در نقاط مختلف ایران می توان خاندان های فراوانی را یافت که عنوان «انصاری» دارند و اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم نسب آنان به یکی از انصار که یاری گران پیامبر در مدینه بوده اند می رسد. یکی از این خاندان ها خاندان مؤتمن الملک انصاری است که مشاهیر و مشایخ برجسته ای از میان آنان برخاسته اند و نسب نامه ای که نسخه بازخوانی شده آن در ادامه این بحث ارائه می گردد مربوط به همین خانواده است.
درباره این که نسب این خاندان به کدام یک از انصار می رسد تا آنجا که نگارنده بررسی کرده است دو نظریه وجود دارد. عده ای بیان کرده اند که آنان از نوادگان جابر بن عبدالله انصاری و در نتیجه از خانواده شیخ مرتضی انصاری هستند و گروه دیگر معتقدند که نسب آنان به خواجه عبدالله انصاری و درنهایت به خالد بن زید(ابو ایوب انصاری) می رسد. به عقیده نگارنده بنا به دلایلی نظر دوم به صحت نزدیک تر است.
از جمله کسانی که آنها را از نسل جابر بن عبدالله انصاری و شیخ مرتضی انصاری دانسته اند می توان به عبدالحسین مسعود انصاری مؤلف کتاب «زندگانی من» اشاره کرد. او که خود نیز از اعضای این خاندان بوده است ضمن ذکر احوال جد خود «میرزا مسعود انصاری» چنین می گوید:« پدر حاج میرزا مسعود، میرزا عبدالرحیم وزیر آذربایجان بود و اجدادش چندین پشت همه در آذربایجان مقام شامخ شیخ الاسلامی را داشتند و مراشدی مانند حمدالله جابر انصاری که سلاطین صفویه به او ارادت می ورزیدند و بابا رکن بن مسعود انصاری که قبرش در تخته فولاد زیارتگاه مردم اصفهان است و عالم بزرگی مانند شیخ مرتضی انصاری که در دنیای علوم دینی بی نظیر بوده و سرآمد علمای شیعه شناخته شده است و شخص نامور بزرگی مانند جلال الدوله صدراعظم شاه اسماعیل صفوی همه جزو اجداد پرافتخار وی به شمار می رفتند».[1]
وی در حالی این خاندان را از اعقاب شیخ مرتضی انصاری می داند که در کتاب جامع و مفصلی که درباره زندگی این عالم دینی نوشته شده و نوادگان او به صورت کاملی ذکر شده اند[2] هیچ ذکری از این خاندان دیده نمی شود. درحالی که طبیعی است که از آنجا که چندین نفر از این خاندان مشاغل مهم سیاسی را در دربار قاجار بر عهده داشته اند درصورتی که از بازماندگان وی بوده باشند یادی از آنان نیز به میان آمده باشد.
در خود این نسب نامه نیز اگرچه در دو مورد از جابر انصاری ذکری به میان آمده است؛ نحوه ادای مطلب به گونه ای نیست که بتوان اطمینان پیدا کرد که مؤلف، این خاندان را به طور قطع از نسل جابر می دانسته است. در یک جا مؤلف به صراحت بیان می کند که «از مولینا حمدالله الی جابر انصاری ـ رحمهما الله ـ سلسله نسب واضح نگردید». یعنی خود گردآورنده نسب نامه نیز در این مورد دچار شک بوده است. مورد دیگر در ابتدای نسخه ج است. در نامه ای که در آغاز این نسخه آمده است نویسنده نامه –حسین بن محمدتقی عندلیب زاده ـ اظهار کرده است که در پاسخ به درخواست مهندس مسعود انصاری به ذکر نسب شیخ مرتضی انصاری تا جابر بن عبدالله انصاری می پردازد و چنین می گوید:« والد شیخ مرتضی محمدامین بن شیخ شمس الدین ابن شیخ محمدشریف بن شیخ احمد بن شیخ جمال الدین بن شیخ محمدحسن بن شیخ یوسف ابن شیخ عبیدالله بن شیخ قطب الدین محمد زید بن ابی طالب ابن عبدالرزاق بن جمیل بن جلیل بن نذیر بن جابر بن عبدالله انصاری». و سپس از خاندان های انصاری دیگری یاد می کند که شایع است جبه جابر انصاری در نزد آنهاست و هر مریضی که آن را بر تن کند شفا حاصل می کند. از فحوا و لحن گفتار نویسنده نامه آشکار است که او در پی این نبوده که اثبات کند خاندان مؤتمن الملک نیز از نسل جابر انصاری اند ـ چنان که صراحتاً نیز به ارتباط خاندانی آنان اشاره ای نکرده است ـ و فقط درصدد بوده تا به درخواستی که مبنی بر بیان نسب شیخ مرتضی انصاری وجود داشته است پاسخ دهد.
اما از میان کسانی که این خانواده را از نسل ابوایوب انصاری و خواجه عبدالله انصاری دانسته اند باید به ممتحن الدوله اشاره کرد. وی در کتاب « رجال وزارت خارجه در عصر ناصری و مظفری» درباره میرزا سعیدخان مؤتمن الملک چنین می گوید:« حضرت غفران مآب میرزا سعیدخان مؤتمن الملک انصاری وزیر امور خارجه کبیر ایران از نژاد حضرت خواجه عبدالله انصاری پسر مرحوم میرزاسلیمان، پسر مولانا حمدالله که از اجله مراشد سلاطین صفویه بودند و قریه اشلق از توابع گرمرود آذربایجان از طرف شاه سلیمان صفوی به ایشان تیول ابدی داده شده بود».[3]
و نیز میرزاطاهر بن زین العابدین شعری در تذکره گنج شایگان در بیان نسب «نثار گرمرودی» که یکی از شعرای همین خاندان است چنین می گوید:«سلسله نسبش منتهی است به مقرب درگاه باری، خواجه عبدالله انصاری. و نیاکان پاکش از بدایت دولت و نوبت سلاطین صفویه تاکنون پیوسته در دربار پادشاهان به مناصب بلند و مقامات عالیه سرافراز بوده اند».[4]
دلیل دیگر که تقویت کننده نظر انتساب خاندان مؤتمن الملک به ابوایوب انصاری است این است که در کتب جامعی که در شرح حال جابر انصاری و اعقاب او نوشته شده اند؛ ذکری از این خاندان به میان نیامده است. بالاتر به یکی از این کتاب ها اشاره شد. علاوه بر آن حسین واثقی نیز در کتاب خود در فصلی که به ذکر «فرزندان و نوادگان جابر» اختصاص یافته است[5] به ذکر منسوبین به او پرداخته و شش خاندان را معرفی نموده که خاندان مؤتمن الملک جزو آنان نیست و البته بعید است که خاندانی با این اهمیت سیاسی از این فهرست حذف شده باشند بلکه محتمل این است که نسب آنان به جابر انصاری نمی رسد.
خالد بن زید بن کلیب بن نجار(ابوایوب انصاری) از صحابه پیامبر و از یاران امام علی بود. آنچه ابوایوب را در چشم مسلمانان بزرگ ساخته فرود آمدن پیامبر به منزل او، به رغم اصرار بسیار دیگران، پس از هجرت به مدینه بوده است. از این رو مورخان به اتفاق از او به عنوان مهماندار پیامبر یاد کرده اند. وی در همه غزوات پیامبر شرکت داشته است. او در زمان خلافت عثمان با احنف بن غیس به خراسان آمده و در هرات ساکن شده بود. و خواجه عبدالله انصاری از اعقاب اوست.[6] نواده های وی راهی آذربایجان و منطقه گرمرود میانه شدند و از نظر ادبی و سیاسی به مقامات عالیه رسیدند.
