بولتن پرس: به مناسبت هفته دفاع مقدس پایگاه خبری بولتن پرس تصمیم گرفت به پای گفتگویی صمیمی با جانشین سردار شهید مهدی باکری بنشیند.
بسمه تعالی
دوران قبل از جنگ
با سلام لطفا خودتون رو معرفی کنید ؟ تاریخ تولد و از خانوادتون ببرامون بگید ؟
با سلام تشکر، در ابتدا ، هفته ی دفاع مقدس را به همه ی مردم بویژه نسل سوم و چهارم تبریک می گویم و امیدوارم که خداوند توفیق شناخت و ادامه ی راه شهدا و جانبازان که همان راه امام است را به ما عطا کند .
بنده مصطفی مولوی متولد ۹ آبان ۱۳۳۸ در شهرستان میانه استان آذربایجان شرقی .
ما سه برادر و یک خواهر بودیم که اکنون فقط یک برادرم که سابقه حضور در جبهه را نیز دارد در قید حیات است .
در مورد تحصیلاتتان بگویید ؟
من تا دوم نظری در شهرستان میانه مشغول به تحصیل بودم تا اینکه به تهران رفتم و در دبیرستان مرو تحصیلاتم را ادامه دادم و سپس در دانشگاه تهران گذراندم و بعد از انقلاب به تبریز آمدم و تحصیلاتم را در رشته عمران در تبریز ادامه دادم .
آیا در انقلاب و فعالیت های آن حضور داشتید ؟
بله به عنوان قطره ای از اقیانوس جمعیت ؛ با توجه به اینکه تهران مرکز انقلاب بود ، در دوران دبیرستان ، برخی از معاونین و مدیران به مردم ملحق شده بودند و شروع به فعالیت کرده بودند . در سال ۵۶ آقای جهرمی از معاونین دبیرستان مرو که دبیر زبان نیز بودند ما را با امام آشنا کردند و بعد ها به عنوان معاون امور استخدامی شهید رجایی در جریان انفجار حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید .
قبل از اینکه جنگ بروید دوست داشتید چه کاره شوید ؟
بیشتر هدفم خدمت به مملکت و انقلاب بود و به ادامه تحصیل در رشته مهندسی علاقه داشتم که بعدها هم آن را ادامه دادم .
از ازدواج خود بگویید چه زمانی ازدواج کردید ؟
من در حین جنگ ازدواج کردم .
چه شد که در حین جنگ به فکر ازدواج افتادید ؟
چرا نباید به این فکر بیافتم ؟! (میخندد)
آیا همسرتان نسبت به حضورتان در جنگ اعتراض نمی کرد و از سوی ایشان منع نمی شدید ؟
نه خیلی ، دیگر عادت کرده بودند . در آن زمان شرایط حاکم اینگونه بود ، آن زمان بر خلاف اکنون ازدواج با یک رزمنده و پاسدار افتخار محسوب می شد .
چه شد که تصمیم گرفتید به جنگ بروید ؟ چه انگیزه ای شما را در این مسیر قرار داد ؟
تعصب به امام . آن زمان حرف امام چه برای کودکان چه برای بزرگسالان به معنای حقیقی کلمه حجت بود .
برای مثال روزی که من بعد از جراحت به خانه بازگشتم متوجه این شدم که پدرم دیگر سیگار نمی کشید ، وقتی موضوع را جویا شدم گفت : امام مخالف سیگار کشیدن است و من دیگر نمی کشم در حالیکه مرجع تقلید پدرم مجتهد دیگری بود. در آن زمان نفوذ کلام امام در میان مردم قوی بود ، هر چه امام می فرمودند همه عمل می کردند .
