خبرگزاری تسنیم در مطلبی با عنوان «ادای تیزهوشی محسن رفیقدوست و اینهمه جهالت؟» واکنش تندی به صحبتهای اخیر محسن رفیقدوست نشان داد:
آقای محسن رفیق دوست به عنوان فردی بازاری در جریان تحولات ایران در جایگاه تأمین تدارکات مورد نیاز برای دفاع ملت ایران در برابر تجاوز بیگاه نقش مؤثر و قابل تقدیری داشت، اما بعد از نزدیک به چهار دهه اخیراً در مصاحبه با یک سایت ادعاهایی را در مورد رویدادهای تاریخی مطرح کرده است که از یک سو با قابلیت «تدارکچی بودن» وی و از دیگر سو با آن چه سالها پیش به عنوان تاریخ شفاهی تحت عنوان «برای تاریخ میگویم» در اختیار افکار عمومی قرار داده، کاملاً منافات دارد. آقای رفیق دوست در سن ۸۴ سالگی باید به کمک جوانترهای خانوادهاش به بررسی آن چه به نام وی منتشر شده بپردازد؛ زیرا وی که حتی فارسی را با لحنی عامیانه و با اصطلاحات بازاری ادا میکند به تازگی متوجه شده است که به زبانهای خارجه مسلط بوده و رهبری تیمی از استقلال طلبان باسک! را بر عهده داشته است.
رفیق دوست بهطور مشخص مدعی است او رهبری تیمهای عملیاتی حذف فیزیکی اویسی، شهریار شفیق، فریدون فرخزاد و شاپور بختیار را به کمک اعضای حزب باسک اسپانی (از احزاب جداییطلب اسپانیا) بر عهده داشت است.
این مصاحبه اگرچه به دلیل بنیان سست آن از صفحه سایت دیدهبان ایران حذف شده، اما مستمسکی برای رسانههای خارج کشور شده است؛ چراکه برای اولین بار فردی در حوزه تدارکات مهم دفاع مقدس چنین ادعایی را مطرح میکند. این اظهارات رفیق دوست در حالی است که نه تنها جمهوری اسلامی بارها چنین اتهاماتی که بیشتر از سمت ضدانقلاب متوجه آن شده را رد کرده، بلکه دقیقاً اسنادی مقابل ادعاهای معارضان نظام درباره قتل هرکدام از عناصر سابق جبهه ضد ایرانی ارائه کرده است.
اگر بر فرض صحت این ادعاها، مسئولیت ترور این افراد در خارج کشور با آقای رفیق دوست بوده، بلاشک چنین موضوعی جزو مسائل محرمانه و دارای طبقه بندی فوقسری به شمار می رود و باید پرسید آیا این اسناد از حالت طبقه بندی خارج شده یا خیر؟ و اگر خارج شده، کجاست و چرا انتشار عمومی پیدا نکرده است؟ کدام دستگاه مجوز اعلام این مطالب را به آقای رفیق دوست داده است؟ آقای رفیق دوست از طرف چه کسی مسئولیت این کار را برعهده گرفته است؟
حال سوال این است که اگر فردی آنقدر باهوش و محاسبهگر بوده که توانسته چنین اقدامات پیچیدهای را انجام دهد و در کار خودش هم موفق باشد (در حالی که بعد از جنگ، وی نتوانست بنیاد مستضعفان را را اداره کند و عزل شد) و در کنار آن توانسته چندین سال همه این اتفاقات را مخفی و مکتوم نگه دارد، طبیعتاً نمیتواند اینقدر همزمان جاهل هم باشد که به انتشار علنی این مسائل هم اقدام کند؛ این موضوع خود تردید در صحت سخنان رفیقدوست را مضاعف میکند!
اینها علامت سوالهای مهمیاند که تاریخ شفاهی باید به آنها پاسخ دهند و نمیتوان به بهانه حذف مصاحبه از پاسخ طفره روند؛ زیرا اگر به اشتباه این ادعاها را منتشر کرده باشند متهم به نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومیاند و اگر راست گفته باشند، متهم به انتشار اسناد طبقهبندی، و در هر دو حال مدعیالعموم باید برای کشف حقیقت به این مسئله ورود کند.