کد خبر: ۳۰۷۴۱
۱۵۲۰ بازدید
۸۱ دیدگاه (۷۰ تایید شده)

میانه از دعوای بر سر پدر تورا چه سود هدایتش کن...........

۱۳۹۳/۹/۱۱
۲۳:۵۳

 

                                                                               بسمه تعالی

                                دانی چرا درسیر خود بر خویش میلرزد قلم

                                                                   ترسد که ظلمی را کند در حق مظلومی رقم

پدر واژه ای که از ابهت بیانش وجود آدمی معنا میگیرد؛ واژه ای که برای خیلی ها معنای آرامش و امید دارد و تسلی خاطر بسیاری از مردم است. پدر سراپا ایثار است و گذشت؛  ایثار پدر حقیقت وجود آدمی و آرامش بخش ذات انسانهاست خادمی بی مدعا و زحمت کشی آرام و مقاوم و پناهگاهی امن برای کسانی که پدر می نامندش.

اینبار در شهرمان واژه پدر بازیچه مدعیانی شده که شاید مزه مهرش را نچشیده اند که اینقدر به آسانی به محضرش گستاخی میکنند؛ شاید ایثار پدر را ندیده اند که بی مهابا یاوه گویش میخوانند و حکمت سخنانه پدرانه اش  را درک نکرده اند. شاید سایه ادب این موجود والا  را نچشیده اند که اورا متملق خوانندن؛ شاید شاهد زجرهای حاصل از کارهای سختش و مداواهای رئوفانه مادر را در کنارش؛ مخفیانه نظاره گر نبودند . که حق نمک و نمکدان نمیشناسند و وقتی پای منافعشان در میان باشد به او هم رحم نمیکنند.

(( پدر از بابت تمام نافهمیهای جوانیم و خامی کوچکیم دستت را میبوسم و عذر تقصیر جهالت دارم و زیبا نامت را با اشکهای نداشتنت بدرقه میکنم.))

چند مدتی دعوا بر سر پدر است در شهرمان و او را پدری بی غیرت و خارج ازلیاقت پدری نامیدند و حرف هایش را یاوه گویی و مصداق بارزی از توهین به زحمت کشان عرصه ورزش نامیده و او را فاخری به عناوینش که بدور از هر عنوانی است خواندند. اورا فاقد شعور برخوردی نامیده جوک شیرین مجالسش گفتندش و اورا از ابتداترین اصول اخلاقی نیز دور راندند طوری که فرزند خلفش نیز لجام شمشیر زبان را گسست و حق پدری را با لفظی شبیه الفاظ نگارنده پاسخ داد.

 حال حقیر نیز که جزیی کوچک از فضای رسانه میانه هستم بر ذمه خود حقی دیدم که آنرا ادعا نمایم و حق پدر بر گردن پدرانم را ارج نهم.

روی سخن با نگارند مطلب ((اخه شما چرا پدر ؟))دارم هر بار که موی دماغ کسی شدید سکوت کردیم و اجازه چیدن موی اضافه بر عهده مسئول مربوط و ایفای نقش موی اضافه بر دماغ را بر ذمه شما نهادیم ولی اینبار چون پای اخلاقیات بشری و درسی برای آینده گان انشاء نموده اید؛ سکوت بحق گناهی نابخشودنیست ؛که آیندگان مارا نیز به گناه جرگه غافلان تنبیه نکنند.

