از 9 دی تا 24 خرداد
مردم ایران در سایه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و استقرار نظام مبتنی بر مشروعیت دینی و اراده و خواست عمومی پس از قرن ها سلطه استبداد داخلی و استعمار خارجی از یوغ طاغوت و طاغوتیان رهایی یافته و درخشش نور امید را در تاریخ حیات خود تجربه نمودند.
انقلاب اسلامی ایران در شرایطی مراحل وقوع، پیروزی و ثبات خود را طی و دوران گذار از خطرات و تهدیدها را پشت سر گذاشت که حکومت های خودکامه و توتالیتر با توسل به مؤلفه های نوین قدرت و ابزارها و امکانات مدرن وارداتی از غرب پایه های سلطه و اقتدار خود را استحکام بخشیده و با حمایت های بی دریغ قدرت های استعمارگر جهانی هر گونه تهدیدات داخلی و خارجی را در نطفه خفه می کردند و بسیاری از خیزش های مردمی با شکست و ناکامی مواجه شدند.
در چنین شرایطی حکومت پهلوی که به عنوان یک نظام پیشرو در بهره مندی از تکنولوژی های پیشرفته نظامی دفاعی و هجومی و در اختیار داشتن تجهیزات کنترل اجتماعی، بی تردید در زمان خود مقتدرترین حکومت منطقه بود وقتی در مقابل انقلاب مردمی ایران قرار گرفت هیچ کدام از این مؤلفه های اقتدار حکومتی نتوانست او را از خطر سقوط مصون سازد و حتی نمایش های رعب آور میلیتاریستی در خیابان های شهرهای ایران اسلامی هم نتوانست دردی از دردهای بی شمار دستگاه طاغوت را دوا نماید.
آنچه در مطالعه ماهیت انقلاب اسلامی ایران به طور برجسته ای مورد تأکید مورخان و اندیشمندان و عالمان اجتماعی قرار گرفته و رمز دوام و قوام این انقلاب بیان شده است خاستگاه مردمی و پایه های اجتماعی این انقلاب بوده و هست که به طرز منحصر به فردی از استحکام و به هم تنیدگی استواری برخوردار است.
اگر با نگاهی عمیق تر ریشه های دوام و پایداری و ماندگاری انقلاب اسلامی ایران و محصول نهایی آن یعنی نظام اسلامی مبتنی بر اصل ولایت فقیه مورد کنکاو قرار گیرد مهم ترین و اساسی ترین مشخصه آن را باید در به هم فشردگی صفوف حمایت و پشتیبانی مردمی از نظام برخاسته از متن انقلاب و پیوندهای مستحکم ایمانی و اعتقادی اقوام و گروه های مختلف اجتماعی و سیاسی پراکنده در چهار سوی این مرز و بوم جستجو کرد.
امام خمینی (ره) با شناخت عمیق از این واقعیت جامعه ایرانی اسلامی از همین مؤلفه مهم در پیشبرد جریان مبارزه با نظام وابسته و مستبد طاغوتی بهره برد و اسلام را مبنای اتحاد و اتفاق مردم قرار داد تا برای همیشه از ناگسستنی بودن حلقه پیوند مجاهدان و مبارزان راه دیانت و استقلال و آزادی مطمعن و آسوده خاطر باشد و نتیجه چنین تدبیری هم به روشنی در تاریخ پرفراز و نشیب انقلاب اسلامی و حوادث پس از آن آشکار گردید.
این ها حقیقت های بدیهی هستند که هویت ملی – مذهبی و انقلابی این ملت و مملکت را تشکیل می دهند و هیچگاه نباید از کنار آن ها با تغافل و تسامح رد شد و واقعیت حضور تعیین کننده مردم و توده های اجتماعی را نادیده گرفت.
کسانی که بر این حقیقت باور دارند و به واقعیت های انقلاب معترفند و موجودیت نظام را محصول حمایت و پشتیبانی آحاد ملت و تک تک مردم این کشور می دانند باید بر این اصل مسلم توجه داشته باشند که با یک باور نمی شود برخورد دوگانه داشت.
اگر مردم در شکل گیری، پیروزی و پایداری انقلاب و مهمترین دستاورد آن یعنی نظام اسلامی مبتنی بر اصل مترقی ولایت فقیه نقش تعیین کننده و سرنوشت ساز داشته و دارند باید در همه حال و تحت هر شرایطی به خواست و اراده جمعی آن ها احترام واقع و حضور یکپارچه آنان را در رویدادهای ملی دارای اهمیت و ارزش دانسته شود.
