کد خبر: ۷۷۸۷
۲۳۱۲ بازدید
۱۲ دیدگاه (۱۲ تایید شده)

تفاوت ذهن آگاه با نا آگاه

۱۳۹۱/۱۰/۳
۲۰:۲۰




با سلام و احترام خدمت همه دوستان بیننده

از آنجا که در مطلب قبلی بنده، نیاز به علاقه و توجهی بیشتری داشتم بجز بی مهری دوستان نظری قابل توجه برای پستم نیافتم و جز تمسخر چیز دیگری نصیب مطلب بنده نشد. اگر بخواهید مطالعه این پست بنده را نیز به صرف اینکه چیزی را خوانده باشید، شروع کنید، وقتتان را از دست داده اید و بهتر است مطالعه را از همینجا خاتمه داده و به رد و بدل مطالب به اصطلاح جنجالی مربوط به شهرستان خویش بپردازید. ولی اگر ادامه می دهید و توجه بیشتری دارید، به عنوان قبول همراهی من است و این همراهی، التفات و توجه زیادی را می طلبد.

بنده به عنوان روانشناس در پی تحلیل از ذهن نیستم چرا که هر آنچه که روانشناسان شهیر شما از ذهن تحلیل کرده و به موشکافی فرآیندهای آن پرداخته اند، به جز استدلالات من نیست که همه نظریه است. همه می دانید که رفتار انسان ها نتیجه اثرگذاری قسمتی از ذهن است که آن را ناهشیار می خوانند اما از آنجا که این تاثیرات "نهفته و ناآشکار" است و به آنها آگاهی ندارند، ناچار از ابراز نظریه هستند و اکنون نیز اگر من بخواهم تحلیل کنم، بازهم محدود به نظریه می شود و می توانید آن را نهی کنید. من قلمرو روانی را همواره از طریق قلمرو علمی به تحلیل کشیده ام چرا که نمی خواستم شما به قلمرو روانی واقف شوید.

روانشناسان، ذهن نا آگاه را سرچشمه دسترسی به عواطف، عقاید، احساسات و باورهای انسان می شمارد و در واقع، کلید حل مشکلات روانی بیماران را در ناآگاه می جویند. و اگر شخصی نگران است، ترسو است، بدبین است، وسواسی است، حرمت نفس یا اعتماد به نفس ندارد، تندخو و خشن است، حس برتری جویی دارد، دلیل اصلی آن را در دوران کودکی وی دانسته و معالجه آن را در گرو روانکاوی و پیدا کردن این دلیل و انتقال آن به قسمت ذهن آگاه می دانند.

هر شخصی نسبت به خودش، یک تصویر دارد. "من آدم خوبی هستم"، "من آدم خوبی هستم اما اتکاء به نفس ندارم"، "من عزت نفسم خدشه دار شده است"، "من خیلی مشهور و قابل احترام هستم"، "من قهرمان جهان هستم"، " من دروغگو نیستم"، اینها و نظراتی مانند اینها، همه تصاویری هستند که یک شخص از خودش دارد. مغز چاپلوسی، توهین، احترام، ایده ها، ایده آل ها را ثبت می کند، فکر آنها را تحویل می گیرد و بر اساس آنها تصویر خلق می کند. ایکس عصبانی است، چرا؟ برای اینکه کسی چیزی گفته است که برای ایکس ناخوشایند است. ایکس از خودش تصویری دارد که او خیلی مهم است و همه باید چاپلوسی اش را بکنند و حالا کسی از او انتقاد می کند. اگر این شخص نیز چاپلوسی کند، ایکس خشنود می شود. اکنون ایکس ناخشنود است زیرا که به تصویر حمله شده است و تصویر آسیب دیده است. ایکس وانمود می کرده است که دروغ نمی گوید و به این دلیل، دیگران به وی اعتماد داشته و با وی مشارکت می کرده اند. اکنون به ایکس می گویند که تو دروغ می گویی. تصویری که ایکس ساخته است، صدمه دیده است و ایکس پریشان و عصبانی است. اگر ایکس آنچه را که واقعا هست می دید، چیزی او را ناراحت نمی کرد ناراحتی او از آنچه است که تظاهر به داشتنش می کند.

