باسلام خدمت تمامی همشهریان عزیزم
از خواندن مناظره یا مشاعره ادبی دو چهره مطرح میانه جناب آقای حبیب اژدری شاهد و جناب آقای نائبی علاوه بر حظ وافری که از این هنرنمایی ها می بریم یک برداشت تربیتی اجتماعی نیز می توانیم داشته باشیم که اهل علم و هنر همواره اهل ادب و نزاکت و محبت بوده اند و همواره در کمال ادب و احترام همدیگر را مورد نقد قرار داده اند.
وقتی این مناظره هنری را که دو طرف به انواع ترفندها سعی در نقد هم دارند می خواندم یاد شعر فخرالدین عراقی افتادم که:
نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
چو با خود یافتند اهل طرب را
شراب بیخودی در جام کردند
لب میگون جانان جام در داد
شراب عاشقانش نام کردند
ز بهر صید دلهای جهانی
کمند زلف خوبان دام کردند
به گیتی هرکجا درد دلی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند
سر زلف بتان آرام نگرفت
ز بس دلها که بیآرام کردند
چو گوی حسن در میدان فکندند
به یک جولان دو عالم رام کردند
ز بهر نقل مستان از لب و چشم
مهیا پسته و بادام کردند
از آن لب، کز در صد آفرین است
نصیب بیدلان دشنام کردند
به مجلس نیک و بد را جای دادند
به جامی کار خاص و عام کردند
به غمزه صد سخن با جان بگفتند
به دل ز ابرو دو صد پیغام کردند
جمال خویشتن را جلوه دادند
به یک جلوه دو عالم رام کردند
دلی را تا به دست آرند، هر دم
سر زلفین خود را دام کردند
نهان با محرمی رازی بگفتند
جهانی را از آن اعلام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
عراقی را چرا بدنام کردند؟
وقتی دو هنرمند هر دو عاشق یک عشق ازلی هستند ، در این بین چیز دیگری نمی بینند. لذا اختلافی وجود نخواهد داشت. دیگر من و مایی وجود نخواهد داشت. هر چه است عشق مشترکی است که عاشقان همگی در دل دارند. آنکه من ـ من می گوید او در دام منِ تن اسیر شده است:
من ـ من دئین بو دایره دن چیخماییبدیلار ـ من ـ من دئینلره قاپینی آچماییبدیلار
فقط آنانکه تهی از علم و هنر هستند فریاد رقیب طلبی می کنند و چیزی در چنته ندارند. شاخه ی پرمیوه هرگز سرکش نخواهد بود. نزاع اهل علم و هنر اینچنین است. غیر از عشق و محبت و احترام چیزی دیده نمی شود. بلکه مایی که از بیرون گود به این میدان نگاه می کنیم مجذوب این عشق و محبت و احترام می شود.