اما درباره خود این خاندان همان طور که پیش از این ذکر شد باید گفت که اکثر اسلاف ایشان از مشایخ ناحیه آذربایجان بوده اند و در زمان شاه سلیمان صفوی روستای اشلق که روستایی از توابع شهرستان میانه است؛ به عنوان تیول به آنان داده شده است. نخستین فردی از این خاندان که در تاریخ برجسته و شناخته شده است «مولانا حمدالله انصاری» است که بنا بر محتویات این نسب نامه فرزند فردی به نام حسن بیک بوده و مقام شیخ الاسلامی را بر عهده داشته است و از طریق سواد فرمانی که در این نسب نامه آمده است پی می بریم که وی در ابتدای قرن یازدهم هجری به منصب تولیت موقوفات مدارس لؤلؤیه و ابواسحاقیه و برجانیه منصوب شده است و نیز از فحوای این فرمان چنین برمی آید که این منصب منصبی دائمی و همیشگی برای او بوده است و فقط در هر سال از طریق صدور فرمان تجدید می شده است.
فرزند او مولینا اسحاق است که گویا منصب تولیت را از پدر خویش به ارث برده و صاحب سه فرزند به نام های ابراهیم، یعقوب و سلیمان بوده است. در میان این سه تن، نوادگان سلیمان نقش پررنگ تری را در طول تاریخ ایفا نموده اند. و گویا از زمان او منصب شیخ الاسلامی در این خاندان موروثی شده است. چرا که خود او و نیز فرزندش، میرزا محمدرضی، شیخ الاسلام ناحیه گرمرود بوده اند و نیز سواد فرمان شیخ الاسلامی نوه او یعنی میرزا محمد سعید در این نسب نامه آمده است. این فرمان مربوط به اوایل قرن دوازدهم و ممهور به مهر کریم خان زند است. و صراحتاً در آن از موروثی بودن این منصب در خاندان مؤتمن الملک سخن به میان آمده است:«...و اباً عن جدّا مر شیخ السلامی الکای گرمرود که به آنها مرجوع و محول بوده است...»
میرزا محمد سعید صاحب پنج پسر بوده است که از میان آنان میرزا سلیمان به منصب شیخ الاسلامی دست یافته. و مسأله قابل توجه در رابطه با او اینست که وی این منصب را در زمانی دریافت کرده است که کودک بوده است چرا که پدرش در این زمان از دنیا رفته و به ناچار می بایست او این وظیفه را بر عهده بگیرد. سواد فرمان شیخ الاسلامی او نیز در این نسب نامه درج شده است و تاریخ 1194 را دارد. از آنجا که وی به علت سن اندک توان انجام وظایف مربوط به این منصب را نداشته است نایبی برای او در نظر گرفته اند. این نایب فردی به نام ملا محمدجعفر بوده است. فرزند میرزا سلیمان شیخ الاسلام، میرزا سعید خان انصاری بوده که این نسب نامه به دستور وی نگارش یافته است.
اما دیگر فرزند ملا محمد سعید که نوادگان او نیز به مقامات سیاسی در عصر قاجار دست یافته اند میرزا عبدالرحیم است که منصب وزارت آذربایجان داشته و فرزند او یعنی میرزا مسعود انصاری جزو نخستین وزرای خارجه در تاریخ ایران و نیز از نخستین دانندگان زبان های اروپایی در دربار قاجار بوده است. در نسخه الف از مجموعه نسخه هایی که از این نسب نامه در دسترس بوده است، در انتهای متن اصلی تکمله ای به خط شکسته نستعلیق در ذکر احوال او اضافه شده است.
بر این اساس میرزا مسعود و میرزا سعید انصاری که هر دو منصب وزارت خارجه را در عصر حکومت قاجارها بر عهده داشته اند پسر عموی یک دیگر بوده اند. و پس از آنان نیز فرزندان و نوادگانشان مشاغل مختلفی را در همین وزارت خانه بر عهده گرفته اند.
از آنجا که شاید بتوان این دو فرد را برجسته ترین افراد این خاندان دانست شایسته است که اندکی از شرح حال آنان در اینجا ذکر شود.
میرزا مسعود انصاری اشلیقی گرمرودی متولد 1205ه.ق است و در سال 1265ه.ق در نجف درگذشت. وی اولین محصل ایرانی است که در نزد فرانسوی ها به یادگیری زبان فرانسه پرداخته است. محمدشاه در سال 1251ه.ق پس از این که میرزا ابوالقاسم قائم مقام، صدراعظم خود را کشت و حاج میرزا آقاسی را صدراعظم خود نمود؛ در این هنگام میرزا مسعود وزیر خارجه شد.[7] اسماعیل رائین نام وی را در کتاب «حقوق بگیران انگلیس در ایران» جزو افرادی آورده است که از دولت انگلیس رشوه و مقرری دریافت می کرده اند و اظهار می کند که امور وزارت خارجه در زمان تصدی گری او مغشوش و آشفته بوده است. « با وجودی که حاجی میرزا آقاسی میرزا مسعود را اسماً وزیر دول خارجه می خواند، با این حال همیشه منتظر فرصت بود تا او را از دستگاه صدارت طرد کند. تا این که در سال 1254 که خبر مرگ ویلیام چهارم پادشاه انگلیس به تهران رسید؛ به فرهاد میرزا پیشنهاد کرد تا میرزا مسعود را برای عرض تسلیت به خراسان پیش مکنیل وزیر مختار انگلیس بفرستد. ولی وقتی میرزا مسعود به خراسان رفت به دستور حاجی او را به غوریان هرات فرستادند و تا سال 1256 در آنجا نگاه داشتند. در سال 1262 بار دیگر میرزا مسعود به مقام وزارت امور خارجه رسید. در دوران دوم وزارتش کارهای این وزارت خانه مغشوش بود و ضیاء السلطنه، همسرش همه کارها را قبضه کرده بود. بعد از مرگ محمد شاه امیرکبیر با وساطت ضیاء السلطنه او را در پست وزارت خارجه تثبیت کرد».[8]
وی با ضیاء السلطنه، دختر فتحعلی شاه و عمه محمدشاه ازدواج کرد و از او صاحب دو دوختر و دو پسر به نام های حسن و حسین شد که هر دو از کارمندان عالی مقام وزارت خارجه شدند. میرزا حسن خان پدر علی قلی خان مشاورالممالک و میرزا حسین خان پدر نصرت السلطان و مهندس محسن مسعود انصاری بودند. خاندان او نام خانوادگی «مسعود انصاری» را برگزیده اند.[9]
و اما پسرعموی او میرزا سعیدخان انصاری مؤتمن الملک، بانی نگارش نسب نامه پیش رو در سال 1321ه.ق متولد شد. در سال 1264ه.ق که ناصرالدین شاه به همراه میرزاتقی خان امیرکبیر از تبریز برای جلوس به تخت سلطنت عازم تهران بود؛ وی در قریه باسمنج عریضه ای تقدیم امیرنظام نمود. چون میرزاتقی خان خط و شیوه نگارش میرزاسعید را دید او را منشی و کاتب اسرار خویش گردانید. پس از فوت میرزا محمدعلی خان شیرازی، وزیر دول خارجه که در سال 1268 اتفاق افتاد میرزاسعید از طرف ناصرالدین شاه به لقب خانی و به کفالت آن وزارت خانه منصوب و ملقب به لقب مؤتمن الملک شد و در ربیع الثانی 1269 رسماً به وزارت خارجه برقرار گردید.