از نظر من برای دفاع از انقلاب و آرمان های آن سه راه وجود داشت – کمک به مردم در مناطق محروم ، – تجارت و اقتصاد ، – و دفاع سخت و از جان گذشتگی و ایثار
علت اینکه من سومین راه را انتخاب کردم اعتقاد به ایثار و از جان گذشتگی در برابر اسلام به خصوص امام حسین(ع) بود. احساس نیاز و کمبود نیرو و با توجه به قضایای کردستان ، گنبد کاووس و خلق آذربایجان انگیزه من برای شرکت در جنگ و دفاع مضاعف کرد و احساس تکلیف کردم
واکنش خانواده و دوستان به این تصمیم شما برای شرکت در جنگ چه بود ؟
من در سال ۵۷ که سپاه تشکیل شد از همان اوایل در تهران اسلحه به دست گرفتم ، از همان اول هم مخالفت زیادی با من نبود .
آیا به این فکر کرده بودید و خود را آماده کرده بودید که ممکن است در جنگ شهید یا جانباز شوید ؟
جانبازی شهادت و اسارت سه حقیقت جنگ هستند ، از نظر من تمام کسانی که به جنگ رفتند و سالم هم برگشتند با توجه به برخورد خمپاره و موشک در اطرافشان تحت تاثیرات روانی جنگ قرار گرفته اند و نوعی جانباز به حساب می آیند
چه حسی داشتید که از جان خود بگذرید و از کشور خود دفاع کنید ؟
اینم نوعی از ایثارگری است ، شاید در آن زمان معنی و مفهوم دفاع از وطن چندان معنی خاصی نداشت اما امروز معنای آن را به وضوح درک می کنیم . مرد بودن به معنای نر بودن و جنسیت نیست وقتی که می بینیم که در جای ظلمی صورت می گیرد یک احساس تکلیف باید کرد تا در مقابل ظلم ایستاد .
ثواب این ایثارتان را اگر بخواهید با کسی شریک کنید ، با چه کسی شریک می کنید ؟
فقط خدا .
اگر به گذشته برگردیم ،باز هم این مسیر را در زندگی خود انخاب می کنید ؟
اگر شرایط ، شرایط سیاسی سابق باشد ، بعله .
جنگ
آیا شما به صورت فردی در جنگ شرکت کردید یا به همراه دوستان تصمیم گرفتید ؟
در زمان جنگ عضو سپاه و مسئول آموزش سپاه بودم و درزمان شروع جنگ به عنوان نیروی سپاه آذربایجان به جبهه رفتیم .
چه زمانی به جنگ اعزام شدید ؟
چون من مسئول آموزش بودم به من اجازه نمی دادند که به خط بروم و در پاسگاه خاسبان مسئول آموزش بودم فقط به مدت ده روز به همراه شهید تجلایی به سوسنگرد رفتیم تا با واقعیت های جنگ آشنا شویم و آموزش دهیم .
چه مدت در جبهه حضور داشتید ؟
از اوایل سال ۶۰ تا اتمام جنگ و تقریبا دو سال هم در منطقه کردستان حضور داشتم .
در کدام لشکر بودید و با شهید باکری چه زمانی آشنا شدید ؟
در همان ابتدا نیرو ها به صورت لشکر یا تیپ تقسیم بندی نشده بودند و عموما می گفتیم نیروهای آذربایجان یا … قرعه ما هم در جبهه ی سوسنگرد افتاده بود و جزو نیروهای آذربایجان در سوسنگرد بودیم و علاوه بر ما نیروهای مختلفی نیز حضور داشتند تا اینکه سال ۶۰ سپاه نیروهای خود را به عنوان گردان اعزام نمود از جمله شکست حصر آبادان انجام گرفت و رفته رفته در طی عملیات طریق القدس تیپ ها تشکیل شد و ۳ تیپ به نام تیپ امام حسین ، تیپ عاشورا و تیپ کربلا .
تیپ عاشورا نیروهای مستقل در سوسنگرد شدند که فرمانده آن سردار جعفری (فرمانده سپاه ) بودند و من هم فرمانده گردان بودم و رفته رفته به تعداد تیپ ها افزوده شد و بعد از عملیات بیت المقدس آقا مهدی باکری فرمانده تیپ عاشورا شدند و اولین عملیاتی که آقا مهدی فرماندهی کردند عملیات رمضان بود ، ولی آشنایی من با آقا مهدی در عملیات فتح المبین بود که در ان موقع ایشان جانشین سردار کاظمی در تیپ نجف اشرف بودند .