این مسئله را از چند بعد مورد بررسی قرار میدهم :بعد اول آقای محترم و مدعی ژورنالیسم شهر ادب اولین نکته ای است که باید در زندگیتان مشق کنید هر نکته جای و هر حرف مکانی دارد شما عملا زبان توهین به شخصی گشوده اید که سالیان متمادی چه زمان اشخاص مطبوع جنابعالی و چه الان نقش اساسی در ورزش شهر ایفا کرده و خود شما نیز حتی هروقت نام ورزش میاید بعنوان گزینه اول یا دوم نام ایشان را می برید و لیک میدانید اگر از میانه هجرت کرده و به پایتخت می رفتند الان جایگاهی بس عظیم و والا داشتند. از واژه پدرش که بگذریم ؛همه این امر را اذعان مینمایند پس بی ادب و تند صحبت کردن با کسی که او مصداق ورزش بی ریا ؛بی سیاست و بی توقع بوده است امری نا بخشودنی و مزمت شدنی است. و این نباید حالتی یا متدی گردد که بعد از ما نیز در عرف جامعه باب شود ؛که به پیش کسوتی بی مهابا توهین گردد چون فردا روز اگر مدعی پدر رسانه شدید به استناد این مطلب دمار از روزگارتان در میاورند و معمولا رسم است که وظایف ما کوچکتر ها تذکری بسیار استادانه و رئوفانه به محضر بزرگان است نه توهین و زبان درازی .

بعد دوم و شرما ورانه ترین قسمت داستان این است که در جلسه اخیراتاق فکر فرمانداری اساس کارتان برای نقد حذف توهین ؛تخریب ؛حرکت هدف مندانه مصوب کرده و بنا نهادید  بقول قدیمی ها مرد است و حرفش البته انگار حرف در مصداق شما مانند باد هواست و وفورش موجب غفلتتان شده و خود نیز بر پوچ و ....بودن حرفهایتان؛ با اعمالتان ؛اشاره دارید پس تکلیف ما چیست استاد دم خروس یا قسم حضرت عباس (ع) ؛ پس قبل از تفکر در اطراف میز و گردآوردن کاغذهای وزین برای نوشته ها و حرفهای خود عامل باشیم.((عالم بی عمل زنبور بی عسل ))

بعد سوم اشخاص و افراد مذکور توسط پدر می باشد معمولا پدران همیشه مراقب هستند و تمرکز دارند که مبادا کسی که صاحب حق است حقش ادا شود و اگر زحمتی برای به ثمر نشستن عده ای صورت گرفته ذکر شودو یا در زمینه کاریه فرزندانش فرجی حاصل کرده تشکر نماید.اینها را برخود تکلیف میداند ابراز کند؛ بحث ما شخص مددی یا نفر خاصی نیست و اگرپدر شخص خاصی را ذکر کرده یا نام برده است علتی داشته توضیح اینکه  سنش ایشان طوری ایجاب میکند که دغدغه سیاسی نداشته باشد پس 100درصد وجود شخص ثمری برای مجموعه داشته که ایشان ذکر کرده اند و بعید میدانم بدون علت نامی برده باشند و اگرهم برده اند تا آنجای که همه اورا میشناسیم گرایش سیاسی خواصی نداشته ودنبال منصب و کار مقام نیست پس در این قسمت هم تهمت به این بزرگوار روا نبوده.

بعد چهارم که شاید دانستنش برای همه قابل توجه باشد مسئله مربوط به حق اظهار دعوی در مجامع قضائی میباشد. همانطور که بر همه آشکار و قابل تایید می باشد وسط دعوا حلوا پخش نمی کنند یعنی در فضای نقد احتمال توهین هست ؛احتمال تذکرهای شدید هست؛ احتمال پرده دری توسط اشخاص هست.

 پس کسی که وارد این فضا میشود باید برای همه این آفات آماده باشد. جالب توجه راجب این اشخاص این نکته است که در مورد هر مسئول اداره؛  شخص یا اشخاصی با جسارت تمام به نقد و گاها توهین می پردازند و وای بر حالتی که شخصی چنین ادبیاتی در مورد این دوستان بکار ببرد سریعا ابراز حق کرد و پیش بسوی محکمه می روند و ستاندن حق و آبروی از دست رفته را بر خود حقی غیرقابل انکار میدانند. دوست قلم به دست صاحب امتیاز تنها هفته نامه میانه بر کسی پوشیده نیست توهین های شما بر شخص آقای وفائیان و جواب پسر ایشان نیز دقیقا معادلی بر الفاظ شما بوده حال این حق ادای دعوی چیست که درب فضای نقد که شما خود از شعار دهندگان آن هستید  را می بندید و سدی بر درگاه آزادی بیان می شوید پس اگر بد است ؛برهمه بد؛ و اگر خوب است؛ برهمه خوب؛  بنا به فرمود مولایم علی (ع) :آنچه برای خودمی پسندید برای دیگران هم بپسند وآنچه بر خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند.