در سال 1276 علاوه بر سمتی که داشت به عضویت شورای دولتی که ناصرالدین شاه تشکیل داده بود درآمد. او در این تشکیلات اداره امور حکمتی کرمانشاه، لرستان، نهاوند، خرقان، اداره تذکره، اداره راهسازی و حکومت گیلان را بر عهده داشت. به علت اختلافاتی که با میرزاحسین خان مشیرالدوله پیدا کرده بود پس از نصب او به وزارت خارجه در سال 1290 میرزاسعید متولی باشی آستان قدس رضوی گردید. و پس از هفت سال دوباره منصب وزارت خارجه را در دست گرفت. او در 7 جمادی الاولی 1301 درگذشت و در مشهد به خاک سپرده شد.[10]
در مورد نوادگان او نیز باید اشاره کرد که او پسری داشته است به نام میرزامصطفی خان که در زمان وزارت پدرش مدتی رئیس بایگانی وزارت خارجه بود و چندی نیز به عنوان نایب خاصه و رئیس مجلس نظارت سرحدیه معاون پدرش بود. سپس ملقب به مؤتمن الدوله و وزیر دارالشورای کبری گردید و در سال 1317 به کارگزاری مهام خارجه آذربایجان منصوب شد. وی پسری داشت ملقب به مجلل السلطنه که کارهای پدرش را در تهران انجام می داد.[11]
مهم ترین شاخصه این نسب نامه اشتمال آن بر تعدادی از فرامین انتصاب است؛ که مربوط به قرون یازدهم و دوازدهم هجری می باشند و این نکته به ویژه از آن جهت اهمیت دارد که تعداد اسنادی که از دوران های قبل از حکومت قاجاریه در دسترس است حقیقتاً اندک است و این فرامین، گذشته از این که مشاغل و احوال این خاندان را آشکار می کنند در شناخت فرامین و اسناد آن قرون نیز مفید فایده اند. دیگر اهمیت این نسب نامه در روشن کردن تاریخ محلی ناحیه گرمرود و روستای اشلق است چرا که این خاندان در این ناحیه مشاغل حساس و مهمی را بر عهده داشته اند.
علاوه بر این از فحوای این نصب نامه چنین برمی آید که خاندان دیگری نیز با عنوان انصاری در گرمرود می زیسته اند و میان این خاندان و خاندان مؤتمن الملک وصلت های ازدواجی صورت گرفته است و از این ازدواج ها فرزندانی متولد شده اند که در وزارت خارجه به ایفای نقش پرداخته اند. مؤلف نسب نامه درباره این خاندان چنین می گوید:«طایفهٴ مشهوره به انصار که در قریهٴ اشلق گرمرود سکنی دارند احفاد مغفورین میرزاسلیمان شیخ الاسلام و میرزارفیع ابن میرزا بدیع الزمان ابن میرزا رفیع و میرزا غیاث الدین ابن میرزانصیر و میرزااسدالله ابن نجفقلی بیگ ابن میرزامهدی و جلال بیگ ابن علی همت بیگ بن میرزاعبدالله اند و چنان که سلسله ما به مولانا حمدالله [ابن حسن بیک] ـ رحمه الله ـ منتهی می شود انشعاب اجداد آنها ازو معلوم نشد ولی همهٴ آنها به موجب نوشتجات اجداد ما انصاری می شوند».
از این میان به طور مثال میرزا رفیع با یکی از دختران میرزامحمدسعید شیخ الاسلام ازدواج کرده است و فرزند او یعنی میرزا علی اشرف خواهر میرزا سعیدخان مؤتمن الملک را به همسری گرفته است و فرزند آنها میرزامعصوم انصاری است که از رجال برجسته عصر قاجار بوده و در کمیسیون تعیین حدود مرزی ایران در بلوچستان، با وجود کارشکنی های نمایندگان انگلیس به موفقیت هایی دست یافته است.[12]
این نسب نامه تألیف علی نقی گرمرودی اشلقی است و به دستور میرزا سعیدخان مؤتمن الملک فراهم آمده است. میرزا سعیدخان عموی مؤلف بوده است و محتمل است که در اواخر کار خود امر به گردآوری این نسب نامه داده باشد؛ چرا که گردآورنده تصریح می کند که وی از سال 1297 مجدداً به وزارت خارجه منصوب شده است و چنان که پیشتر نیز گفته شد این زمان دوره دوم تصدی گری او بر این وزارت خانه بوده است و سرانجام نیز در همین شغل درگذشته است.
از این نسب نامه سه نسخه در دست است. اولی با شماره ثبت 814423 در کتابخانه ملی نگهداری می شود و دو نسخه دگر مربوط به آرشیو آقای بیانی است. نسخه کتابخانه ملی از دو نسخه دیگر کامل تر است و با خط نسخی به غایت زیبا و خوانا تحریر شده و «نسخه الف» نام گذاری شده است. از میان دو نسخه دیگر، نسخه مفصل تر «نسخه ب» و نسخه مختصرتر و کوتاه تر «نسخه ج» نامیده شده است. اگرچه هیچ یک از نسخه ها تاریخ ندارند ولی بنا به قرائنی می توان حدس زد که نسخه الف قدیمی تر است. چرا که در این نسخه پس از اتمام بیان نسب نامه در ابتدا مبایعه نامه ای مربوط به این خاندان در زمینه فروش شش دانگ قریه کهستان گرمرود آمده است. و پس از آن، با قلم شکسته نستعلیق یکی از فرزندان میرزامسعود گرمرودی به نام حسن گرمرودی شرح احوال و فرزندان وی را به این نسب نامه اضافه کرده است. و خلاصه ای از همین بخش دوم در نسخه ب تکرار شده است و کاتب نسخه ب از روی نسخه الف این قسمت را خلاصه کرده است. نسخه ج نیز بسیار مختصر است و از نامه ای که در ابتدای آن آمده است چنین برمی آید که این نسخه را حسین عندلیب زاده واعظ به خواهش یکی از اخلاف خاندان انصاری یعنی محسن انصای به نگارش درآورده است و فقط در آن به ذکر و رونویسی فرامین پرداخته است و از دیگر مطالب موجود در دو نسخه دیگر خالی است.
در بازنویسی نسخه ها نسخه الف را به علت کامل و اقدم بودن مبنا قرار داده ایم و هرجا نسخ ب و ج اضافاتی نسبت به این نسخه داشته اند در پاورقی تذکر داده شده است.
در ذیل در ابتدا سلسله نسب خاندان مؤتمن الملک به صورت مختصر نمایش داده می شود. و پس از آن نامه ای که در ابتدای نسخه ج آمده قرار گرفته است و در نهایت نیز صورت بازخوانی شده مطالب هر سه نسخه ارائه می گردد.
[صورت نامه ابتدای نسخه ج]
بسم الله الرحمان الرحیم
اسعد الله ایامکم ان شاء الله تعالی
دانشمند معظم جناب آقای سرمهندس مسعود انصاری دامت برکاته به عرض محترم عالی می رساند گویند الحب و البغض یتوارثان زمزمه های روحانی ایجاب می نمود به یاد آن چند دقیقه که از آن جناب در منزل مرحوم، به موقع چندی قبل زیارتی حاصل نمودم می افتادم بی اختیار مجذوب شده چنان که یدرک و لایوصف بود و سرّ آن را نمی دانستم تا آن که آقای اخوی آقای قوام الشریعه چند روزی اظهار لطف فرمودند و سوابق مراحم سرکار و دودمان شریف و اصیل آن جناب را یادآور شدند. ضمناً متذکر شدم که موقعی امر فرموده بودید سلسله نسب دودمان فرزند جابر انصاری را آن چه نزد حقیر موجود است معروض بدارم اینک شمه ای از یکی از دودمان ها و رشته ای از آن را تقدیم نمایم: والد شیخ مرتضی محمدامین بن شیخ شمس الدین ابن شیخ محمدشریف بن شیخ احمد بن شیخ جمال الدین بن شیخ محمدحسن بن شیخ یوسف ابن شیخ عبیدالله بن شیخ قطب الدین محمد زید بن ابی طالب ابن عبدالرزاق بن جمیل بن جلیل بن نذیر بن جابر بن عبدالله انصاری.