در چند و کدام عملیات حضور داشتید ؟
من قبل از تشکیل تیپ عاشورا در عملیات های سوسنگرد بوده ام و بعد از تشکیل تیپ عاشورا در بیشتر عملیات ها شرکت داشتم .
در کدام عملیات جانباز شدید و چرا و نحوه جانباز شدنتان چگونه بود ؟
از خیلی قسمت های بدنم مجروح شدم اما اولین بار در ۲۶ شهریور در عملیات شهید مدنی مجروح شدم بعد در عملیات طریق القدس مجروح شدم و در عملیات های شناسایی نیز مجروح شدم در عملیات های خیبر ، والفجر۸ و کربلای ۵ مجروح شدم .
جانباز چند درصد می باشید ؟ و از چه ناحیه هایی مجروح شدید ؟
جانباز ۷۰ در صد . از قسمت دست ، شکم و پا
وقتی که برای اولین بار جانباز شدید در آن لحظه پشیمان نشدید که ای کاش نمی آمدم ؟
مصمم شدم که حتما برگردم .
چه حسی داشتید برای بار اول مجروح شدید ؟ خانواده چه عکس العملی نشان دادند ؟ آیا ناراحت نشدند ؟
احساس خاصی نداشتم چون بار اول نبود که مجروح می شدم .
نه ناراحت نشدند ؛ بعد از اینکه مجروح شدم و در خانه استراحت می کردم ، متوجه این شدم که پدرم برای ملاقات من به اتاق نمی آید و فقط از پنجره اتاق حال مرا می پرسد ، احساس کردم که ناراحت شده است از مادرم پرسیدم که حاج آقا از رفتن من به جبهه ناراحت شدند ؟ گفتند : نه ، چون تو از ناحیه پا مجروح شدی و وقتی پدرت به اتاق می آمد بلند می شدی و پدرت فهمیده بود که درد می کشی به همین خاطر از پنجره احوال پرسی می کردند تا تو را به زحمت نیندازند . هیچوقت احساس نارضایتی نکردند ولی یک سفارشی در جنگ نمودند که هم انون نیز آویزه گوش کرده ام « من تو را با لقمه حلال بزرگ کردم سعی کن همیشه در طلب روزی حلال باشی »
پیشبرنده های جنگ چه کسانی بودند ؟
از لحاظ عمومی و روحیه ای خود حضرت امام (ره) و همچنین صحبت های نماز جمعه آیت الله هاشمی رفسنجانی در روند جنگ و تشویق مردم و جمع و آوری نیرو تاثیر داشت . در حین زمان جنگ نیز با فروش نفت که دلار ۷ تومان بود هم به اداره کشور می پرداختند و هم باز سازی مناطق جنگی می پرداختند و هم جنگ را اداره می کردند که این ها از شگرد های مهندس موسوی بود که با فروش نفت ارزان به بازسازی و پشتیبانی جنگ از لحاظ مهمات می پرداختند . یک قسمت هم در مناطق جنگ بود که ما با آموزش های لازم متناسب با نوع عملیات به نیرو ها و عملیات های شناسایی و از جان گذشتگی نیروها و همه همه تاثیر یر پیشبرد جنگ داشت . جنگ فقط خط مقدم محسوب نمی شد و زنانی که در پشت جبهه ها لباس می دوختند تا رزمنده ای که جان خود را در طبق اخلاص می گذاشت در راه دفاع همه تاثیر داشتند.
اتفاق افتاده بود که روحیه رزمندگان از دست برود ؟
بله ، جنگ فقط آن تصوراتی نیست که در فیلم های تلویزیونی نشان داده می شود . در جنگ عراقی ها تا آخرین فشنگ با ما جنگ می کردند و اینکه نشان می دهند دسته دسته نیروهای عراقی تسلیم می شدند در صورتی بود چاره ای جز تسلیم نداشتند و بر عکس آن نیز اتفاق می افتاد .
