کد خبر: ۸۳۹۶
۱۲۶۰ بازدید
۱ دیدگاه (۱ تایید شده)

حقیقت

۱۳۹۱/۱۱/۲۱
۰۳:۲۰




بازهم چرخ کج و معوج وارونه نواز

می سرایدبه غلط، فتنه درآید همه باز


جام رنگین به کف و دیده به خون شسته به شر

ارغنون کوک شرر کرده به صد پردهء راز


وای از آن شعبده و سحر مدام فلکش

داد از این مرحلهء سخت گذر، شیب و فراز

 

نرسد هوش بدان پایه، مگر چاره کند

خرد جمع کثیری ،صنما! قدر نیاز

 

ورنه تاوان بلاهت بستاند همه عمر

تو بمانی و زمین، نالهءمن، سوز و گداز

 

شاه بیت غزلم شد سخن آخر من

كه چه سازی به کفم کوک و فلک راست چه ساز؟

 

شاهد! ازخلقت آدم چه برد سود، حکیم؟

سخن فلسفه ای هست، حقیقت، نه مجاز



کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۹۱/۱۱/۲۱ ۱۳:۵۰
با سپاس از اثر استاد معزز در خصوص مضمون ابیات ایشان نکات ذیل را ضروری می داند:
تفسیرهای قضا وقدر

سه تفسیر معروف در این زمینه وجود دارد:
اول - تفسیر اهل حدیث وحنابله مشهور به اشاعره

احمدبن حنبل می گوید:

خداوند، بر بندگان خود، قضا وحکم قطعی کرده است وکسی را توان مخالفت با قضای الهی نیست وهمه ی انسان ها بایستی همان راهی را بپیمایند که برای آنان، مقدر گردیده است... شراب خواری، دزدی، آدم کشی و... همه ی گناهان به قضا وقدر الهی است وهیچ کس حق احتجاج با خدا را ندارد؛ َلا یُسئَلُ عمّا یَفْعَلُ وهم یُسألُون....َ.{ السنة، احمدبن حنبل، صص 44 و54. }

بغدادی از جهم بن صفوان نقل می کند:

هیچ کسی، کاری را انجام نمی دهد، مگر خداوند ونسبت دادن کارهای انسان به انسان، مجازی ودروغین است.{ الفرق بین الفرق، عبدالقادر بغدادی، ص 112. }

این گونه تفسیر از قضا وقدر الهی که با مذاق مردم عادی وعوام سازگار است، پی آمدهای نامطلوبی دارد:

1- در حقیقت، معاصی ومفاسدی که از انسان ها سر می زند، خدا انجام داده و از آن ها، خشنود است.

2- چون همه ی کارها براساس قضا وقدر الهی است، پس ما مجبور هستیم وکوشش ما هیچ اثری ندارد.

3- چون خداوند، انسان مجبور را تکلیف کرده است ودر صورت مخالفت، او را کیفر می دهد، عدالت وحکمت خدا نیز زیر سؤال می رود.

به دلیل همین پی آمدهای باطل، تفسیر دیگری مخالف این تفسیر به میان آمد.
دوم - تفسیر قدریّه ومفوّضه ومعتزله

آنان، قضا وقدر الهی را تنها در قالب لفظ قبول کردند، ولی حقیقت وواقعیت آن را نپذیرفتند. آنان، انسان را موجودی مختار وپدیدآورنده ی افعال خویش دانستند واختیار انسان را به طور کامل و جداگانه حفظ کردند. عبدالجبار معتزلی می گوید:

استاد ما ابوعلی جبائی گفته است: معتزله اتفاق دارند که کارهای انسان ها از قبیل تصرّفات وایستادن ونشستن، همه از جانب خودشان حادث می شود وخداوند به آن ها قوّت داده است وغیر از خود انسان ها نسبت به کارهای شان، دیگر فاعل ومؤثری نیست.{ المغنی فی اصول الدین، ابن قدامه، ج 6، ص 14. }

بدین ترتیب، انسان فاعل حقیقی وخالق افعال شمرده می شود. براساس این نظر وتفسیر، اشکال های سه گانه ی پیش حل می شود، ولی مشکل جدیدی روی می نماید. در این حالت، آفریننده ای جز خدا، به نام انسان پیدا می شود. یعنی خداوند، همه ی امور را به انسان ها واگذار کرده است وانسان ها مختارند وهر چه بخواهند، می کنند. این سخن با آیات وروایات توحید افعالی که تنها خدا را خالق ومدبّر وفاعل می دانند، منافات دارد واصولاً به انکار عملی قضا وقدر الهی، می انجامد. پس هر دو تفسیر به خطا رفته اند.