ناگفته نماند که نیاکان آن جناب، بایستی تا چند واسطه در نظر مبارک باشد یا منتهی به یکی از این وسائط یا بنی اعمام آنها بشود آن مربوط به اطلاعات سرکار است. تفصیل احوال عموم این افراد مذکور در حدائق الادب و مشیخة الجابریة مسطور است و علاوه از این گزارش معروض می دارم که جمعی از انصاریین در «شوند» در «گزین» سکونت داشته اند و از ذراری آنها مرحوم آخوند ملاحسین قلی معروف یعنی استاد عالم ربانی آقای حاج شیخ محمد بهاری می باشد که جبه(جابر انصاری) در خاندان آنها موجود یعنی منسوب به جابر است العهده علیهم. و گویند کسانی که مریضی می باشند آن را پوشیده و شفا حاصل می نمایند. از آن دودمان اطلاعی دیگر حاصل شد و آن اینست که گویند فرزند جابر عزیزالله نافی به این نواحی مسافرت نموده و شرح آن را در یکی از یادداشت های خودم نوشته ام ممکن است آن را که یافتم حضورتان ارسال نمایم.
اکنون تلیفون کردم و از منصوره خانم خواستم چنان که چیزی لازم دارند حضورتان معروض دارم علاوه از سلام بسیار اظهار می کند که چندی است از از آقا هادی نامه ای نرسیده چنان که برای سرکار عریضه ای از ایشان برای جناب عالی رسید مرقوم فرمائید امیدوارم بعداً هرگاه تهران تشریف آوردید بنده را کاملاً سرافراز فرمائید و آماده انجام هرگونه اوامر مرجوعه باشم.
الاحقر حسین بن محمدتقی عندلیب زاده
[صورت نسب نامه]
بسم الله الرحمان الرحیم
الحمدلله الذی هدانا الی صراط المستقیم و صوّرنا فی احسن تقویم و فضّل بنی آدم علی مَن خَلَق بکمالِ الفضل و التعظیم و جعل الانسانَ محل الامانةِ و المعرفةِ و التکریم و خلقه من تفاوت کما قال فی تنزیله بقوله الکریم. و الصلوة و السلام علی نبینا المخاطب بالخطاب المستطاب «و انّک علی خلق عظیم». و علی آله و اصحابه و انصاره [و][13] الذین هم لامره فی مقام الامتثال و التسلیم.
وبعد چون اظهار نسب دلیل صحت ذات و تکمیل صفات منتسب می باشد. به حکم «کلّ شیءٍ یرجع الی اصله و الاناءُ یترشحُ بما فیه» و امر جناب مستطاب اجلّ امجد ارفع اکرم، ولی النّعم اعظم مؤتمن الملک –دام اجلاله العالی ـ متولی باشی حضرت فیض آثار امام ثامن ضامن علی ابن موسی الرضا - علیه و علی آبائِه و ابنائه الطاهرین آلاف التحیة و الثناء ـ از اول سال 1268 الی آخر سال تخاقوی ئیل [14]1290 بیست و دو سال و حالا به تفضلات خدا از نهم شوال المکرم 1297 وزیر امور دول خارجه دولت علّیه ایران است –ادام الله اقباله و اجلاله ـ.برین شده که مهما امکن اسامی و مناصب آباء و اجداد ایشان را علی الترتیب به رشتهٴ توضیح درآورد تا چهره مقصود در پرده خفا نماند. و تا به حال احدی غیر از جناب معظم الیه ـ روحی له الفدا ـ به مقام تصریح و توضیح انساب اطیاب این سلسله جلیله نیامده. بقیتَ بقاءً لاَنصرامِ لحبله و عزُّک عن درک النُّهی یتسامی
لهذا اقلّ الحاج علینقی الگرمرودی الاشلقی ابن محمدرضا شیخ الاسلام[15] ابن الواصل الی رحمة الله المستعان المولی الاعظم الافضل الافقه الاعلم میرزا سلیمان شیخ الاسلام[16] امتثالاً لامره العالی المطاع سلسلهٴ آباء و اجداد و عصر مناصب و خواتیم و خطوط و سواد فرامین منصب ایشان را به تحریر می آورد. به این تفصیل و به جهت این که جناب معظم الیه همیشه باعث ترقی مسلمین و کفیل فقراء و مساکین و دلیل صلحا و میامین و مروج شریعت بیضاء دین مبینند از ایشان ترقی می دهم. هو عمّی به یُدفَع غمّی ربّانی من الصّبا و اَراحَنی فی رحمةٍ الخَبا و کَسانی مراراً خِلَع المباهاةِ من العبا. فَریشی منهم و هوایَ معهم و اِن کانَت زیارتَهم لماماً.
ابوه میرزاسلیمان[17] ابن واصل الی مغفرة الله الحمید، میرزا محمدسعید شیخ الاسلام و هذان خطه و خاتمه: «محمدسعید المذنب الانصاری1126»، «السعید سعید فی بطن امه» و هو ابن الافقه الافضل میرزا محمدرضی شیخ الاسلام و هذا خطه و خاتمه: «و افوض امری الی الله المبدئ البارئ عبده محمدرضی بن سلیمان الانصاری1926»، «لقد رضی الله عن المؤمونین 1101». برادرش مرحوم کبیربیک بوده و هو ابن المولی الاجل الاکمل الافضل میرزا سلیمان شیخ الاسلام و هذا خطه و خاتمه: «انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمان الرحیم» و هو ابن مولی الاجل الاکمل مولینا اسحق و هذا خاتمه: «خاک راه علی بود اسحق» و هو ابن واصل الی جوار رحمة الله اعلم العلماء و افضل الفضلا مولینا حمدالله الگرمرودی الاشلقی الانصاری [(توضیح: آن که جناب آقا میرزا علینقی سلسله انصاب را از مرحوم میرزا سعیدخان وزیر دول خارجه گرفته صعود داده بودند. چون سلسله اجداد خیلی به اشکال استنباط می شد لهذا این بندهٴ درگاه علی محمد ابن محمدحسین ابن مسعود انصاری از جد اعلی گرفته تنزل می دهم که به سهولت استنباط شود.][18]
[متولی مدرسه لؤلؤیه][19] و سواد فرمان او در سنهٴ 1004 بعد از هجرت نبوی صلی الله و هذه الکلمات فی اول سطره الاول لمولی الاولی الحاکم بالحق الحسنی الحسینی
چون به موجب حکم جهان مطاع آفتاب ارتفاع لازال نافذاً فی الاقطاع و الارباع و امثلهٴ علیّه دیوان الصدارة العلیّة العالیة تولیت و تصدی موقوفات مدرسه لؤلؤیه و برجانیه و ابواسحاقیه واقعات در گرمرود به افادت و اضافت پناه حقایق و معارف آگاه کمالاً للافادة و الافاضة و الندی مولانا حمداللّها متعلق است و تغییری در آن نشده بنابریننآ به همان دستور تولیت موقوفات مزبوره را به مومی الیه متعلق شد[20]. عمال و مزارعین و کدخدایان و متصرفین اوقاف مزبوره افادت پناه مومی الیه را متولی و متصدی و راتق و فاتق مهمات مذکوره دانند و یک دینار یک من بار بی وقوف و شعور او دادوستد ننمایند و مدخل نکنند و به افادت پناه مشارالیه گذارند که حسب الشرع الانور به مصارف شرعیه صرف نماید و تعظیم و توقیر او را از لوازم شمرند. وظیفه افادت پناه مومی الیه این که در ترویج و تنسیق مدارس مذکوره سعی نموده محصولات اوقاف را موافق شریعت مقدسه غرا و شروط واقفین به مصارف شرعیه صرف نماید و سال به سال نسخه منقح مروح بر جمع و خرج آنجا نوشته به دیوان الصدارة العلیة العالیة فرستد تا مستوفی موقوفات در دفتر ثبت نماید. اربع و الف 1004 سجع مهر سلطان المولی الاولی الحاکم بالحق الحسنی الحسینی و لم یقرأ اسمه.