و بحث آخر اینکه اگر شما حق بودید و بر صدق گفتارتان ایمان داشتید چرا وقتی جواب آقای گیوو وفائیان و سیل نظرات مردمی ذیلش جاری شد سراسیمه به ارسال مطلب برای از بورس افتادن مطلب پدر و همچنین مصاحبه های مکرر برای اثبات حقانیت  دست زدید که ثمری جز رسوائی برایتان نداشت فقط این نکته بر همه اهل رسانه و مردم آشکار شد که شما همان حلقه به گوشان درگاه برخی خواص سیاستید و اگر پای اربابتان درمیان باشد منفعلانه به قیمت آبرویتان نیز خود را سپر می کنید .

 

 

 

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۹۳/۹/۱۴ ۰۰:۰۵
مردم خیلی ها رو خوب شناختند و اگر شبه ایهم داشتند به یقین تیدیل شد انشالله به طریق راست و درست هدایت بشن
۹۳/۹/۱۴ ۰۰:۰۲
بنظر من که درسته این جریان تموم شد وخیلی ها باید ازش درس بگیرند ولی باید گوش عده ای هم کشیده میشد که متاسفانه نشد
۹۳/۹/۱۳ ۰۱:۲۴
انشا ا...این اقای حسنزاده با دوستانش سر عقل بیان ودست از این کا رهاشون بکشن.
۹۳/۹/۱۳ ۰۰:۲۷
آنچه برای خودمی پسندید برای دیگران هم بپسند وآنچه بر خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند. حدیث فوق از امام علی (ع) نیست از امام صادق (ع) میباشد.آقای کریم پور چرا اصرار به نوشتن مطالب بی درو پیکر هستی؟
۹۳/۹/۱۳ ۰۰:۰۷
آقای کریم پور تیتر رو بارها و بارها خوندم، ویرگول رو همه جاش گذاشتم اما معنایی که از کلمه بیرون اومد هربار بدتر از قبل شد؛ فعل و فاعل و مفعول و مفعولٌ‌به کجان این وسط؟ لطفاً خواهشاً زین پس به جای اون نقطه چین ها، ویرگول-کاما ش رو زیاد کنید. مرسی
۹۳/۹/۱۲ ۲۳:۱۵
واقعا ممنون آقای کریم پور حق مطلب رو بجا آوردین
۹۳/۹/۱۲ ۲۲:۳۴
کریم پور جان کامنت بنده اونقدر درد داشت که از انتشار در آوردی؟
۹۳/۹/۱۲ ۲۲:۱۶
زنده باشی اقای کریمپور ای ول
۹۳/۹/۱۲ ۲۱:۵۳
بی ادب محروم شد از لطف رب ........ ادب رو محور قرار بده این اقا حتما سعادت مند میشه احسنت کریم پور ای والله داری داداش
۹۳/۹/۱۲ ۲۱:۵۲
آقای کریم پور نقد به جا و پرمحتوای بود الحق کلید راه به قادر نشون دادی شاید به خود بیاد و ا جانبه داری بی پروا و یکطرفه دست برداره البته سابقه نشون داده که اینطور آدمی نیست
۹۳/۹/۱۲ ۲۱:۴۹
عفو وبخشش خانواده کریم و بخشنده وفاییان شامل حال این خطا کار شد انشالله این رو مشق کار خود قرار بده و دیگه تکرار نکنه همه ما به این امر امید داریم
۹۳/۹/۱۲ ۲۰:۵۹
انتقاد گسترده همشهريان از آقاي حسن زاده بخاطر بدعتي نادرست است که ادامه آن مي تواند بسيار نگران کننده باشد و آن، تخريب و توهين به پيشگسوتان و آنهم با شيوه غير مستقيم است. هرچه دلمان بخواهد بنويسيم و بعد بگوييم منظورمان کس ديگري بود. بدتر اينکه ايشان در مقاله دوم خود سعي کردند بگويند منظورشان، استاد وفاييان نبوده و پاسخ دهندگان به آن مقاله را تهديد به شکايت کردند.انتظار مي رفت، ايشان شجاعانه پاي مقاله شان مي ايستادندو از کتمان دوري مي جستند. آقاي کريمپور(به غير از چند کلمه اي که به کار برديد)مقاله تان بسيار عالي بود.