مردمی که همواره به تکالیف خود در برابر نظام حاکم از ابتدای قصد تشکیل تا استقرار کامل و ثبات آن در کنار حاکمیت بوده و در پشتیبانی و حمایت از آن حضور داشته اند و همواره به عنوان ملتی فهیم، آگاه و بیدار و وظیفه شناس معرفی شده اند ممکن است در مسئله ای نظر و خواسته ای متفاوت با حاکمیت را مورد مطالبه قرار دهند. در چنین حالتی ضمن آنکه باید در تبیین ابعاد آن مسئله کوشش شود و با دادن آگاهی های لازم از دو طرف به برآیند معقول و منطقی و اصولی رسیده شود حفظ عزت، احترام، کرامت و ولی نعمتی مردم نیز به عنوان یک اصل اساسی و معیار بنیادین مورد توجه و دقت قرار گیرد.
در مسئله اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 که به رغم ماهیت اعتراضی آن در ابتدای امر، در ادامه راه از مسیر خود خارج و با مدیریت جریان های معاند نظام به فتنه و آشوبی با قصد براندازی تبدیل شد عوامل مختلفی به تشدید حوادث دامن زدند که بی توجهی به اصل عزت و کرامت مردم یکی از این عوامل بود.
ماهیت فتنه و اقدامات براندازانه و عوامل داخلی و خارجی آن به قدر کفایت مورد بحث و بررسی قرار گرفته و چهره دشمنان اصلی نظام در این ماجرا برای همگان روشن و آشکار شده است و قصد ورد به این مبحث را ندارم. واقعیتی که امروز می خواهم به آن بپردازم خطای استراتژیک بخشی از حاکمیت بود که در مواجه با جریان اعتراضی صورت گرفت و موجب تحریک بیشتر معترضان و تبدیل آن ها از معترض به معاند برانداز گردید.
در شرایطی که موج تظاهرات احساسی و رفتارهای هیجانی هواداران کاندیدای مغلوب در انتخابات ریاست جمهوری در کف خیابان ها در جریان بود و در حالی که می شد با اتخاذ یک مواجهه تعاملی و ایجاد فضایی منعطف در مقابل اعتراضات نظیر آنچه به طور مثال هیئت حاکمه ایالات متحده آمریکا در برخورد با مسئله جنبش وال استریت انجام داد به طور قطع می شد از بالاگرفتن تنش ها و درگیری های خیابانی و قتل و غارت جان و اموال عمومی مردم جلوگیری نمود اما آنچه در عمل اتفاق افتاد دقیقا در نقطه مقابل چنین فرضی قرار داشت.
با وجود آنکه رهبری عالیقدر نظام به عنوان رأس حاکمیت و نقطه ثقل مدیریت کلان فضای سیاسی و امنیتی کشور در نهایت علم و آگاهی و درایت هوشمندانه از هرگونه اظهار نظر تند و تحریک آمیز در مقابل اعتراضات اجتناب ورزیده و با لحن برادرانه و مشفقانه و گاه حتی ملتمسانه معترضان را به بصیرت و هوشیاری و صعه صدر و خویشتنداری فرا می خواند، متأسفانه رفتارهای نسنجیده و خصمانه و تحریک آمیز نامزد پیروز انتخابات که از قضا سکاندار دستگاه اجرایی و نهادهای سیاسی و امنیتی کشور نیز بود بر آتش خشم و عصبانیت معترضان افزود و در حالی که می شد با الفت و رأفت و تواضع و فروتنی از شدت خشم و خشونت مخالفان کاست و آرام آرام آن ها را به سوی آرامش و گفتگوی منطقی هدایت کرد متأسفانه بر عکس این قضیه اتفاق افتاد و یکی دو جمله ناشیانه و بی قائده کافی بود تا سیل خروشان جمعیت خشمگین در خیابان ها به راه افتاده و هزینه های سنگینی را بر دوش مردم و نظام تحمیل نمایند.