ایضاح مولینا اسحاق بن مولینا حمدالله را به موجب وقف نامه مورخ به سبع و ستین بعد الالف من الهجرة به واسطه هرم و پیری[21] در دستش رعشه و چند نفر اولاد ذکور داشته. منهم مولینا ابراهیم و مولینا یعقوب و مولینا سلیمان. گویا ثانی بلاعقب از اولاد. و اول طایفه مغفور میرزا مهدی خان بیان الملک متخلص به نثار و مغفور میرزا حسین سررشته دار و از اولاد ثالث طایفه میرزا محمدرضی سابق الذکر و به این جهة اولی را ابراهیمیه و ثالثه را سلیمانیه می گویند. مولینا ابراهیم و مولینا سلیمان و مولینا محمدرضی معاصر بودند و مولینا ابراهیم خواتیم متعدد داشته [منهما][22] «سلام علی ابراهیم» ایضاً «و اتخذ الله ابراهیم خلیلاً» و غیرهما کهذا الخاتم: هو الغنی قد جرت المبایعة الصحیحة الشرعیة الملیة بما فیه من الفاتحة الی الخاتمة لدی حرره العبد «یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم 1082».
[و مولی الاجل الاکمل میرزاسلیمان در زمان خود شیخ الاسلام آن محل بودند و سجع مهرشان «انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمان الرحیم» و پسر او الافقه الافضل میرزا محمدرضی شیخ الاسلام بوده و سجع مهر ایشان «لقد رضی الله عن المؤمنین1101» و پسر ایشان میرزا محمدسعید شیخ الاسلام است و سواد فرمان ایشان اینست][23]:
فرمان عالی شد آن که چون از روزی که به امر آمر فعال لما یشاء و به حکم مفتی محکمه محکم الاساس قضاء شرح اسباب این دولت بی زوال به قانون مشیت ازلی و قواعد اشارات بالغه لم یزلی در صفحه صحیفه اقبال به حاشیه قدیم محرر است ما نیز به شکرانه این گوهر مراد یگانه که از مجمع البحرین الطاف خالق بی همتا عاید مخزن اسرار امانی و آمال گردیده قرار داد خاطر فیض اتصاف که مطلع السعدین درّی درخشان حق شناسی و انصاف می باشد فرموده ایم که جمعی از فقهای تقوی شعار دانشور و فضلای پرهیزکار دین پرور که در زمره (یا ایها الذین آمنوا ارکعوا و اسجدوا ربکم و افعلوا الخیر لعلکم تفلحون) سالک شرایع دین و ترتیب جواهر زواهر ورع و پارسایی (ان اکرمکم عند الله اتقیکم) حلیة المتقین و تابع احکام حق الیقین و تذکره افادتشان از منطق بیان سامعه افروز خاص و عام و به هدایت اعتقاد و ارشاد صلاح و سداد در مدارک معقولات و مسالک منقولات کامل عیار و تمام بوده به غواصی ذهن دقیق جلب لآلی متألی دیانت از بحارالانوار فطانت و تحصیل درّ شاهوار عدالت از قاموس فقاهت نموده سرمایه ایمان و ذخیره کنز العرفان نموده در چهار سوق عقاید خریدار امتعه نفایس الفنون رضاجوئی قادر بی چون گردیده و منافع (لایعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون) را زادالمعاد اخروی ساخته، مشکوة دل را به فروغ سراج المنیر خداشناسی نورانی و به روشنائی لمعه ای از لمعات انوار مصباح هدایت و آگاهی تاریک نشینان ظلمت کده غفلت و گمراهی را به طریق (ما اتوا و قلوبهم وجلة انهم الی ربهم راجعون) به وادی استقامت رسانیده ابواب دین داری به مفتاح الفلاح تقوی شعاری بر چهره اعتقاد گشوده باشند. به جهة نظام دین مطهر و انجام مهام ملت مقدس اثنی عشر تعیین فرمائیم از آنجائی که انموزجی از معانی بیان این مقال و نبذی از شرح کشاف این حال شاهد احوال عالی حضرت رفیع منزلت قدسی طینت فضیلت و افادت پناه حقایق و معارف آگاه سلالة الفضلاء العظام میرزا سعید گرمرودی می باشد و اباً عن جدّا مر شیخ السلامی الکای گرمرود که به آنها مرجوع و محول بوده است، لهذا خدمت شیخ السلامی کل الکای گرمرود را کماکان به مشارالیه مفوّض و در ازای امر مذکور هر ساله مبلغ دوازده تومان تبریزی از بابت مالیات آن ولایت به صحه مواجب و وظیفه مستمری در وجه مشارالیه عنایت و مکرمت نمودیم که از روی کمال دین داری در کتب صکوک و مجلات و ایقاع عقود و مناکحات و اهالی و سکنه آن محال را ترغیب و تحریک به صوم و صلوات و امر به معروف و نهی از منکرات و اخراج به وجوه اخماس و زکوات و رفع منازعات و مناقشات و اصلاح بین المسلمین و المسلمات و سایر مایکون من هذا القبیل لوازم سعی و اهتمام نموده در هر باب مراتب دین داری و دیانت خود را ظاهر سازد. حاکم و ضابط و کلانتر و کدخدایان و اعزه و اعیان الکای گرمرود و عموم سکان آن حدود عالی حضرت مشارالیه را شیخ الاسلام بالاستقلال دانسته مواجب او را سال به سال از بابت مالیات دیوانی مهم سازی و قبض دریافت و تعظیماً للشرع الانور عزت و احترام او را از لوازم شمرند و جمیع مرافعات شرعیه را رجوع به محکمه او نموده نوشتجات شرعی را به سجل و مهر مشارالیه[24] مناط اعتبار دانند مستوفیان عظام و لشکرنویسان کرام سرکار والا فرمان مطاعه را از سرکارات لازمه ثبت نموده در عهده شناسند. تحریراً فی شهر ربیع الاول سنه 1176
سجع مهر سلطان: یا من هو بمن رجاه کریم
سجع مهر مستوفیان عظام: العبد المذنب شکرالله الحسینی، عنایت الدین محمدابراهیم، عبد محمدجعفر الحسینی، محمد رسول الله، محمدعقیل العلوی