در مورد شهید باکری و آشنایی شما با شهید باکری و اگر خاطره یا سخنی از ایشان به یاد دارید بیان کنید ؟
من از آقا مهدی باکری این را می توانم بگویم که تمام رفتار ها و اعمال فردی و سازمانی ایشان عین گفتارشان بود و هیچوقت دروغ نمی گفتند حتی زمانی که در قرار گاه غذا می گرفتیم اگر تعداد افراد لشکرمان به عنوان مثال ۸۳۹۵نفر بود آقا مهدی همان آمار را می گفتند و به همان تعداد غذا می گرفتند و این ها همه باعث شده بود که عادت به درستی و صداقت داشته باشیم و یکی از علت هایی که باعث موفقیت لشکر عاشورا شده بود و در بیشتر عملیات ها از این لشکر استفاده می شد صداقت و نبود هیچگونه دروغی بود . یا اینکه وقتی می گفتند که اسراف نکنید با عمل خود جلوی اسراف را می گرفتند.
ارتش آقا مهدی را فردی لیبرال اسلامی می دانست و در اواخر نیز که نیروهای ارتش و سپاه با هم ادغام می شدند برای عملیات ارتش تمایل زیادی به آقا مهدی داشت تا نیروهایشان با ایشان ادغام شود .
عراق لشکر عاشورا را با نام لشکر مقاومت می شناخت و رزمنده های لشکر عاشورا دز بین ما و عراقی ها معروف بودند.
شما وقتی که در جنگ حضور داشتید مخارج خانواده خود را چگونه تامین می کردید ؟
من چون عضو سپاه بودم ، سپاه به ما مبلغ ۲۰۰۰تومان حقوق می داد که آن را هم گاهی اوقات در راه جنگ هزینه می کردم .
در عملیات هایی که انجام دادید به نظر شما کدام عملیات دلچسب تر و کدام یک تلخ ترین بود ؟
تلخ ترین عملیاتی بود که دوستان در جلوی چشمانمان به شهادت می رسند و یا اهدافی که داریم به آن نرسیم و شیرین ترین آن بود که خنده را بر لب های امام می آورد و برای ما خیلی شیرین بود .
عملیات بدر که شهادت آقا مهدی بود و عملیات خیبر حمید آقا ، آقا مرتضی و حاج همت خیلی تلخ بودند ، و عملیات والفجر ۸ و فتح المبین شیرین بودند و هیچ کدام به شیرینی آزادی خرمشهر نبود .
با توجه به صمیمیت و نزدیکی شما به سردار باکری و با اخلاق و اخلاصی که همه تعریف می کنند از ایشان و فرد خاصی بودند چرا در شهرداری و سپاه ارومیه مورد بی مهری قرار گرفتند ؟
من این سوال شما را با استناد به سخن شهید مطهری پاسخ می دهم که اگر آب راکد بماند در مکانی گندیده می شود . همیشه موانعی بر سر چیز های دارای حرکت وجود دارد ، وقتی فردی بخواهد در مسیری حرکت و بخصوص اینکه مسیر درستی باشد حتما مخالفت هایی وجود خواهد داشت ، که مانع دستیابی بعضی افراد به منافع فردی می شود.
از همسنگر های خود برایمان بگویید ؟ که آیا هنوز هم با همدیگر در ارتباط هستید ؟
بله الحمدالله هنوز هم با همسنگران خود ارتباط دارم ، کلیه خصوصیات رزمندگان را من برای شما در دو کلمه خلاصه کنم همه مطیع امام بودند چه در زمان حال و چه در گذشته هر کس بگوید من مطیع امام نیستم دروغ گفته ، حتی بعد از جنگ هم تغییری ایجاد نشده و هم چنان مطیع امام بودند .
از دوستان شهیدم ، شهید آقای علی اکبر رهبر ، صادق آذری که فرمانده گردان بودند ، آقای اکبر جوادی مسئول تخریب عملیات ، آقای اکبر سبزی مسئول تخریب ، آقای بنی هاشم فرمانده گردان ، آقای جواد سبزی نیروی اطلاعاتی ما بودند آقای حاج بابا ساعی بودند . آقای حجت فتحی ، عوض عاشوری که از بچه های شهر خوی بودند .