استاد شهید مطهری می فرماید:

معتزله، توحید افعالی را به خیال خود، فدای عدل کردند واشاعره، به گمان خود، عدل را فدای توحید افعالی نمودند، اما در حقیقت، نه معتزله توانستند عدل را به شکل صحیحی توجیه کنند ونه اشاعره به عمق توحید افعالی رسیدند.{ عدل الهی، مرتضی مطهری، انتشارات جامعه ی مدرسین، پاییز 1631، ص 21. }
سوم - تفسیر اهل بیت علیهم السَّلام

یگانه دلیل نادرستی دو تفسیر پیشین که به نتایج نامقبول انجامید، محروم بودن از دانش اهل بیت علیهم السَّلام است. پیامبرصلَّی الل.ه علیه وآله وسلَّم، اهل بیت علیهم السَّلام را عِدل وهم سنگ قرآن ومفسران واقعی آن معرفی کرده است. حق وهدایت ورستگاری با پیروی از مکتب اهل بیت علیهم السَّلام امکان پذیر است، همان گونه که در مناجات وصلوات شعبانیه آمده است: «المتقدم لهم مارق والمتأخر عنهم زاهق واللازم لهم لاحق».

«اهل بیت علیهم السَّلام، قضا وقدر الهی را به گونه ای تفسیر ومعنا کردند که هم عدل وحکمت الهی محفوظ ماند وهم توحید افعالی واشکال های وارده برطرف شد».

از امام هشتم علیه السَّلام نقل شده است:

قدریّه (منکران قضا وقدر پیشین الهی) خواستند صفت عدل خدا را تصحیح کنند، ولی سلطنت وقدرت خدا را محدود کردند.{ بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسی، ج 5، ص 45. }

این در حالی است که اعتقاد به قضا وقدر الهی با عدالت الهی وتوحید افعالی هیچ منافاتی ندارد.

حضرت علی علیه السَّلام در پاسخ کسانی که مایه ی فکری ودقت عقلی نداشتند واز قضا وقدر الهی می پرسیدند، فرمود:

قضا وقدر، راه تاریکی است، در آن وارد نشوید. دریای ژرفی است، به آن گام ننهید. سرّ خداست، خود را زحمت ندهید.{ نهج البلاغه، حکمت 782. }

از امام باقرعلیه السَّلام وامام صادق علیه السَّلام پرسیدند: آیا بین جبر واختیار، فاصله ومنزلی است؟ فرمودند: بلی، بیش تر از آن چه بین آسمان وزمین است. هم چنین امام صادق علیه السَّلام فرمود:

نه جبر است، نه تقدیر، بلکه منزلی است بین این دو که جز عالِم (معصوم علیهم السَّلام) یا کسی که عالِم، او را آموزش داده باشد، نمی فهمد.{ اصول کافی، باب جبر وقدر، ج 1، حدیث 9 و01. }

در روایت دیگری نقل است: یکی از همراهان امام علی علیه السَّلام، درباره ی جنگیدن با معاویه وسپاه او، پرسید که آیا این کار به قضا وقدر الهی بوده است؟ امام علیه السَّلام فرمود: آری، ای مرد! ما بر هیچ بلندی قرار نگرفتیم وبر هیچ پستی وارد نشدیم، مگر آن که به قضا وقدر خدا بود. مرد پرسید: به خدا سوگند! در این صورت، برای من هیچ اجر وپاداشی نیست (مرد همان برداشت عامیانه را داشته است که قضا وقدر را با جبر وبی اختیاری انسان ها برابر می دانسته است). امام علیه السَّلام فرمود: خداوند شما را در این جهاد، هنگام رفتن وبازگشتن، پاداش عظیم عطإ؛==ظس- می فرماید وشما هرگز مجبور نبوده اید. مرد پرسید: چگونه مجبور نبوده ایم، در حالی که به حکم قضا وقدر الهی بوده است؟ امام علیه السَّلام فرمود: گویا قضا وقدر لازم وحتمی (که موجب سلب اختیار می شود) را پنداشته ای. اگر چنین بود، پاداش وکیفر، باطل وامر ونهی ووعده ووعید خدا، ساقط می گردید وخداوند هرگز، گناه کاران را ملامت ونیکوکاران را مدح وتکریم نمی کرد... مرد پرسید: پس مقصود از قضا وقدری که رفت وبازگشت ما در این جهاد، به مقتضای آن انجام گرفت، چیست؟ امام علیه السَّلام فرمود: مقصود از آن، این است که خداوند ما را به فرمان برداری دستور داد واز گناه ونافرمانی، نهی کرد. در این حال، به ما قدرت طاعت یا معصیت داد؛ به آنانی که او را پرستش کنند، یاری می رساند وگناه کاران را به خذلان وبی توفیقی گرفتار می کند....{ بحارالانوار، باب قضاء وقدر، ج 5، حدیث 91-12؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ی 87 (صبحی صالح) وشماره ی 57 (فیض الاسلام). }

