از طبقه هفتم علاء الدین تا کشتزارهای پورت پورت
حاج آقا گفته بود «ریشم را می تراشم، اگر طبقه هفتم تخریب شود» و راست راست توی راهروهای پاساژ راه می رفت و از تماشای دولا راست شدن مغازه دارانی که به سر حاجی قسم می خوردن لذت می برد. راستی این آسودگی خاطر چقدر برای حاجی آب خورده بود؟
داستان حاجی قصه هزارتکرار "تام" است و "جری"، اما این وسط موندیم که بین "شهرداری" و "بساز بنداز" کدوم تامه و کدوم جری؟!
ما که نمی تونیم بگیم هر جای ایران پا بذاری آسمونش همین رنگه، آخه مگه زندگی کارمندی راه میده بخواهیم به همه جای ایران سر بکشیم و حساب ساخت و سازهاش، اونم از نوع غیرمجازش رو در بیاریم؟
عقل ما تا همین شهر و دیار خودمون قد می ده و زیاد هنر کرده باشیم یک مشت چرند و پرند مطبوعات و جراید جیغ و جِرزن که راه براه از قانون شکنی می نویسند و (ف س ا د) و داد و هوار دلواپسان! که آی ... خوردند و بردند و ...!
اما کیه که گوش به این حرفای صد من یه غاز یه مشت قلم بدست منفور بده و وقت گرانبهاش رو صرف این خزعبلات بی اساس بکنه! مگه مردم کورند و نمی بینند که همه شهرهای کشور تحت برنامه دقیق و منظم و بی عیب و نقص فنی - مهندسی و به شکل کاملاً مدرن و متوازن و هندسی و زیبا و شکیل با همه امکانات رفاهی و تفریحی و خدماتی و ضوابط زیست محیطی در حال رشد و نمو هستند و از بابت هر سانتیمتر مربع ساخت و ساز در زمین و هوا کلیه حقوق و عوارض و عوالم و عواقب شهرداری ها تمام و کمال وصول می شود و یک ریال از منافع عموم شهروندان به جیب احدی از آحاد معظم اعم از مستضعف و مستکبر جاری نمی شود!
خب همین ها مگر کافی نیست؟! مگر قرار است برای اینکه ثابت کنند در شهرهای ما از اندرونی گرفته تا حوالی و حواشی آن ها یک ثلث آجر بدون اجازه قانون روی ثلث دیگر گذاشته نمی شود، فرایند عظیم ساخت و ساز و توسعه شهرهای کشور را متوقف کنند و به خاطر یک مشت قوانین خشک و پیچیده و ناکارآمد! قفل هفت بند بر تجارت ملک و مسکن بزنند و اقتصاد کشور را فلج کنند؟!
حساب و کتاب شهرداری را نمی دهند که نمی دهند به درک اسفل السافلین، چه تاری از موهای مدیریت جامع شهری کنده می شود؟ محیط زیست و زمین های حاصل خیز کشاورزی را نابود می کنند که بکنند کلاً به جهنم؛ چند قلم محصول از چرخه غذا وسلامت ملت کم و به لیست وابستگی ها و تحریم ها اضافه می شود؟ الزامات شهرنشینی و نیازهای نسل های بعدی رعایت نمی شود که نشود به ... (حالا هرچی!) آینده و فرزندان و اعقاب کیلویی چند؟ مگر دیوانه ایم که امروز خودمان را از مواهب زمین و هوا محروم کنیم که فردا "ورثه" خوش بگذرونند؟! زکّی ...!
الغرض! همه این حرفا به کنار، من فقط تو یه پیچ این ماجرا موندم و هر چی زور می زنم نمیتونم پای چلاق افکار مریضم رو از گره سه پیچ این مصیبت نامه ملی رها کنم! همش به این فکر می کنم که اونایی که به علاءالدین اجازه می دن یه طبقه از بالا و یه طبقه از پایین به استوانه ثروتش اضافه کنه، یا اونایی که کشتزارهای با ارزشتر از طلای "پورت پورت" و حاشیه ساحلی زیبای قوری چای و گندمزارهای طلایی فراهیه و قرخ بلاغ و جالیزهای سرسبز کهریز و گلنگدر و ... رو فدای دیوارهای بتنی و سقف و ستون های سیمانی می کنند، کلاً روی هم درازای چه مبالغی این دارایی های ملت رو معامله می کنند؟
میگن حاجی علاءالدین واسه ساختن طبقه هفتم پاساژش چندتا صفر پول یامفت داده به یه عده بلدیه چی و انجمن شهری و کارشو پیش برده و حالا که کار بیخ پیدا کرده هر کسی سعی می کنه جانماز خودشو آب بکشه و اون یکی رو متهم بکنه. من کاری به این کارا ندارم و مدرکی هم ندارم که اگه حرفی زدم ثابت کنم ولی خئیلی دوست دارم بدونم حاجی به هر کدوم از اونایی که چشمشونو بستن تا طبقه هفتم بره بالا چقدر پول داده؟! یه میلیون؟ ده میلیون؟ 100 میلیون؟ یه میلیارد؟ چقدر؟؟؟
کلاً اونایی که چشم می بندن تا طبقه و تراکم و زمین و ساخت و ساز بره به کام یه عده و تاوانشو خلق الله از همه جا بیخبر بپردازن، همینجوری سرجمع ، روی هم، یکجا، چقدر می گیرن که حقوق ملت رو می ریزن روی دایره طمع؟! لعنت بر شیطون...