به نظر شما اگر در این زمان نیز جنگی اتفاق بیافتد جوانان ما با همان شور و شوق شما در جنگ شرکت خواهند کرد ؟
اگر همان شرایط سابق در جامعه حاکم باشد بی عدالتی کم شود و همه خود را در کشور سهیم بدانند و همه سهم یکسانی داشته باشند اختلاف جایگاه نباشد ،بله ، حتما شرکت خواهند کرد .
سردار آیا از جنگ حرف هایی هست که گفته نشده باشد ؟ یا حرف هایی هست که بر عکس گفته شده باشد ؟
من نمی گویم که برعکس گفته اند ، زاویه دید فرق می کند ، جنگ واقعه ی بزرگی می باشد که از هر زاویه می توان به آن نگاه نمود . در مورد ناگفته ها هم به نظر من ناگفته ای نمانده البته در سطح فرماندهان جنگ همچون آقای هاشمی نظری ندارم ولی بقیه اطلاعات و خاطرات جنگ گفته شده و اسرار جنگ نا گفته ای نمانده است .
سردار آیا در جنگ معجزه مشاهده نموده اید ؟
معجزه به معنای واقعی نمی توانم بگوییم ولی عنایت الهی بسیاری دیده ام ، هلی کوپتر ما در هوا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و هلی کوپتر حاوی مواد منفجره بود ولی به حول قوه الهی به زمین نشستیم و آسیبی به ما نرسید .
سردار اگر امام الان حضور داشتند و رهبر جامعه بودند اولین چیزی که درست می کردند چه چیزی بود ؟
اخلاقیات جامعه ، چون اگر اخلاق جامعه درست نشود کارها ارزش نخواهند داشت و بی فایده می شدند ، هنر امام هم این بود که وحدت و همدلی را به جامعه ای متفرق به ارمغان آورد و جامعه را به جامعه ای پیروز تبدیل نمود که آن هم در سایه عمل و اخلاق ایشان بود .
سردار بعضی ها می گفتند که جنگ سه روزه می توانست تمام می شد یا حداکثر یک ساله تمام می شد چرا ۸ سال طول کشید ؟
آنهایی که می چنین سخنانی می گویند کسانی هستند که از دور نشسته و مشاهده می کنند و « لنگش کن گویان » هستند .
سردار بزرگترین اشتباهی که ما در جنگ مرتکب شدیم چه بود ؟
من در رده خودم می توانم اظهار نظر کنم و اشتباه ما همان اشتباهی بود که عراق مرتکب شد ، عراق در اوایل جنگ که توسعه پیدا کرد و گسترش یافت ، با کاهش نیرو روبه رو شد ، توان نظامی اش را کاهش یافت .
سردار خواب های جنگ را می بینید ؟
من اصلا با جنگ زندگی می کنم ،نه در خواب ، حتی من تازه از «سال» استفاده می کنم مثلا ۸۸ یا سال ۹۰ ،قبل از آن می گفتم مثلا «چند سال بعد از گذشت فلان عملیات »
نقش امام (ره) را در جنگ چگونه می دیدید ؟
روحیه دهی به مردم و رزمنده ها
نقش آیت الله هاشمی ؟
نقش اصلی در جنگ بعد از امام
نقش دولت در زمان جنگ ؟
اداره جنگ و بازسازی حین جنگ و تدارک و پشتیبانی
نقش رهبر ؟
حضور از اولین روز جنگ تا آخرین روز های جنگ نماینده امام در شورای عالی
مرجع تقلید شما ؟
من هنوز مقلد امام هستم و از ایشان تقلید میکنم.