۹۳/۹/۱۲ ۱۹:۲۸
آن قدر که استاد وفائیان دغدغه ی پیشرفت ورزش و تربیت صحیح جوانان را داشته کمتر کسی یارای هماوردی با ایشان را دارد و بر تک تک ورزشکاران و ورزش دوستان آشکار است که عمر خود را صرف پیشرفت ورزش میانه کرده است ... منش پهلوانی این مرد آن قدر والاست که حتی دشمنان خود را به راحتی می بخشد و در برابر کسانی که به نام ورزشی میانه اهمیت می دهند به قدری تواضع دارد که غیر قابل باور است ... بیایید قدر داشته هایمان را بدانیم به خدا ورزشکاران سایر شهرها در زمان مربیگری ایشان حسرت داشتن این مربی بزرگ را می خوردند و به ورزشکاران میانه می گفتند خوش به حالتان که در راس ورزش شهرتان آقای وفائیان دارید .او در تمام رشته های مطرح ایران دارای جایگاه است و این جایگاه به راحتی حاصل نشده است ، بالاترین مقام ورزشی استان ایشان را به عنوان سند ورزش آذربایجان معرفی می کند ، در تمام جریانات ورزشی میانه حضوری فعال دارد و ... اما با این تفاسیر اهل زد وبند و سیاسی کاری نیست ... چرا یک عده دوست دارند ایشان را وارد بازی های سیاسی نمایند که حاصلی برای عمران و پیشرفت شهرمان ندارد .
۹۳/۹/۱۲ ۱۸:۱۶
این متن را هم حماسه حساب کنیم!؟ گویا از خواب دیر بلند شده اید! آن بحث دیگر تمام شده! نگارنده در هیچ کجای متن هم به نام پدر ورزش اشاره نکرده است و در مطلب بعدش هم منکر ربط آن به یک پدر خاص شده است! حال شما چه اصراری دارید که بگویید فلانی را می گفت؟ جز این است که می خواهید از آب گل آلود ماهی بگیرید!؟ کریم پوری که از قافلان شروع کرد یکباره مقابل قافلان قرار گرفت و از هر فرصتی استفاده کرد تا بنوعی به آن ضربه بزند! ولی همه ی این ها خیال خام هستند، قافلان با این گونه مطالب نه زیر سوال میرود و نه محبوبیتش را از دست می دهد! آن طرف قافلان همیشه پل های پیشرفت زیادی وجود دارد ولی هر کسی نمی تواند از وجدان خودش بگذرد و به آن سمت برود! از بین شما مستعار ها کسی نیست جرأت کند و بیاید با اسم حقیقی خود انتقاد کند؟! هرچند شماها قصد تخریب دارید نه انتقاد!
۹۳/۹/۱۲ ۱۸:۰۴
نشریه این آقا کاملا جانب دارانه حرکت میکند و این نقطه ننگ را همیشه بر پیشانی خود دارد به امید روزی که هیچکس جانب کسی نباشد و رسانه مستقل مستقل باشد
۹۳/۹/۱۲ ۱۷:۱۵
آقای کریمپور متاسفانه هر چه به این قضیه دامن زده شود باعث شعله ور شدن آتش معرکه شده و از هدف و منظوری که شما مد نظرتان است دور میشوید بهتر بود در اولین لحظه ای که شعله ها احساس شد با پادرمیانی برخی بزرگان، این آتش خاموش میشد
۹۳/۹/۱۲ ۱۷:۰۸
ادم می مونه به حسن زاده چی بگه به خدا بی احترامی و توهین به بزرگان هم حدی داره تشکر از جناب کریمپور
