کد خبر: ۷۱۱۴
۱۴۴۵ بازدید
۱ دیدگاه (۱ تایید شده)

غرور کوه بلند از صدای ناله شکست

۱۳۹۱/۷/۱۸
۱۸:۱۴




نشسته غم به چمن با خزان و خار و خسی

نمی رود به دعایی به چاره دست کسی


چنار باغ و چمن چون کشیده رخ به قبا

نمانده بر سر سروی فراز را هوسی!


فرود اوج غزل را هراس غنچه سرود

گیاه هرزه به جولان سواره گشته بسی!


غرور کوه بلند از صدای ناله شکست

نمانده شیر و پلنگی ، سوار و دادرسی


به پای رستم دستان گمان که نیزه خلید

شنیده چون نشود از گلوی حق جرسی


عقاب قاف نشین گر سر افکند بر زیر 

حکومتی کند آنگه شفیرهء مگسی!


خدای شاهد اگر شد دوباره سوی قضا

جنایتی نتواند گسسته بند عسسی؟

 

.

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۹۱/۷/۱۹ ۱۶:۰۲
خوش است خلوت، اگر یار ، یار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد!
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه‌گاه بر او دست اَهرمن باشد
روا مدار خدایا! که در حریم وصال
رقیب مَحرم و حِرمان نصیب من باشد
هُمای گو: «مفکن سایه‌ی شرف هرگز
در آن دیار که طوطی کم از زَغَن باشد»
بیان شوق چه حاجت؟ که سوز آتش دل
توان شناخت ز سوزی که در سُخن باشد
هوای کوی تو از سر نمی‌رود؛ آری
غریب را دلِ سرگشته با وطن باشد
به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ
چو غنچه پیش تواَش مُهر بر دهن باشد

با سپاس فراوان از استاد چیره دست وهنرمندمان شاهد بزرگوار.

اخبار روز