گروه های معترض و رهبران آن ها که خواهی نخواهی بخشی از مردم بودند و از ابتدای انقلاب تا آن روز – و حتی امروز - در فراز و نشیب ها همراه و همگام رهبری و بدنه اصلی انقلاب و نظام بودند بیشتر از آن که از نتیجه انتخابات ناراضی و خشمگین باشند از توهین و تحقیری که در حق آنان روا داشته شده بود به خشم آمده بودند و از اینکه یکی از مسئولین تراز اول نظام کسری میلیونی از مردم را با عبارات و اشاراتی زشت و ناسزا مورد خطاب و عتاب قرار داده و دستی دستی آن ها را از دایره نظام بیرون انداخته و به طرف جبهه ضد نظام هل داده بود سر به عصیان و شورش برداشته بودند. همین تحریکات نادرست بود که باعث شد فرصت های بادآورده نصیب دشمنان مکار و حیله گر نظام شود و خفاش های شبگرد را از لانه های خود بیرون آمده و در فضای تاریک حوادث خیابانی فعال شوند و با سوء استفاده از ضربآهنگ هیجانی حاکم بر وقایع آن روزها رشته حوادث را به دست گرفته و با فریب و گمراه ساختن توده های ذوق زده معترضین اهداف و مقاصد شوم خود را عملی سازند.
اما به لطف خدا و با درایت و هوشمندی تحسین برانگیز رهبر آگاه و فرزانه انقلاب دامنه این بی تدبیری ها جمع و قطار انقلاب از این حوادث شوم نیز به سلامت و سربلندی عبور کرد و حضور حماسی و آگاهانه مردم در روز نهم دی ماه سال 1388 نقطه پایان این ماجرا رقم زد. مردم در این روز با ارسال این پیام مهم و تاریخی به تمام دنیا که ((قاطبه ملت تحت هر شرایط خواهان و مدافع اصل نظام و رهبری آن بوده و بی توجه به تعارضات و درگیری های گروه ها و جناح های مختلف سیاسی و حزبی چشم به اشارات و راهنمایی های خردمندانه ولی خود دارند)) راه را بر ادامه بحران بست و دشمنان قسم خورده نظام را از رؤیاهای بی تعبیر خود نا امید و ناکام گذاشت.
حال که نیم دهه از این ماجرا سپری شده است واکاوی برخی نکات در این باره به عنوان یکی از زمینه های مطالعه فرصت ها و تهدید های پیش روی حرکت عظیم مردم ایران به سوی رشد و تعالی و برقراری کامل نظام مردمسالارانه با ارزش های دین مدارانه در این برهه از تاریخ خالی از فایده نباشد. بی گمان این حادثه در نوع خود اولین نبوده و آخرین هم نخواهد بود و وقوع آن ها در پیچ های بی شمار تاریخی دور از ذهن نیست و لاجرم در مسیر مردم و نظام اسلامی قرار خواهد گرفت از آن جهت به بازنگری بخشی از مسائل رخ داده در حوادث پس از انتخابات سال 88 و مسئله فتنه که به باور من دو موضوع جدا از هم بوده و نباید عوامل و حوادث آن دو را با هم و در یک ترازو سنجید می پردازم:
- اصل ادعای تقلب در انتخابات - صرفنظر از اینکه در هر انتخاباتی احتمال وقوع تخلف و تقلب بعید نبوده و محتمل است - در آن سطح و وسعتی که نامزدهای معترض و اعضای ستادهای آن ها مطرح می کردند ممکن نبوده و مبنای واقعی نداشته است و تنها بهانه و دستاویزی برای اقدامات اعتراضی قرار گرفته بود. شاهد این مدعا، مشاهدات عینی عوامل اجرایی انتخابات از هر طیف و جناح بر سر صندوق های اخذ آرا بود که از قضا خود بنده هم بر خلاف انتظاری که داشتم به چشم خود دیدم که اهالی یک روستا که دست برقضا تحت نفوذ جریان های مخالف دولت نهم و دهم بود بالای 75 درصد به کاندیدای پیروز رأی دادند و هیچ کس نمی تواند این واقعیت را با تمام تلخی هایی که در متن آن وجود دارد انکار کند.