سواد فرمان مرحوم میرزا سلیمان شیخ الاسلام:
مقرر شد آن که چون به حکم حاکم قضا و قدر و فرمان واجب الذعان خالق اکبر مدت حیات عالی جناب مقدس القاب مرحمت و غفران مآب میرزا محمدسعید شیخ الاسلام الکاء گرمرود منقضی و عازم جوار رحمت ملک غفار و به منطوقه «السعید سعید فی الدارین» روحش ملحق به ارواح زمره سعدا و اخیار گردیده و نظر بر این که منصب و امر شیخ الاسلامی الکاء مزبوره اباً عن جد مفوض و مرجوع به سلسله مرحمت مآب مزبور می باشد خاطر حقانیت مظاهر عالی مصمم برآن گشت که یکی از اولاد و اخلاف او را که قامت قابلیتش به زیور قبول منصب مزبور پیراسته و لیاقت تفویض امر مذکور را شایسته باشد به جای والدش تعیین و پایه قدر و رتبه او را به مرتبه و منزله آباء و اجدادش قرین سازیم از آنجا که آثار این معنی بنا بر ظهور ذکاوت و فطانت در ناصیه احوال عالی حضرت رفیع منزلت منیع القدر و المرتبت سلالة النجباء العظام نتیجة الفضلاء الکرام میرزاسلیمان واضح می باشد و الحال که به تحصیل علوم دینی مشغول و بالمآل انجام لوازم امر مزبور ازو محصول می شود نظر به فرط اشفاق و التفات بی شمار، شیخ الاسلامی الکاء مزبور را به مشارالیه محول و واگذار و مبلغ دوازده تومان تبریزی نقد مواجب غفران پناه مسطور را در وجه مشارالیه مقرر و برقرار نمودیم که از ابتداء پنج ماهه سال میمنت فال سیچقان ئیل خیریت تحویل به شرایط منصب مزبور پرداخته سال به سال مواجب خود را ازبابت مالیات ولایت مذکور بازیافت و صرف مایحتاج خود نماید و عالی حضرت مشارالیه که نظر به صغر سن و صباوت ضبط مسائل و احکام شرعیه را کماینبغی ننموده در این صورت نایب و معلمی به جهة او ضرور و لازم بود بناء علیه[25] حضرت فضیلت و کمالات پناه، افادت و افاضت دستگاه، نتیجة العلما ملامحمدجعفر را که عارف حقایق و دقایق و به این خدمت قابل و لایق می باشد مقرر نمودیم که به امر نیابت و وکالت مشارالیه مشغول و لوازم تربیت و تعلیم را چنان که باید و شاید معمول داشته در خواندن صیغه مناکحات و تحریر سجلات و قباله جات و سایر نوشتجات شرعیه مساعی جمیله از روی احتیاط به عمل آورده بعضی از ملایان جزو را که خودسر دخل در ایقاع عقود مناکحات و نوشتن قباله جات می نمایند مدخلیت نداده هرگاه احدی مرتکب آن باشد مراتب را به وکلاء عالی حالی نماید که مورد مؤاخذه و بازخواست گردد مبلغ سه تومان تبریزی نقد و مقدار پنج خروار غله که به اسم وظیفه سابقاً در وجه مشارالیه عنایت شده بود؛ در ازاء این امر مبلغ دو تومان نقد و یک خروار جنس مر[26] علاوه و اضافه نمودیم که مجموع مبلغ پنج تومان تبریزی نقد و شش خروار به وزن تبریز جنس بوده سال به سال از متوجهات الکاء مزبوره بازیافت و به لوازم امر مذکور اقدام نماید اعزه و اعیان و کدخدایان و سکنه ولایت مزبور مشارالیهما را شیخ الاسلام و نایب دانسته نوشتجات شرعیه را به مهر ایشان معتبر و مناط دانند و در عهده شناسند. فی شهر جمادی الاولی سنه 1194.
سجع مهر مربع سلطان: عبده علی بن
[تبیین طایفهٴ مشهوره به انصار که در قریهٴ اشلق گرمرود سکنی دارند احفاد مغفورین میرزاسلیمان شیخ الاسلام و میرزارفیع ابن میرزا بدیع الزمان ابن میرزا رفیع و میرزا غیاث الدین ابن میرزانصیر و میرزااسدالله ابن نجفقلی بیگ ابن میرزامهدی و جلال بیگ ابن علی همت بیگ بن میرزاعبدالله اند و چنان که سلسله ما به مولانا حمدالله [ابن حسن بیک][27] ـ رحمه الله ـ منتهی می شود انشعاب اجداد آنها ازو معلوم نشد ولی همهٴ آنها به موجب نوشتجات اجداد ما انصاری می شوند. و از مولینا حمدالله الی جابر انصاری ـ رحمهما الله ـ سلسله نسب واضح نگردید. شخصی می گوید در توضیح سلسله ایشان و اجدادهما الحالیه کتابی نزد مقرب الخاقان محمدباقرخان، داماد مغفور محمدقلی خان امین الوزاره هست][28] [و مظنون اینست که ایشان بنی اعمام بودند.][29]
اما میرزارفیع چند پسر از بنت مغفورمیرزا محمدسعید شیخ الاسلام داشت. منهم خلدآشیان میرزاعلی اشرف که شخص رقیق القلب تقی رئوف عطوف سخی و در خط و انشا و نظم و نثر کامل و مبلغ هشت صد تومان به موجب فرمان مهرلمعان وظیفه سلطانیه داشت. محل مهر مرحوم میرزا علی اشرف: عبده علی اشرف الانصاری
حلیله جلیله او عمه حقیر ـ رحمهما الله الملک القدیر ـ و از آنها سه نفر پسر مقرب الخاقان میرزامعصوم خان سرتیپ اول ـ دام مجده ـ و عالی جاه آقا میرزامحمود و مقرب الحضرت العلیة میرزاعلی خان که شخص ادیب و منشی کامل تولیه عظمی حضرت فیض آثار است و دو نفر دختر و من احدیهما عالی جاه میرزا اسحق که شخص صدیق و در خط نسخ و نستعلیق خوش نویس؛ پدرش میرزاعباس که مادرش از بنات جمیلة الصفات مغفورمیرزا محمدسعید شیخ الاسلام و پدرش میرزا علی اصغر قاضی بن مبرورمیرزا غیاث الدین برادر میرزا ضیاءالدین بن مرحوم میرزانصیر می باشد.
