ص 462.
*مهدی خوشنیت؛ پژوهشگر تاریخ معاصر
کد خبر: ۱۹۱۲۳
۱۰۷۱ بازدید
۰ دیدگاه (۰ تایید شده)
انجمن حجتیه چگونه با انقلاب اسلامی همراه شد(مهدی خوشنیت)
۱۳۹۲/۱۱/۱۵
۱۶:۰۳