۹۳/۹/۱۲ ۱۶:۵۱
اقای حسن زاده قبول کن که اشتباه کردید و باید می رفتین پیش استاد عذر خواهی میکردین یه عکس یادگاری میگرفتین بعد رو بوسی میکردین قایله ختم بخیر میشد به کریم پورم یه شام میدادین بد نمیشدا دست تمام بچه های سایبری رم تو دست هم میذاشتین و قول میدادین دیگه دعوا نکنین آقا بد میگم؟
۹۳/۹/۱۲ ۱۶:۴۸
انشالله ثمر و نتیجه زحماتش رو نگارنده محترم مطلب ((پدر شما چرا))به صورت عالی دریافت کرده باشه
۹۳/۹/۱۲ ۱۶:۴۶
واقعا که ((اگر پای اربابتان درمیان باشد منفعلانه به قیمت آبرویتان نیز خود را سپر می کنید ))جان مطلب رو گفتی کریم پور جان .
۹۳/۹/۱۲ ۱۶:۳۷
موندم تو کار این قافلان آدم نا حسابی کس و سوژه دیگه ای رو پیدا نکردی باریهای بچه گانت رو با اون شروع کنی اومدی سراغ کسی که ابهت ورزش هست افرین امین خدا هدایتشون کنه
۹۳/۹/۱۲ ۱۶:۳۳
قادر هی بگم بگم راه انداخته تو شهر بابا شهر داره پیشرفت میکنه مثل آدم سکوت کن بزار شهر پیشرفت کنه پدر رسانه :-)
۹۳/۹/۱۲ ۱۶:۳۲
احسنت بر قلم تواناتون حق مطلب رو ادا کردید و مرز بین حق و باطل را بر همه آشکار نمودید امیدوارم موفق و موید منصور باشید و امثال مثل فلانکس ها یاد بگیرند که ادب اولین مبنای بشری است
۹۳/۹/۱۲ ۱۵:۴۳
اقای حسن زاده بترسید از روزی که استاد وفاییان لب بگشاید ان روز روزی خواهد بود که شما و اربابانتان جایی در میانه نخواهید داشت
۹۳/۹/۱۲ ۱۵:۱۸
جناب آقاي كريم پور با سلام؛ميانه در حال گذر از مرحله توجه به مطبوعات وفضاي سايبري واظهار نظر و....ودر حال نوشتن الفباي اين جور مسائل است.والبته كار نشر وروزنامه وهفته نامه هم سالها وقت ميبرد تا هم نويسندگان هم خوانندگان وهم نظر دهندگان حرفه اي عمل كنند؛مخصوصا در شهر سياست زده اي چون ميانه.تحمل مخالف وپذيرش نظر بهتر وبرتر هم وقت ميبردونياز به زمان دارد..بهتراست دوستان جوان مخصوصا جنابعالي در نوشتن واظهار نظر كمي سنجيده عمل كنيد. با آرزوي موفقيت براي همه اهالي فضاي مجازي
۹۳/۹/۱۲ ۱۴:۲۸
Amin baz gand zadi
۹۳/۹/۱۲ ۱۴:۰۳
دیگه خبر نبود
۹۳/۹/۱۲ ۱۳:۵۴
بهتر است از سرمایه های شهرمان چه در قاب ورزش چه در قاب مطبوعات چه در ظرف بزرگ میانه بهتر از این قدردانی نماییم. این نوشته ها و بازنشرآن در راستای افزایش معلومات خوانندگان، تکان در حوزها ی مختلف اخلاق و ... نمی باشد و فقط سقوط اخلاقی و ... من را نشان می دهد
۹۳/۹/۱۲ ۱۱:۰۶
لطفا تمامش کنید شما نکند تلاش میکنید دل این دو نماینده دلسوزمان را برنج بیاورید خدا ستارالعیوب است.....ربنا اتنا فی الدنیا حسنا و.....
۹۳/۹/۱۲ ۱۰:۴۲