و از احفاد میرزااسدالله مذکور برادر میرزا حبیب الله مرحوم میرزا مهدی خان بیان الملک متخلص به نثار که انشاء نظم و نثر او مستغنی از اظهار است بن مبرور میرزا ابومحمد یک پسر و یک دختر دارد جدّه ابی او صبیّه طیّبه مرضیه مغفور میرزا محمدسعید شیخ الاسلام. و مرحوم جلال بیک احفاد زیاد دارد؛ منهم عالی جاه آقا میرزاحسن عمّه زاده حقیر که باعث تعیین و توضیح سلسله اجداد ما با خطوط و خواتیم و اعصار ایشان شد ـ جزاه الله خیراً و لا اذاقه ضیرا ـ مهر میرزامحمدحسن: محمدحسن
[و غفران مآب میرزا محمد سعید شیخ الاسلام پنج نفر پسر و هفت نفر دختر داشت. منهم مبرور میرزا عطاالله که خیلی خوش خط و ربط و پسرش میرزا مسیح الله بوده و له احفاد کثیره و منهم مبرور میرزا عبدالعظیم که بلاعقب بود و منهم مغفور میرزا عبدالرحیم که خوش نویس و منشی کامل بود. پسرش مغفور حاجی میرزامسعود وزیر دول خارجه و پسرش مبرور حاجی میرزاعلی آقا که هر دو منشی و ادیب بی نظیر بودند و منهم مبرور میرزا اسمعیل که احفاد زیاد داشت پسرش مقرب الحضرت العلیة حاجی فتحعلی خان امین شقاقی سه نفر پسر دارد. عالی جاهان میرزا محمدرحیم و میرزا محمدباقر و میرزا محمدنصیر و هشت دختر و جناب افادت و افاضت نصاب الحاج میرزا محمدتقی بن الواصل الی رحمة الله الغنی الحاج میرزا محمدرضی الفقیه فی عصره برادرزاده او و از عمه مغفوره حقیر و همشیره زاده های او عالی جاهان آقا میرزا ابوالقاسم که شخص مدبر و مدیر بود و عالی جناب مقدس القاب آقا میرزامحمد ابن المبرور میرزا محمدصادق برادر مغفور میرزا علی اشرفند. و منهم جدی الامجد الاعلم الافقه میرزا سلیمان شیخ السلام که در خطوط و علوم اکمل بوده ـ تغمده الله بغفرانه و جعله مستقراً فی جناته ـ دو نفر پسر و پنج نفر دختر داشت][30]. والد ماجد حقیر که خصال حسنه داشت اکبر اولادش و شیخ الاسلام محالات ثلاثه گرمرود و سراب و هشترود و طایفه شقاقی بود و در دارالخلافه اجابت حق نمود. تاریخ وفاتش را حقیر نظم کرده. رباعی: ماه رجب به گریه درآورد عجب مرا/ کز اشک چشم گشته عجین یا رب این سرا/ تاریخ موت والد شیخ و غریبم ار/ پرسی ز من به جلوه درآمد به غفر 1287
وجناب مستطاب اجلّ امجد ارفع اکرم، خداوندگار اعظم آقای افخم مؤتمن الملک وزیر امور دول خارجه ـ دام اجلاله العالی و حفظه الله الملک المتعالی ـ که خلف الصدق و ولد ارشد جدی الامجد و والده ماجده اش از سلاله اجلّه سادات رفیعة الدرجات و مرضعه مربیه اش جدّه امیّه حقیر بود خصال مستحسنه اش بی شمار.
اللهم زد عمر الأجلّ الأشرف الأمجد الأرفع الاکرم ولّی النعم الاعظم میرزامحمدسعید خان الانصاری الملقّب به مؤتمن الملک وزیر امور خارجه و قوّ علی طاعتک جسده و اصلح فی امره ما افسده و اجعله مستقرّاً فی مسند العزّة و الاقبال و ایّانا و خدّام الامام المبین و سایر المنتفعین و الانصاریین فی ظلّه الظلیل مستریحین بمحمّد و آله الطاهرین آمین یا ربّ العالمین.
قد تمّ هذه الصحیفة النسبیّة التی الّفها الشیخ الجلیل المیرزا علی نقی الملقب به شیخ الاسلام لمحالات گرمرود و سراب و هشترود ابن المرحوم المبرور المیرزا رضا الشیخ الاسلام رحمه الله تعالی
[صورت مبایعه نامه قریه کهستان]
قد اقرّ البایع الطابع الراغب بالبیع و اخذ الثمن و اقباض الثمن و الضمانة و الاسقاط کما زبر و سطر لدی. کتب العبد الآثم: الراجی سلیمان الانصاری
خط میرزاعظیم مرحوم عموی آن مرحوم، پدر مرحوم میرزاسعیدخان وزیر خارجه طاب ثراه، سجع مهر مرحوم میرزاسلیمان
کمترین بندگان از مرحوم الله ویردی اقرار اخذ بیعانه را استماع نمودم؛ آن چه در حاشیه این صفحه قلمی شده صریح و بیان واقع است. یا عظیم المنّ
بعدالحمد و الصلوة باعث بر تحریر این کلمات شرعیة الغایات آنست که بفروخت به بیع جازم لازم، عالی شأن معلی مکان میرزا ابومحمد ولد مرحمت و مغفرت پناه میرزا اسدالله الاشلقی الانصاری در حالت اجتماع شرایط صحت و لزوم مبایعه، کل شش دانگ ملک قریه کهستان گرمرود را به علاوه و انضمام دو مزرعه معروفه مشهوره آن که یکی استورود و دیگری آغارج بوده باشد. با توابع و لواحق و مضافات و منسوبات شرعیه و عرفیه هرکدام از آنها؛ از آبی و دیمی و تلال و جبال و مراتع و مرابض و دهکده و باغات و طواحین و سایر مایتعلق به کلّ واحد منهما. به سرکار فیض آثار عالی جاه رفیع جایگاه، مجدت و عظمت و اقبال همراه، مقرب الخاقان آصف جاهی میرزاابوالقاسم وزیر ـ دام اقباله العالی ـ به ثمن مبلغ معین مبین معلوم القدر و الوصف و الوزن یک هزار و شش صد تومان نقد رایج دیوان ریالی به قرار یک هزار و دویست و پنجاه دینار. و بخرید و قبول نمود عالی شأن رفیع مکان نجف قلی بیگ ملازم معتمد مشتری معزی الیه مبیعات مزبوره را از بایع مشارالیه به ثمن مسطور و بینهما صیغه مبایعه شرعیه ایجاباً و قبولاً کما هو المقرر فی الشرع الانور جاری و وجه ثمن از وکیل مشتری به بایع واصل و بایع از میبع دست تصرف و تملک خود را بازداشته.[31]
[شرح احوال و نوادگان میرزا مسعود انصاری][32]
مرحوم مغفور حاجی میرزامسعود وزیر دول خارجه چنان که جناب فضایل مآب مؤلف هم متعرض شده اند پسر مرحوم میرزاعبدالرحیم عموی جناب مستطاب اجلّ اکرم خداوندگار معظم میرزاسعیدخان وزیر دول خارجه ـ مد ظله العالی ـ بودند. چون این اقل عباد عملاً و اکثر هم زللاً نسبت بنوّت به مرحوم معظم دارد و بر حسب امر جناب فخامت نصاب قبله گاهی آقای صدیق الملک ـ دام اقباله العالی ـ به استنساخ این نسخه شریفه پرداخته بودم. نظر به فرط مرحمتی که به این بی مقدار دارند مقرر فرمودند به قدر اطلاعی که از مجاری حالات سعادت نهایات والد مبرور معظم دارد با عدد اولاد ایشان ضمیمه این اوراق نماید تا به یادگار بماند.