- اینکه احمدی نژاد پیروز انتخابات سال 88 بوده هیچ تردیدی در آن نیست و هر کس هم که شبهه ای در مورد آن مطرح نماید اطلاعاتش ناقص و یا به طور کلی خلاف واقع و غلط بوده یا اینکه به عمد خود را به تغافل زده و اسیر توهمات غوغاسالارانه بوده است اما اشکال اصلی به "چگونه رأی آوردن احمدی نژاد" وارد بوده و هست و در آن جای هیچ بحثی نیست لیکن برای معترضان اثبات شیئ نفی ما ادا نمی کرد و این خدشه بهانه درستی برای زیر سئوال بردن درستی یا نادرستی شکلی فرایند برگزاری انتخابات و طرح ادعای تقلب در آن وسعت باورنکردنی و دامن زدن به آن حوادث و قضایا نمی شد بلکه معترضان و هدایت کنندگان آنان در مواجهه با این مسئله باید ضمن تمکین به نتیجه انتخابات تلاش خود را در جهت اثرگذاری بر دو جبهه تعیین کننده در امر انتخاب به کار می بستند تا با اثرگذاری بر رفتار وابستگان قدرت و تغییر رویکرد آنان از مهندسی فضای انتخاباتی و "رأی سازی دلخواسته" به پایبندی به ارزشهای مردم سالارانه و "انطباق پذیری با آراء برخاسته" از فضای متعارف انتخاباتی از یک سو و اصلاح ذائقه و معیارهای انتخاباتی مردم و هدایت آنها از اثرپذیری از پروژه های فریبکارانه و پوپولیستی و طرح های پروپاگاندای سفید و سیاه به سوی عمقی نگری و انتخاب تحلیلی و آگاهانه از سوی دیگر می کردند تا در فصل های بعدی حیات سیاسی و اجتماعی کشور از تکرار تجربه های سیاهی همچون پدیده احمدی نژاد جلوگیری نمایند. فلذا توسل به روش های غوغاسالارانه و کشاندن مسئله به کف خیابان حرکت اشتباهی بود که از سوی معترضان صورت گرفت.
- معترضان به نتایج انتخابات که در واقع خشم خود را از پیروزی کاندیدای رقیب که با توسل به روش ها و ترفندهای غیر اخلاقی، غیر قانونی، ناعادلانه، ناجوانمردانه و بهره برداری سوء از امکانات و منابع عمومی و دارایی های بیت المال به پیروزی دست یافته بود در قالب ادعایی مهیج و محرّک بروز داده بودند و با استناد به این ادعا جریان اعتراضی فرافکنانه خود را در کوی و برزن به راه انداخته بودند اما اتفاق ناخواسته ای که در جریان این تحرکات اعتراضی محاط ط رخ داد و جلوه سیاه به آن بخشید تحریکات سخیفانه طرف پیروز رقابت از یک سو و بهره برداری فرصت طلبانه شیاطین معاند نظام از سوی دیگر بود که معترضان را در دام فتنه انگیزی ها و خباثت های خود گرفتار ساخته و ماهیت جریان اعتراضی را به یک مقدمه مساعد برای ایجاد جنبشی تمام عیار بر علیه ارکان نظام و راه اندازی پروژه ای هدایت شده همانند وارونگی های رنگین در کشورهای حوزه قفقاز و نظایر آن بدل ساخت. کسانی که در مراحل بعدی رخ دادهای اعتراضی وارد ماجرا شده و روند وقایع را به سمت اهداف براندازانه خود سوق دادند همانانی بودند که همواره و در هر زمان به موازات تاریخ انقلاب اسلامی، موذیانه مترصد فرصت و موقعیت نشسته و کمین کرده بودند تا در بزنگاه ها و به هر طریق ممکن صف وحدت و انسجام مردمی را به هم ریخته و روزنه ای برای ضربه زدن به نظام مقدس جمهوری اسلامی فراهم سازند، لذا رهبران معترضان باید بلافاصله پس از وارد شدن جریان اعتراضی به فاز براندازی مرز بین خود و دشمنان قسم خورده نظام را مشخص می نمودند و زمینه هرگونه سوء استفاده فرصت طلبان ضد نظام را از بین می بردند تا نگذارند خشک و تر به آتش هم سوخته و خلط مبحث در قضیه دوگانه ((اعتراض به نتیجه – یا کیفیت – یک انتخابات قانونی)) و ((تحرکات براندازانه دشمنان واقعی انقلاب و نظام اسلامی)) پیش آید بنابر این مسئولیت بخشی از پیامدهای ناگوار حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بر گردن آن هاست و باید از حیث این بی توجهی و خطا در پیشگاه خدا، مردم و قانون و خون هایی که در این حوادث ریخته شد پاسخگو باشند.