راست میگن، قادر از مهر پدری محروم بوده و خیلی زود روزگار این نعمت الهی رو از خانواده آقای حسن زاده گرفته، قادر وقتی بچه مدرسه ای بود پدر گرامیشو از دست داده و از نعمت حمایت و محبت های گرم و عاشقانه پدر کم نصیب بوده؛ اما بعید می دانم حافظه قادر برای به یاد آوردن رنج و سختی های بی شماری که پدر روستایی اش برای تأمین معاش خانواده و فرزندانش می کشیده را فراموش کند؛ قادر هنوز هم دیزی های سفالی غذاخوری کوچک کنار جاده ای پدرش رو کنج انباری خونه شون نگه داشته و با دقت مراقبشونه، میدونین چرا؟! چون این ها با ارزش ترین میراثی هستند که براش موندن، نه به خاطر قیمت سفالشون، بلکه به خاطر درسی که در تن سوخته شون پنهونه. بعید می دونم ابن الوقت ها این چیزها رو بفهمند، فهم آن ها خیلی کوچکتر از این حرف هاست که بتواند معانی آن چنان بزرگ را در قالب حقیر و کوچک خود جای دهد. قادر دیزی های قهوه خانه کوچک پدرش را سند عزت و شرافت خود می داند، آن دیزی ها کتاب های غیرت و شرف و مردانگی هستند که قادر از پدرش به ارث برده است، دیزی هایی که نانی به حلالی آب زمزم از آن ها به دست آمده و سر سفره کودکان و خانواده گذاشته شده است. پدر قادر چیزی از مال دنیا برای فرزندانش نگذاشته اما هزاران آفرین و مرحبا بر چنان پدری که فرزندی تربیت کرده که از همان کودکی و یتیمی و نداری محکم روی پای خود ایستاده و سربلند واستوار برای هزاران جوانمرد میانه ای اسوه ی اراده، پایمردی، شجاعت، غیرت و مردانگی شده است، کیست در این میانه که نداند قادر فرزند درد و محرومیت و نداری است اما هرگز برای دارا شدن سر بر آستان هیچ صاحب قدرتی نساییده است. آن ها حقیرتر از آنند که معنی این حرف ها را بدانند، آن ها با رذالت تمام تعفن انباشته در ذهن بیمارشان را که عقده دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن آن را به لجن کشیده است و از وجود بی مقدارشان آدمی بی خود و تهی و بوگندو ساخته است عفونت های درون مغز خالی شان را بیرون می ریزند و طعنه به یتیمی این فرزند می زنند...! اگر غیر از این بود باید تعجب می کردیم، آن ها که تمام درس های زندگی شان فقط و فقط غلامی و چاپلوسی و لقمه چینی و خودهیچ پنداری بوده، هرگز نمی توانند مثل قادر باشند، مثل قادر فکر کنند، مثل قادر حرف بزنند و مثل قادر بنویسند، فرق آن ها با قادر در این است که آن ها دقیقاً به آغوش همان کسانی پناه می برند که قادر خار چشم آن است و صدایش و قلمش حکم اره آهنبری را دارد که گوش و مغزشان را می خراشد و خواب نیمروزشان را آشفته می کند. آن ها آن قدر از فهم و درک و احساس های انسانی به دورند که هرگز نمی توانند درد طعنه بی پدری را درک کنند؛ آتشی که دل نازک یک کودک یا قلب بزرگ یک مرد برایش هیچ تفاوتی ندارد و هر دو را به یک اندازه می سوزاند و ویران می کند. اما قادر محکم تر از این حرف هاست، قادر سنگ زیرین آسیاب است، صخره موج دیده است، بازوی رنج کشیده است و گنجی به بزرگی شهامت و به بلندای غیرت و شجاعت دارد.
۹۳/۹/۱۲ ۰۸:۰۸