از این گونه روایات، نتیجه گرفته می شود که بین ایمان واعتقاد به قضا وقدر الهی واختیار انسان، منافاتی نیست؛ چون قضا وقدر الهی یعنی حتمیت یافتن یک کار در صورتی که علت واسباب آن حتمی شده باشد. می دانیم که یکی از اجزا واسباب حتمی شدن کارهای انسان، ضمیمه شدن اراده واختیار اوست. یعنی اختیار انسان، خود، از مظاهر قضا وقدر الهی است وخداوند چنین مقدّر کرده است که انسان، موجودی مختار باشد.
قضا وقدر وسرنوشت انسان

آیات وروایات فراوانی اشاره دارند که دعا، صدقه و نیکوکاری های انسان، به دگرگونی وبهبود وضع زندگی می انجامد؛ یعنی پی آمد کارهای خوب وبد انسان در تغییر سرنوشت او، یکی از قضا وقدرهای کلّی وثابت به شمار می رود. در قرآن آمده است: َو ما کان اللَّه مُعَذّبَهُم وهُم یستغفرونَ؛{ انفال، 33. } یعنی استغفار به رفع عذاب می انجامد یا: َو لوْ انّ اهلَ القری آمنوا واتقوا لَفَتحنا علیهم برکاتٍ من السماء والارض...َ؛{ اعراف، 69. } رعایت تقوا از عوامل نزول برکات الهی است. بنابراین، تغییر سرنوشت به دست خود انسان، از قضا وقدرهای الهی است. خداوند، چنین خواسته است: َلیس لِلانسان الّا ما سعیَ.{ نجم، 93. }

چنان که گفته شد، دعا یکی از مظاهر قضا وقدر است که در سرنوشت حادثه ای مؤثر خواهد بود یا می تواند جلوی قضا وقدری را بگیرد.

علی بن عقبه می گوید: از امام صادق علیه السَّلام شنیدم که فرمود:

دعا، قضا را برمی گرداند، هر چند آن قضا محکم شده باشد. پس بسیار دعا کنید؛ زیرا دعا، کلید هر رحمتی است....{ عن علیّ بن عقبه قال: سمعت أبا عبداللَّه علیه السَّلام یقول: «الدُّعاء یردُّ القضَا المبرمَ بعدَما اُبرم اِبراما فاکثر منَ الدُّعاء فانّهُ مفتاحُ کلِّ رحمَةٍ...». سفینة البحار، شیخ عباس قمی، قم، دارالاسوة، الطبعة الثانیة، 6141، ج 3 از 8 مجلد، ص 84، باب الدعا بعده العین. }

صدقه واحسان نیز یکی دیگر از عوامل ومظاهر قضا وقدر است که به وسیله ی راهبردهای معنوی در تغییر وتبدیل سرنوشت ها مؤثر است. به طور کلی، گناه واطاعت، توبه وپرده دری، عدل وظلم، نیکوکاری وبدکاری، دعا ونفرین ومانند این ها از اموری است که در سرنوشت بشر از نظر عمر وسلامت وروزی، مؤثرند. امام صادق علیه السَّلام فرموده است:

شمار کسانی که به دلیل گناهان می میرند، از کسانی که به عمر طبیعی از دنیا می روند، بیش تر است و شمار کسانی که به دلیل نیکوکاری، زندگی طولانی دارند، از کسانی که با عمر اصلی خود زندگی می کنند، افزون تر است.{ قال الصادق علیه السَّلام: «مَن یموتُ بالذنُوبُ اکثر ممن یموت بالآجال، ومن یعیشُ بِالاحسان اکثَر ممَن یعیشُ بالاعمار».

بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، الطبعة الثانیة، 3041 ه’، 3881م، ص 041، باب 4، ح 6. }

مقصود حدیث این است که گناهان، اجل را تغییر می دهند واحسان ها ونیکوکاری ها، بر طول عمر می افزایند. پس با این که اجل وعمر به قضا وقدر الهی، تعیین شده است، ولی این امور، آن ها را تغییر می دهد. البته خود این تغییر نیز به قضا وقدر الهی است.
نتیجه گیری:

معنی صحیح قضا وقدر الهی تنها در پرتو قرآن مجید وروایات اهل بیت علیهم السَّلام به دست می آید. ایمان به قضا وقدر الهی لازم است، ولی اختیار انسان واین که اعمال خوب وبد در سرنوشت ما تأثیر مستقیم دارد، خود یکی از موارد قضا وقدر الهی است؛ یعنی خدا چنین خواسته ومقدّر فرموده است که انسان با اختیار خود، چنین وچنان خواهد کرد.
(به نقل از سایت حوزه)

اخبار روز