تصویر در پی این است که خودش را فیکس و همیشگی کند. وقتی ایکس می گوید که "من خوب هستم"، تصویر به این نظر حقیقت می بخشد و ایکس فکر می کند که این تصویر به او لذت می دهد. تصویر در پی تقویت لذت است و وقتی ایکس می گوید "من آدم خوبی هستم"، تصویر در پی تداوم این است که دیگران بگویند" ایکس آدم خوبی است" و بنابراین همه تلاش ایکس برای قدرت بخشیدن به تصویر است. اما همان مکانیسمی که به خوبی قدرت بخشیده و خوبی را با لذت یکی کرده است می تواند خوبی را تضعیف کرده و به آسانی لذت را به درد تبدیل کند. همه چیز بستگی به این دارد که این تصویر از خود، تا چه حد درست و قابل اتکاست. به مجرد اینکه کسی نشان دهد که آن درست نیست، تبدیل به غلط می شود. اگر کسی بیاید و به ایکس بگوید که "تو خوب نیستی"، فورا تصویر به این نظر نبز حقیقت می بخشد و ایکس دلخوری و رنج خودش را نشان می دهد و در واقع تصویر آزرده می شود. تصویر، ایکس است وبنابر این ایکس می گوید "خیلی ناراحت شدم". 

اگر ایکس بتواند آنچه را که به او لذت می دهد و راضیش می کند ادامه دهد، تصویر احساس امنیت می کند. تصویر در پی این است که به چیزی چنگ اندازد که ثبات داشته، دائمی بوده و قابل اتکا باشد. چرا مردم از دیرباز به دنبال طلا هستند؟ برای اینکه هیچوقت خراب نمی شود، فاسد نمی شود، دائمی است. ذهن دنبال چیزی می گردد که ثبات داشته باشد و بزودی از بین نرود. این احساس فناناپذیری، به ذهن امنیت می دهد. به سنت چنگ می اندازد و خواهان ادامه آن است چرا که سابقه دارد، ریشه دارد، تثبیت شده است. اعتقاد برای ذهن، تکیه گاه قابل اطمینانی است. باور نیز به هم چنین. گدشته، برای ذهن مامن است اما فکرپناهگاه دیگری را نیز ساخته است و آن آینده است. اگر شما پیش بینی کنید که اتفاق بدی خواهد افتاد، احساس بد آن را همین الان خواهید داشت و بر عکس، برای اتفاقی خوب، احساسی خوب نصیبتان می شود. امنیت برای تصویر یعنی پیش بینی هر چیزی که در آینده، خوب خواهد بود. رسیدن به موفقیت، رسیدن به رستگاری، آمدن کسی که منجی بشریت است. برای حصول به این امنیت، فکر، "امید" را ساخته و آن را چون "طلا" کرده است. امید زوال ندارد چرا که با "شدن" همراه است: چیز دیگری شدن، بهتر شدن، کامل شدن. تصویر، امنیت می خواهد و اوج امنیت، فناناپذیری است، جهان پس از مرگ، زندگی دائمی بعد از مرگ، بسر بردن دائمی در بهشت. بنابراین، اگر ایکس به تصویری دست یازد که امنیت بیشتری برای ذهن داشته باشد، برآیند آن، لذت بخشیدن و حقیقت بخشیدن بیشتر به تصویر است. زندگی ایکس، به تصویر بستگی دارد و هر چه تصویر، امنیت بیشتری داشته باشد، ایکس احساس راحتی بیشتری می کند اما امنیت بیشتر یعنی حساسیت بیشتر، تعصب بیشتر و در صورت آسیب دیدن و به خطر افتادن امنیت تصویر، منجر به ناراحتی و عکس العمل شدیدی همچون دست زدن به خشونت و کشتار و فتوای قتل آسیب زننده به تصویر خواهد شد. همه چیز در زندگی ایکس، بستگی به تثبیت تصویر دارد.

با تشکر.

