شاهد حس شریف از خم جوشان شما
هستم ، ای دوست، فدای همه، قربان شما
گر به تیغم بزنید ار به نوازید، خوشم
شاکرم از همه، از لطف خروشان شما
دلبرا ، شعرم اگر دل نبرد معذورم
لیکن ، اما، نفتد فتنه به چشمان شما !
وسع طبعم نرسد گر به سواد قلمت !
آنقدر هست که مقبول سخندان شما
شوق من نیز شما ئید وشما های عزیز
زین پس این طبع من وشعرمن وجان شما
اگر آهنگ خوش وریتم مناسب بگرفت
گوی میدان شما باشد و چوگان شما .
ور نه از شاهد مسکین مطلب روی نزاع
تا لحد میشود او گوش به فرمان شما.