مرحوم معظم ایام شباب در سلک چاکران مرحوم مبرور نایب السلطنه منسلک بوده کسب آداب و رسوم نوکری و تحصیل خط و ربط و علوم فارسی و عربی و زبان فرانسه را در بدایت عمر طوری به نهایت رسانیده که در ترکمان چای جزء اجزای مجلس مصالحه دولت علّیه ایران و دولت بهیه روسیه شدند و روزگار خود را به خدمت دین و دولت می گذرانیدند. بعد از آن که شاه مبرور محمدشاه غازی البته حلل النور زینت بخش تخت و گاه گردیدند و کار مرحوم قایم مقام به انتها رسید و صدارت عظمی به مرحوم حاجی میرزا آقاسی مسلّم شد؛ در اواخر سنه یک هزار و دویست و پنجاه و یک هجری به منصب جلیل و شغل نبیل وزارت امور خارجه مفتخر گشته. مرحومه مغفوره ضیاء السلطنه را که از صبایای محترمه خاقان خلدآشیان بود و با برادران مهتر همسر و از اغلب اخوان با فرّ و نشان برتر بود به حباله نکاح درآوردند. و در سنه یک هزار و دویست و پنجاه و پنج هجری بعد از معاودت شاه مبرور از هرات مأموریت مشهد مقدس یافته که لشکر خراسان را سان دیده و قلعه قوریان را سرکشی نموده از مکنون خاطر مردم انگلیس که به افغانستان شده اند آگاهی حاصل کرده به عرض برسانند. بعد از مراجعت از سفر خراسان به سبب بی میلی مرحوم حاجی میرزا آقاسی با ایشان از شغل وزارت امور خارجه معزول شده عزلت گرفتند و از آنجا که طرف میل قلبی و منظور نظر کیمیااثر شاهنشاهی بودند در آن اوقات هم که از شغل مخصوص خود بی کار بودند به رجوع فرمایشات و انجام خدمات ملوکانه افتخار داشتند و بر حسب اشاره علّیه گاهی به ترجمه کتب فرانسه و گاهی به نوشتن تاریخ ایام و وقایع حالات سعادت فرجام نایب السلطنه مرحوم می پرداختند. پس از آن که شاه مرحوم تاج و تخت را گذاشت و روزگار اقتدار مرحوم میرزا آقاسی گذشت و تخت سلطنت به قدوم اعلی حضرت اقدس همایون شاهنشاه ناصرالدین شاه ـ خلّد الله ملکه و سلطانه ـ مزید زینت پذیرفت و مرحوم میرزاتقی خان امیر نظام به منصب جلیل صدارت عظمی سرافرازی یافت و به انتظام امور دولت پرداخت؛ باز وزارت جلیله امور خارجه را به مرحوم معظم واگذاشت. هشت ماه بعد از جلوس ابدمأنوس شاهنشاه جوان بخت داعی حق را لبیک اجابت گفته؛ به جوار رحمت الهی رخت کشید.
پنج نفر اولاد از مرحومه ضیاء السلطنه به هم رسانیدند که به ترتیب سن اسامی هریک ذکر می شود: نخستین صبیّه ای که ضجیع مرحوم آقای میرزاهاشم آقا که همشیره زاده مرحوم معظم بود شد. دیگر صبیه ای که به حباله نکاح مرحوم میرحسین خان پسر مرحوم میرزا غلام شاه درآمد؛ بعد این بنده شرمنده حسن که راقم الحروف و قریب چهارده سال است در وزارت جلیله امور خارجه به سمت نیابت اول مشغول خدمت می باشم. بعد صبیه ای که در صبی جهان را بدرود کرد. بعد مقرب الخاقان حاجی میرزا حسین خان که نایب اول وزارت جلیله خارجه و اکنون قریب یک سال است در طرابوزان به سمت کارپردازی اقامت دارد. اللهم اجعل عاقبة امورنا خیراً بمحمد و آله الطاهرین صلوات الله علیهم اجمعین.
فی شهر جمادی الاخری سنه 1298
[1]. عبدالحسین مسعود انصاری، زندگانی من، تهران:ابن سینا، بی تا، ص14
[2]. مشخصات این کتاب به این نحو است: مرتضی انصاری، زندگی و شخصت شیخ انصاری، قم: فارس الحجاز، 1384
[3]. میرزا مهدی خان ممتحنالدوله، رجال وزارت خارجه در عصر ناصری و مظفری، به کوشش ایرج افشار، تهران: اساطیر، 1365،ص16
[4]. به نقل از:عزیز دولتآبادی، «سخنوران میانج و گرمرود»، نشریه دانشکده ادبیات و علم انسانی تبریز، زمستان 1346، شماره 14،صص72-76
[5]. مشخصات این کتاب به این نحو است: حسین واثقی، جابر بن عبدالله انصاری: زندگینامه و گزیده روایات، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1379
[6]. محمد انصاری، «ابو ایوب انصاری»،دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران:انتشارات دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد5، ص195
[7]. مهدی بامداد، رجال ایران، تهران: زوار، 1347،جلد چهارم، ص76
[8]. اسماعیل رائین، حقوق بگیران انگلیس در ایران، تهران: بی نا، 1347، ص196
[9]. مهدی بامداد، همان، ص77
[10]. همان، جلد دوم، ص66
[11]. علی سلیمی مزینانی، فرهنگ القاب در تاریخ معاصر ایران، مشهد: یارآشنا، 1389،ص203
[12]. نگاه کنید به: عبدالودود سپاهی، «نقش میرزا معصومخان در کمیسیون تعیین حدود مرزی ایران در بلوچستان»، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، بهار و تابستان 1385، شماره 26 و 27،صص65-88
[13]. در نسخه ب و ج
[14]. در الف اعداد به حروف آمده اند
[15]. در حاشیه نسخه الف آمده است: سجع مهر مربع جناب مؤلف: المحتاج الی علی المرتضی علینقی بن محمدرضا
[16]. در حاشیه نسخه الف آمده است: سجع مهر مرحوم والد جناب مؤلف: محمدرضا بن سلیمان الانصاری
[17]. در ج آمده است
[18]. این قسمت فقط در نسخه ب موجود است و در نسخههای الف و ج نیامده است.
[19]. در نسخه ب
[20]. در نسخه ب «است»
[21]. در نسخه الف دوباره هرم آمده است
[22]. در نسخه ب آمده است
[23]. در نسخه ب آمده. اگرچه محتوای آن پیش از این در نسخه الف ذکر شده است
[24]. در نسخه ب «او»
[25]. در ب «بنابراین»
[26]. در ب «نیز»
[27]. این بخش فقط در نسخه ب آمده است
[28]. این قسمت در نسخه ب نیز آمده است ولی در ابتدای مطالب قرار گرفته است
[29]. این قسمت فقط در نسخه ب آمده است
[30]. این قسمت با اندکی در تغییرات در نسخه ب نیز آمده است ولی در ابتدای متن و قبل از سواد فرمان شیخالاسلامی میرزاسلیمان قرار گرفته است
[31]. این مبایعهنامه فقط در نسخه الف درج شده است.
[32]. خلاصهای از این قسمت نهایی در نسخه ب نیز آمده است: و از جمله از پسران مرحوم میرزا محمدسعید مرحوم مغفور میرزا عبدالرحیم بوده خوشنویس و منشی کامل بوده و در زمره مستوفیان و منشیان حضور مرحوم عباسمیرزای نایبالسلطنه بوده و بعد از ایشان مرحوم حاجی میرزا مسعود وزیر دول خارجه که پسر ایشان منحصر به فرد بوده جای ایشان را گرفته و در خدمت مرحوم نایبالسلطنه مقرب و معتمد بودند و در سفر خراسان در رکاب ایشان بوده چندی به حکومت نیشابور و تربت سرافراز بوده و در بدو سلطنت مرحوم مغفور محمدشاه غازی به وزارت جلیله خارجه سرافراز گردید و ضیاءالسلطنه که از ارشد دختران فتحعلیشاه مرحوم بود در سلک ازدواج ایشان درآمد. و خط و ربط و سواد و انشاء مرحوم حاجی میرزامسعود مستغنی از تعریف و توصیف است. اول کسی که از اعیان که در ایران زبان فرانسه را بهخوبی حرف میزد ایشان بودند و پس از چندی معزولی در اول دولت بندگان اعلیحضرت اقدس شاهنشاه کل ممالک ایران ناصرالدینشاه غازی مد ظله العالی به انتخاب میرزاتقیخان امیر نظام اتابک اعظم مجدداً به وزارت خارجه برقرار شده و در سنه 1265 مرحوم شدند و یک همشیره داشتند که زن جناب سلالةالاطیاب قاضی تبریز بوده مادر مرحوم مغفور حاجی میرزا هاشم آقا بوده.
محیا شعیبی عمرانی
جشن نامه استاد اشکوری