کد خبر: ۵۲۶۱۸
۱۱۵۰ بازدید
۰ دیدگاه (۰ تایید شده)

تاملات فلسفی پیرامون مقوله ی " فهم " (4)

۱۳۹۴/۹/۲۴
۱۸:۴۷

تفسیرِ هر شخصی از هر چیزی ریشه در فهم آن شخص از همان چیز دارد. تفسیرِ یک شخص از یک کتاب در واقع فهمِ آن شخص از آن کتاب است. پس تفسیرِ هر کسی ریشه در فهم او دارد و این فهم نه تماماً می تواند کامل باشد و نه تماماً می تواند درست باشد. ما فهمِ صد در صد کامل نداریم چرا که فهمِ صد در صد کامل یعنی پایانِ فهم! وقتی فهمی صد در صد کامل باشد دیگر وجودِ فهم های دیگر بی معنا خواهد بود. کاروانِ فهمِ بشری درست است که در طولِ تاریخ از منزل های گوناگونی عبور کرده است اما نهایت و سرمنزلی نمی توان برای این کاروان تصور کرد.

 فهم، یک مقوله ی تاریخی است یعنی در اثر گذر زمان دچار قبض و بسط می شود. همانگونه که جهان در حال تغییر است، فهم ما نیز از جهان در حال تغییر است. هیچ چیز در این جهان در حال ثابت و ایستا نیست. فهم، یک مقوله ی ایستا و ثابت نیست. و باید دانست که عوامل زیادی بر کیفیت و چگونگی شکل گیری فهم تاثیر میگذارند.

فهم، تاریخی و افق مند است و این به این معنا می باشد که هیچ فهمی نهایی و مطلق نیست. فهم، همواره در حال شکل گیری است. فهم همواره در ارتباط با " دیگری " است. فهم همواره فهمِ یک چیزی است. فهم با " گفت و گو " در ارتباط است. فهم داخل در جهان است و نه خارج از آن. فهم با هر چیزی در این جهان می تواند ارتباط داشته و از آن تاثیر بپذیرد. اینکه ما از کدام افق به جهان و عالم هستی نگاه می کنیم حتما در چگونگی فهمِ ما تاثیر دارد. کیفیتِ فهم در ارتباط با " افق دید " است؛ افق هایی همچون افق تاریخی، افق فرهنگی، افق اجتماعی، افق اقتصادی و ...  

 ما به میزانی که می فهمیم، تفسیر می کنیم و به میزانی که تفسیر می کنیم می فهمیم. تفسیر هر کسی همان فهم اوست. تفسیرِ من یعنی معنا شدنِ متن برای من. با تفسیر "معنا" متولد می شود و این تولد تدریجی است. تولدِ معنا به معنای پایانِ معنا نیست. هیچ تولدی آخرین تولد نیست. معنای نهایی، هنوز متولد نشده است، چون تفسیر نهایی هنوز حاصل نشده است. تفسیر بی انتهاست پس تولدِ معنا نیز بی انتهاست. "معنا" هر لحظه در حالِ شکل گیری است. به نظر هیدگر "فهمیدن" یک روش خاص و معینی نیست که ما بواسطه ی استفاده ی از این روش بتوانیم به "معنا" دست پیدا کنیم، نه! بلکه فهمیدن در دیدگاه هیدگر با نحوه ی بودنِ هر انسانی ارتباط دارد. "هیدگر گفته است، هرمنوتیک روش نیست، بلکه حیث اگزیستانسیالِ ماست." (پدیدار شناسی دین، محمود خاتمی، ص 118) و چون بودن های انسانها متفاوت است پس فهمِ انسانها نیز گوناگون و متفاوت است. روشِ از پیش تعیین شده ای برای رسیدن به معنا وجود ندارد. هر کسی به گونه ای که "هست" می تواند به معنا نزدیک شود. فهمیدن، نحوه ی هستی ِماست. فهمیدن، نحوه ی هستیِ هر انسانی است! هر کسی به گونه ای که " هست " می فهمد و هر کسی به گونه ای که می فهمد " هست " ! هستی و فهم بواسطه ی هم در حالِ بسط و گسترش هستند.

روش خاصی برای رسیدن به " حقیقت " وجود ندارد زیرا که حقیقت چیزی نیست که در جایی گم شده و یا در مکانی دور از زندگی ما پنهان شده باشد بلکه حقیقت می تواند در گفت و گوی میانِ انسانها و در میانِ انسان با هر موضوعی، آشکار شود. حقیقتی که در این فرایند آشکار می شود، تنها بخشی از حقیقت است و نه همه ی حقیقت. رسیدن به یک حقیقتِ مطلق به معنای پایانِ فهم است. حقیقت، پیدا شدنی نیست بلکه آشکار شدنی است. " به نظر گادامر هرمنوتیک روش نیست و نمی توان آن را همچون شیوه ای انتخاب کرد یا به انتخاب خود در متن به کار برد، و از همین جاست که گادامر میانِ "حقیقت" و "روش" فاصله می اندازد."(همان،ص 120)

در حوزه ی هرمنوتیک، فهم یک نوع حادثه و اتفاقِ غیر قابل پیش بینی است. در اینجا بازی فراتر از بازیگر است. دو طرفِ بازی هرچه غرقِ در بازی شوند، می توانند شاهد حوادث و اتفاقات جدیدی باشند. این حادثه و اتفاق، همان " فهم " است.

در فهم، زمین بازی " زبان " است و دو طرف بازی، جهان متن و جهان مفسر. فهم، در حینِ بازی رُخ می دهد و همانگونه که بازی غیر قابل پیش بینی است، نتیجه ی فهم نیز غیر قابل پیش بینی است. مهم، نفسِ جریان بازی است. شکل گیری فهم، منوط به حضور و عمل دوطرفِ بازی است. فهم، نه روشمند است و نه قابل پیش بینی. فهم، یک اتفاق است اما این اتفاق برای هر کسی و در هر زمانی رُخ نمی دهد.

یک روش خاص و معین برای رسیدن به فهم وجود ندارد. فهم، نسبتی با روش ندارد. فهم، یک نوع اتفاق است و این اتفاق در هستی انسان رُخ می دهد و در صحنه ی زبان آشکار می شود. اتفاق، متفاوت از روش است. روش، قابل کنترل و پیش بینی است اما " اتفاق " اینگونه نیست.

فهم در ارتباطِ با هستی انسان است بنابرین فهم مقوله ای فلسفی است. ما در علوم طبیعی و تجربی می توانیم از " روش " صحبت کنیم اما در مباحث فلسفی، صحبت از روش سخت و مشکل است. فهم حادثه ای غیر قابل پیش بینی است که در مواجهه ی انسان با موضوعات گوناگون رُخ می دهد.

فرج عزیزی 

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

اخبار روز