ستایش فرمند - روانشناس



کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۹۱/۱۰/۶ ۱۷:۰۹
Pas ravanshenasi gahi mofid ham hast
[quote name="میانه"]از مطلب شما تشکر می کنم
این مطلب باعث شد که من با دوستی که 2 سال بود قهر بودم، زنگ زده وآشتی کنم.
چون واقعا فهمیدم که تصورات ذهنی بی خودی باعث می شود که هر روز کینه ها بیشتر شود.
بعد از آشتی و رفتن به منزل ایشان دیدم اصلا بین ما مشکلی نبوده. :roll:
لطف کنید در این مورد چند کتاب یا سایت معرفی کنید.[/quote]
۹۱/۱۰/۶ ۱۷:۰۵
[quote name="میانه"]از مطلب شما تشکر می کنم
این مطلب باعث شد که من با دوستی که 2 سال بود قهر بودم، زنگ زده وآشتی کنم.
چون واقعا فهمیدم که تصورات ذهنی بی خودی باعث می شود که هر روز کینه ها بیشتر شود.
بعد از آشتی و رفتن به منزل ایشان دیدم اصلا بین ما مشکلی نبوده. :roll:
لطف کنید در این مورد چند کتاب یا سایت معرفی کنید.[/quote]
دوست عزیز سلام، بسیار کار شایسته و درستی انجام داده اید، اگر توانسته ام فقط یک نفر را بیابم که عمیقا خواهان درک خودش، زندگی روزمره اش ، صلح و دوستی و راهی را که کل بشریت می رود، باشد، من از این اقدامم خرسند خواهم شد چرا که آن یک نفر دنیایی را عوض خواهد کرد، دنیای خودش را.
۹۱/۱۰/۵ ۱۸:۱۹
از مطلب شما تشکر می کنم
این مطلب باعث شد که من با دوستی که 2 سال بود قهر بودم، زنگ زده وآشتی کنم.
چون واقعا فهمیدم که تصورات ذهنی بی خودی باعث می شود که هر روز کینه ها بیشتر شود.
بعد از آشتی و رفتن به منزل ایشان دیدم اصلا بین ما مشکلی نبوده. :roll:
لطف کنید در این مورد چند کتاب یا سایت معرفی کنید.
۹۱/۱۰/۵ ۱۰:۴۲
دوست عزیز سلام، ضمن قدردانی از جنابعالی بجهت دقت و توجهتان و از همه مهمتر نقد و بررسی مطلب اینچانب, از جان و دل نقدتان را می پذیرم انشاا... در گامهای بعدی.
بنده همیشه قدر شناس همراهیتان هستم، کامنت هایتان را با تانی مرور می کنم و از تذکرات و توضیحاتتان درس می گیرم زیرا چکیده ی تمام تحقیقاتم ثابت می کند در این عصر ارتباطات، قطعا هر شخص عاقل به کفایت خود در مواردی توانمند است و باید از توانش بهره مند شد بنا بر این دست کم گرفتن توانمندی و علم و تجربه ی وافر مخاطبین غرور و خود خواهی نگارنده است من همیشه خود را شاگرد مخاطبانم می دانم و با تمام وجود به این شاگردی افتخار می کنم.
با تشکر.
۹۱/۱۰/۵ ۱۰:۰۳
جناب آقاي مهندس نائبي
با سلام و احترام

با افزايش سطح رضايت عمومي از سايت صداي ميانه باز شاهد رشد بي نظير و افزايش حضور كاربران جديد شده ايم. مطالبي كه اخيرا در سايت با قلم خواهران گرامي درج مي گردد گوياي واقعي تاثير مثبت حضور سايت صداي ميانه در فضاي سايبري مي باشد. سايتي كه با ايجاد محيط امن براي كاربرانش آنها را راغب و علاقمند به درج مطالب با ارزش علمي بسيار بالا مي نمايد. براي خانم فرمند و ساير خواهران گرامي كه با حضور در سايت ارزش هاي مضاعف ديگري از توانايي هاي خاص ميانه رابه نمايش مي گذارند آرزوي موفقيت مينماييم.
۹۱/۱۰/۵ ۰۹:۵۶
سركار خانم فرمند