- به همان اندازه که اشتباهات معترضان و رهبران آن ها در وقوع حوادث پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم دخیل و مؤثر بوده رفتار جناح رقیب هم به تشدید خشم عمومی معترضان و استمرار تحرکات اعتراضی و حضور خیابانی و اعمال خرابکارانه آنها دامن زده است و نباید به صرف مقصر بودن یک طرف در وقوع یک فاجعه ملی تقصیرات و تحریکات طرف دیگر قضیه را از نظر انداخت یا در حالتی بدتر به کتمان آن پرداخت لذا اگر قرار بر محاکمه یا مؤاخذه یا جزا و کیفر مسببین این جفا باشد باید قضاوتی عادلانه و دو سویه صورت گیرد و اتفاقاَ اگر از قاعده تسبیب به موضوع ورود شود نقش طرف مقابل اگر بیشتر از متهم اصلی نباشد کمتر از آن هم نبوده و باید به نسبت عادلانه در تحمل کیفر سهیم قرار داده شوند.
- به مسئله حوادث پس از انتخابات 88 اگر از زاویه دعوی بین دو رقیب سیاسی درون حاکمیت نگاه کنیم – همان گونه که تا قبل از وارد شدن جریان اعتراضی به فاز براندازی اینگونه بوده است - آن گاه باید حاکمیت را به عنوان ضلع سوم این ماجرا و ناظر و قاضی بالادستی در این مسئله در نظر آوریم که با ورود در ماجرا آن را مدیریت و حواشی آن را از سطح جامعه جمع کرد. به جرأت می توان گفت تنها ضلعی که در این مثلث سه گانه نقش خود را به درستی تمام و با کمترین عیب و نقص ممکن ایفا کرد و در نهایت این بازی خطرناک را به نفع کشور و به زیان دشمنان دیرینه مصالح و منافع مردم به پایان رساند حاکمیت و در رأس آن مقام معظم رهبری بود که در کمال درایت و قاطعیت و با آرامش و تدبیر خردمندانه به نوعی این ماجرا را مدیریت کرد که با حداقل هزینه های ممکن از آن عبور و پس لرزه های آن را نیز به سوی خاموشی و سکون هدایت نمود. هرچند که در این بین تلفات زیادی از جبهه های مختلف بر پیکره نظام و انقلاب وارد شد و برای نمونه بسیاری از یاران و سربازان گرانسنگ و شایسته نظام، جوانان پاک و صادقی که هر کدام بالقوه سربازی در خدمت پیشرفت و تعالی این نظام بودند، ظرفیت های وسیع اجتماعی و سیاسی و اموال و دارایی های عمومی قابل توجهی از دست رفت و ضربات سنگینی در عرصه جهانی و منطقه ای بر حیثیت و اعتبار نظام اسلامی وارد آمد اما همه این ها در مقایسه با حفظ اصل نظام و حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی کشور و صیانت از دستاوردهای نیم قرن مجاهدتها و جانبازی های مردان وزنان مؤمن و متعهد این کشور بهای چندان سنگینی نیست و هر ملت و دولتی در تاریخ خود از این حوادث به خود دیده و تجربه آن را داشته است.