تقدير وتشكر از برادر كريم پور واقعا مطالب ازرنده ارايه نموديد: سپاسگزار
۹۳/۹/۱۲ ۰۸:۰۶
پیشتر ادب و نزاکت این نویسنده را دیده ام که چگونه چشم بسته و دهان باز می کند و فرد دلخواه را استاد و فرد نابدلخواه را فحاشی می دهد و در این مدت هم هیچ نظری درباره مطالبشان نداده ام که مبادا باز با سطح خودش صحبت کند لیکن در مورد این نوشته مجبورم چیزی بنویسم. داشتن یک چنین خروس بی وقتی برای برهم زدن استراحت مردم کافیست. وقتی آخرین بار آقای گیو وفائیان و حسن زاده به رفع ابهام پرداخته و همه چیز را کنار گذاشتند این بانگ بی وقت که تلاش در تخریب یکی و تایید دیگری دارد جز برافروختن آتش نقشی ندارد. پشت سرش نیز همان دو سه نفر آدم تکراری با آی.پی تکراری که نه از اینند و نه از آنند پیدا شده و هیزم می ریزند. داشتن یک چنین دوستی برای تمام عمر یک پهلوان یا نماینده یا هر کسی کافیست که بانگ نابهنگام برداشته و آرامش شب را برهم زند. هر فرد یا گروهی این فرد را تحریک کرده مسبب اختلافات بعدی است و امیدوارم مانع از حمایت چنین فردی باشند. آقای وفائیان نه مظلومند و نه نیازی به حمایت چنین فردی دارند. او به اندازه تاریخ ما ماندگار است و به تعداد دلهای همشهریان جا دارد.
۹۳/۹/۱۲ ۰۲:۲۶
کریم پور جان اینم مثل اون مصاحبه مشهور فرستادی ایسنا!؟ متنی غیر از این هم با توجه به سوابق درخشانتان انتظار نمی رفت!!! من موندم شما با چه استدلالی منظور نگارنده رو فهمیدی و داری میگی این شخص رو می گفت!؟ به ما هم یاد بده!:(
۹۳/۹/۱۲ ۰۱:۴۶
مقاله بجایی بود امیدوارم درسی برای آقای سردبیر باشد تا هر چیزی از ذهنشان می گذرد بر قلم نیاورند و حرمت قلم را حفظ کنند
۹۳/۹/۱۲ ۰۰:۴۷
مقاله تان واقعا قابل تامل بود این کلمتان بسیار جالب هست و سیاست سایت صدای میانه هست و بار ها این اتفاق افتاده است ( به ارسال مطلب برای از بورس افتادن مطلب پدر و همچنین مصاحبه های مکرر برای اثبات حقانیت دست زدید که ثمری جز رسوائی برایتان نداشت) در دفاعیه هم که آقای مددی نسبت به مقاله آقای صادق نائبی انتشار داده بودند از همین روش استفاده کردند و مطالب با ربط و بی ربط رو پشت سر هم ارسال کردند و انتشار دادند
۹۳/۹/۱۲ ۰۰:۴۲
تا کی باید این بی احترامی ها را از افراد مجهول الحال تحمل کنیم بسیار زیبا بود آقای کریم پور تکمیل کننده مقاله پربار آقای گیو وفاییان نیز هست
۹۳/۹/۱۲ ۰۰:۳۹
آقای کریم پور سوتفاهم ها تمام شده و بهتره که بیش از این دامن نزنیم . عصبانیت در مقالتان کاملا مشهود است .
۹۳/۹/۱۲ ۰۰:۳۷
فقط اين چند كلمه مناسب چنين قلم فرسايي بود: ماهيگيران آب گل آلود!
۹۳/۹/۱۲ ۰۰:۱۱
حرمت بزرگان واجب است و گناه حرمت شکنان نابخشودنی ! دست مریزاد حق مطلب را ادا کردین بزرگوار
احسنت آقای کریمپور حق مطلب را ادا کردید حرمت بزرگترها و پیشکسوت ها را باید حفظ کرد.

اخبار روز