با سلام
احتراما، اينجانب چندين بار سعي نمودم مطلب شا را بطور كامل بخوانم چندين بار طي ساعات مختلف به سايت مراجعه نمودم و مطلب شمارا باز نموده و مطلب را تا آنجايي كه امكان داشت مطالعه نمودم. اگر باعث رنجش و ناراحتي سركار عالي نشود:
1- جنابعالي فرمت متن را به صورتي تنظيم نموده ايد كه كاربر نمي تواند تا انتها آن را دنبال نمايد. مي شود با استفاده از شگردهاي نرم افزاري متن را به صورت خوانا و قابل استفاده درآورد. اين موضع اصلا از ارزش نوشته شما نمي كاهد و مربوط به عدم توانايي ما در خواندن متون بهم چسبيده مي باشد.
2-در متن از لغاتي استفاده نموده ايد كه مربوط به چنين قرن پيش بوده و اين ضرورت حس مي گردد كه مفاهيم با لغات رايج متون علمي بيان شوند. (نظير دست يازيدن،‌اوهام)
3-
"اگر ایکس به تصویری دست یازد که امنیت بیشتری برای ذهن داشته باشد، برآیند آن، لذت بخشیدن و حقیقت بخشیدن بیشتر به تصویر است."
به نظر شما لذت بخشيدن به تصوير با ايكس تعريفي ارتباطي داردو ايكس از اين قضيه چگونه منتفع مي گردد؟
4-
"زندگی ایکس، به تصویر بستگی دارد و هر چه تصویر، امنیت بیشتری داشته باشد، ایکس احساس راحتی بیشتری می کند"
اين بستگي از توضيحات شمادر جملات قبلي ايجاد شده است.مي شه براي ما به عنون يك خواننده توضيح ديد چرا ما بايد به اين تصوير و يا تصور تعريفي جنابعالي وابستگي داشته باشيم.جنابعالي در قسمتهاي مختلف سعي نموده ايد موضوع مطروحه را به همه ارتباط دهيد هر شخصی نسبت به خودش، یک تصویر دارد.اين موضوع آيا عموميت دارد. به نظر مي آيد با اين مطلب ما همه خود را متهم دادگاهي كرده ايم كه وجود ندارد و در آن دادگاه خود را هر روز محاكمه مي نماييم. حكم صادر نموده و فرصت هاي رو به رشد را يكي يكي از خودمان سلب مي نماييم.
اين در واقعيت بر جامعه آماري از كشور ايران كه من و ما در داخل آن زندگي مي نماييم حاكم نمي باشد. آنچه كه اجرا مي شود اعتقاد واقعي به توانايي ما است و ... بحث در ارتباط بااين ياداشت با اظهارنظر ساير دوستان ادامه خواهد يافت.
۹۱/۱۰/۳ ۱۹:۵۳
با سلام سرکارخانم فرمند روانشناس محترم با تشکر مجدد از مرقومه سرکار علیه بحث رواندرمانی یا روانکاوی یا گشت وگذار در دوران کودکی ویابقول شما پروسه تراپی صرفا در مراکز آکادمیک وکلینیکهای روانشناسی و باحضور رواندرمانگران وروانپزشکان و روان پرستاران همراه با آمادگی وقبول درمان از طرف بیمار یا بقول روانشناسان مراجع در محیط خاص انجام میشود صرف تئوری پردازی ونتیجه گیری ویا اشاعه بحثهای این چنینی شاید نشانه ای از عدم اگاهی ما از محیط پیرامون مان باشد بحثهای روانشناسی چون با بحث های فلسفی مشابهتها دارد شایدما را دچار سردرگمی نماید وممکن است تصورات فرد ازخود را دچار دگرگونی های غیر قابل باورسازد اگر امکانی برای شما وجود داشته باشد ازاین خودآگاه وناخوداگاه ضمیر ظاهر وباطن به بحثهای روانشناسی اجتماعی با رویکرد هنری وفرهنگی بپردازید تا همه بتوانیم از قلم شیوا وعلمی شما بهره کافی ببریم موفق باشید
۹۱/۱۰/۳ ۱۹:۴۱
رزمنده عزیز سلام درست میفرمائید.
میل داشتم که در این قسمت، پا را به قلمرو ذهن آگاه و نا آگاه بگذارم و پروسه ای را که در آن مانور می دهم را به شمادوستان معرفی نمایم هر چند که اگر مخاطبین خاص مطلب بنده که کم نیستند با توجه و حوصله، مطالب را دنبال میکنند و توانسته اند به روشنی
به عملکرد نوشتاری من پی ببرند اما از آنجا که تعدادی از خوانندگان، از من می خواهند نوشتارم را خلاصه کنم و لازم دیدم که این قسمت را به این مهم اختصاص دهم. انشالا سعی میشود فرموده شما را عملی کنم.
۹۱/۱۰/۳ ۱۹:۱۹