- مسئله حصر که نظام آن را به عنوان راهکار عملی از بین چندین گزینه پیش رو برگزیده و در مورد رهبران اعتراضات منتهی به هرج و مرج به اجرا گذاشته است به حق تا به امروز شاید مناسب ترین راه و اجتناب ناپذیر ترین گزینه در شرایط چند سال گذشته بوده و با استفاده از این راهکار و تعلیق ایجاد شده از جهت این موضوع نظام توانسته هزینه های جانبی این فاجعه ملی را به کمترین حد تقلیل داده و از وقوع انواع حوادثی که در صورت اتخاذ تصمیم ها و رفتارهای دیگر محتمل بوده جلوگیری نماید، لیکن ادامه این رویه گذشته از آن که هم اکنون وسیله فشار و اهرم تحریک دنیا علیه نظام و منافع ملی ما قرار گرفته همانگونه که مرحوم عسگر اولادی نیز به این موضوع اشاره داشتند اگر منجر به اتفاق ناخواسته ای برای هر یک از محصورین در دوره حصر گردد صورت خوشی برای نظام نداشته و با توجه به اینکه اکنون دست و پای فتنه گران وابسته به سرویس های خارجی از محیط های تحریک پذیر در این قضیه کوتاه شده و اوضاع تحت کنترل حاکمیت درآمده و بازگشت به عقلانیت و ژرف اندیشی در لایه های اجتماعی و تحلیل درست قضایا صورت گرفته است شاید بهترین زمان برای برگزاری دادگاهی عادلانه و شفاف و سپردن داوری به قانون و قضا فرا رسیده باشد و یقیناً حتی اگر نتیجه چنین دادگاهی صدور شدیدترین احکام مجازات بر علیه محصورین باشد افکار عمومی مردم و گروه های مختلف سیاسی و اجتماعی در داخل کشور و جریان های خارجی نیز به نوعی اقناع شده و در مقابل قضاوت عادلانه حرفی جز پذیرش حقیقت و تسلیم در برابر قانون نداشته باشند. یقیناً در غیر این صورت با توجه به ضربات حیثیتی و اتهامات و جرم های سنگینی که به محصورین وارد شده و هیچگاه فرصت پاسخگویی _ پاسخ هایی که حد اقل برای خودشان قبول و محترم است - به این اتهامات را نداشته اند هرگز حاضر به استغاثه و توبه نشده و با این کار ننگ تأیید این اتهام ها را – هر چند که از نظر ما اتهام ننگین نبوده و واقعیت برحق و آشکار باشند – بر خود نخواهند پذیرفت.
- هر حادثه ای در عرصه درگیری های سیاسی و منازعات قدرت، خارج از متن و محتوی اصلی خود عوارض و تبعاتی هم برای اطرافیان و منتسبین به افراد و جریان های طرف دعوا به بار می آورد و خواسته یا ناخواسته پای کسان دیگری را هم به میان می کشد. در قضایای پس از انتخابات 88 هم اتهامات و ایراداتی به بخشی از بدنه اجتماعی انقلاب و حتی برخی از پیشگامان نهضت درخشان امام خمینی و شخصیت های تراز اول انقلاب و نظام وارد آمد که برخی از این اتهامات در نتیجه بی تدبیری های بعضی از متهمان و رفتارهای سئوال برانگیز آنان بوده و برخی هم به ناحق و تنها با هدف ضربه زدن به رقبای سیاسی جریان های متظاهر و کاسه های داغتر از آش و جوجه اردک های سیاسی ساخته و پرداخته شده اند. نظام اسلامی باید با الگو گرفتن از سنت ها و سیره های راه گشای نبی مکرم اسلام(ص) و ائمه اطهار (علیهم السلام) با مبنا قرار دادن اصل برائت و حسن ظن و با امید به این که خطاکاران و لغزشگران در این مدت متوجه اشکالات و اشتباهات خود شده و ماهیت واقعی دشمنان نظام بر آن ها آشکار شده است از تداوم تفرقه و قهر میان نیروهای مهم و تأثیرگذار انقلاب و نظام اسلامی جلوگیری کرده و باب رأفت و ملاطفت را میان همه دلسوزان و سربازان کشور و نظام بازگشاید و زمینه جذب حداکثری و تحکیم پایه های مردمی را فراهم سازد.
سخن آخر: همان مردمی که در 9 دی حماسه عظیم پاسداری از نظام ولایی را رقم زدند و با عشق به ولایت در مقابل نفوذ جریان های ضد اسلامی و ضد عاشورایی قد علم کردند و دشمنان قسم خورده نظام را مأیوس و ناامید ساختند 4 سال بعد در سالی که به تدبیر مقام عظمای ولایت سال حماسه سیاسی لقب گرفته بود به ندای رهبر محبوب خود لبیک گفته و سمعاً و طاعتاً با جان و دل در پای صندوق های رأی انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری حاضر شدند و در انتخابی آگاهانه که نماد و مظهر حماسه سیاسی مد نظر مقام عظمای ولایت قرار گرفت کسی را برای سکانداری این وظیفه مهم و خطیر برگزیدند که از قضا مورد حمایت همان جریانی بود که در دولت قبلی ادعا می شد قصد براندازی نظام را کرده است. پرسش اینجاست ایا اگر اراده مردم و خواست آن ها میزان و معیار است، پس نباید در مقابل برخی از مسائل با انعطاف و صعه صدر بیشتری برخورد شود؟!