دوست عزیز سلام اگر شخصی امروز با شخصی که وی را آزرده است روبه رو شود، از وی دوری می کند خواه این آزردگی مربوط به دیروز باشد یا بیست سال پیش. محرک دیروز یا بیست سال پیش، هر دو یک تداعی است، یک پاسخ است، یک دستور است که به ایکس می گوید که چه باید بکند. ایکس آگاه است که آن شخص او را آزار داده است اما واکنش ایکس، آگاهانه نیست. ایکس شاید به دلیلی به این نتیجه برسد که باید تنفرش را فراموش کند اما تکه آزرده شده مانع شده و مجددا ایکس را به حافظه برده و شدت آزردگی ها و ناملایمات را به او یادآوری کرده و برای بر جای گذاردن درد و زخم روانی، ایکس را مجددا آزرده می سازد و ایکس فراموش می کند که چیزی را می بایسته فراموش کند و فراموشی به دست نسیان سپرده می شود. شروع عملکرد ناآگاه، پایانی است بر عملکرد آگاه.
روانشناس به ایکس توصیه می کند که برای به یاد آوردن آنچه که فراموش شده است و منبع آزردگی وی است، باید به پروسه تراپی روی آورد.
پروسه "تراپی" یا روان درمانی و انتقال یک تکه از هزاران تکه ناآگاه به آگاه، پایانی بر درد و غم "ایکس" نیست. روان درمان از طریق صحبت با ایکس که ممکن است ماهها یا بیش از یک سال طول بکشد به جستجوی الگوهایی می پردازد که ممکن است نقشی در مشکلات فعلی و رفتارهای ناهنجار وی داشته باشند. اتفاقات دوران کودکی و احساسات، افکار و انگیزه های ناآگاه ایکس، می توانند عوامل ایجاد این مشکلات باشند. درخت ناآگاه، هزاران شاخه و میلیون ها برگ دارد و ریشه اش در اعماق گذشته است. جدا کردن خیالی برگ یا شاخه ای از این درخـت، نه به معنای قطع درخت است و نه تضعیف آن. "ایکس" محصور در مجموعه پایان ناپذیری از استنتاجات و مفاهیم و در یک کلمه، تصاویر است. در مورد همسرش تصویر دارد، در مورد فرزندانش تصویر دارد، از همه دوستانش، همسایه ها، همه کسانی که با آنها کار می کند تصویر دارد، از کسانی که آنها را دشمن می نامد، تصویر دارد، از مملکت، سیاستمداران، خوانندگان، مکاتب، سنت، فرهنگ، اجتماع، حتی آب و هوا، غذا، تصویر دارد، از هر چیزی تصویری دارد، به همه این تصاویر باید واکنش نشان دهد. پروسه تراپی شاید و شاید، یک مشکل را حل کند از طرفی پروسه تراپی رشته ای دراز دارد و ماه ها طول می کشد.
۹۱/۱۰/۳ ۱۸:۵۶
سلام وخسته نباشید مطلب خوب وپر نغزی را مرقوم فرموده اید بحث های روانشناختی در قالب سایتهای سیاسی واجتماعی شاید نتواند نمود بهتری داشته باشد چون بعضی از کلمات وجملات شاید در فهم بسیاری از دوستان که بیشتر اخبار شهرستان ویا مسائل سیاسی واقتصادی را دنبال میکنند نگنجد یا علاقه ای به مسائل روانشناختی درآنها وجود نداشته یا جذابیتی برایشان ایجاد نکند بنظرم مطلب شما بیشتر دیدگاه فروید را در خوداگاهی و هشیاری و... ترسیم وتوضیح میدهد که شاید یرای دانشجویان رشته روانشناسی در بدو تحصیل مقداری ثقیل باشد وپس از مدتی با مطالعه وتحقیق وایجاد فرضیه قبول یا رد فرضیه به علاقه برسند وادامه تحصیل در روانشناسی داشته باشند یا رشته دیگری تحصیل کنند میخواهم ضمن احترام به نظریات جنابعالیه پیشنهاد کنم یکسری مطالب روانشناسی که عا مه پسند است را مرقوم فرمایید تا همه بتوانیم از آن استفاده کنیم بیشتر بحث های عمومی مثل روانشناسی اجتماعی روانشناسی خواب روانشناسی شخصیت روانشناسی صنعتی وسازمانی روانشناسی پرورشی یا مثلا روانشناسی رنگ و امضا وخیلی از مطالب درحول وحوش موضوعات عمومی . مسائلی که دردوتا مطلبی که در سایت صدای میانه درج فرمودید بار علمی خوبی دارد منتها برای استفاده قشربخصوص خوب ومفید است مثلا روانشناسان. امیدوارم درکامنت های بعدی مطالب ساده تر که همه بتوانند از آن استفاده بکنند درج فرمایید موفق باشید
۹۱/۱۰/۳ ۱۸:۱۹
با سلام
از مطلب خوبتان استفاده کردم و دررفتارهای خود و شخصیتم را با تحلیل شما بررسی کردم ، این که گفته اید فکر می کنیم "آدم خوبی هستم" و این به من لذت می دهد ، عین شخصیت من است و ذهن مرا در اوهام نگه می دارد و فکر می کنم آینده بهتر خواهد شد در حالی که چند وقتی است که رفتار خود را به صورت حقیقی بررسی کردم دیدم آدم ضعیفی هستم. قدرت مقابله در زندگی ندارم و اوهام خیالی مرا گرفته است.
این مطالبی که شما نوشته اید، درد مااست، درمان چیست؟ برای مقابله چه باید کرد؟ آیا درمان دارویی نیاز است یا روانکاوی باید شد ؟ ممنون
۹۱/۱۰/۳ ۱۶:۳۳
مقاله خوبی بود اما اخرش رو نتونستید خوب جمع بندی کنید و نیجه مطلب رو ضعیف ادا کردید

اخبار روز