سردار بعد از جنگ نظریه ایی بود که نقش سپاه به سازندگی تغییر یابد ، هم اکنون نقش سپاه را در سیاست چگونه می بینید ؟
ماموریت سپاه دفاع از انقلاب اسلامی است و بنا به فراخور می توان به کمک ارتش آید . در قانون اساسی ما هم آمده که بنا به درخواست رئیس جمهور نیروهای سپاه می تواند در سازندگی کشور کمک کند . اگر در هشت سال جنگ صدام مملکت ما را به خرابی کشید میتوانم بگویم دولت قبل در برخی از مسائل در هشت سال بیشتر از جنگ ویرانی به بار آورده است باز هم نیاز به بازسازی داریم تا حکومت هست نیاز به بازسازی هست تا محرومیت هست باید بازسازی و خدمت باشد و این خدمت باید تحت نظارت باشد . همچنین در وصیت نامه امام نیز آمده هست که نیروهای مسلح سپاه و بسیج نباید وارد سیاست شوند .
سردار کدام دولت و حکومت با بچه های جبهه و جنگ برخورد خوبی داشتند و کدام برخورد مناسبی نداشتند ؟
دیدگاه ها متفاوت است ولی به نظر من بیشترین خدمتی که به قشر ایثارگران شد در دوران آقای خاتمی بود و بد ترین هم به نام ایثارگران ولی به کام « آقا زاده ها» تمام شد که مربوط به دولت آقای احمدی نژاد بود.
سردار «مولوی۹۴» با «مولوی تازه به جنگ رفته» چه فرقی نموده ؟
با بالا رفتن سن تجربیات هم بالا می رود و از لحاظ فکری هم انسان باید به روز باشد تا از جامعه عقب نماند
سردار «اصلاح طلبی» را در تبریز با سایر شهرها چون تهران چگونه می بینید ؟
هیچ فرقی نمی کند اصلاح طلب یا اصول گرایی که مطابق اصول باشد هیچ فرقی ندارد که کجا باشد
سردار شما در چندین انتخابات رئیس ستاد بودید چه آقای شمخانی و افراد دیگر در ریاست جمهوری و چه دکتر پزشکیان در مجلس ، نظر شما در انتخابات پیش رو چیست ؟
برداشت من این است که ما نباید به هیچ عنوان از صندوق های رای دل بکنیم ، برای حاکمیت قانون باید از راه ظریف و باریکه قانونی آن عبور کنیم و باید انتخابات ما هر چه پر شور تر برگزار شود
سردار شما رییس ستاد آقای شمخانی بودید ولی آقای خاتمی رئیس جمهور شدند آیا اگر به گذشته برگردیم باز هم از آقای شمخانی حمایت خواهید کرد ؟
در سال ۷۶ من به آقای خاتمی کمک کردهه ام و و در زمان آقای شمخانی نیز مبنایی که مد نظر بنده بود سخن حضرت امام بود که مبنای انتخاب ما باید تقوا و جهاد باشد که قطع و یقین جهاد آقای شمخانی از آقای خاتمی بیشتر بود (میخندد) تقواسنج من ندارم برخی از آقایون در تهران دارند.
سردار در ۸ سال دوره دولت مهرورزی کجا بودید و به چه کاری مشغول بودید؟
(پاسخ نمیدهد)
سردار چرا از سپاه بیرون آمدین ؟
من از سپاه بیرون نیامدم ، قانونی در سپاه هست به نام قانون ایثار گران که کسانی که رزمنده اند و در صد جانبازی بالایی دارند را شامل می شود که در تشکیلات سپاه مشغول به کار نباشند ولی از مزایای آن استفاده کنند و من هم از آن استفاده کردم.
سردار بحثی بود که بعد انتخابات ۹۲ اگر آقای روحانی رئیس جمهور شود شما هم پست و منصبی می گیرید ، چه شد که هیچ پستی نگرفتید ؟
من اصلا دنبال پست نیستم ، اگر دنبال پست بودم در سپاه می ماندم .
انتخابات ۹۶ را چگونه می بینید ؟ گفته می شود دوباره کسانی روی کار خواهند آمد ، نظر شما چیست ؟
بحث اقتصاد و جنگ قابلیت حل و فصل شدن دارد ، درسته که ما فرصت هایی را از دست دادیم اما تنها چیزی که مملکت را به ویرانی می کشد بحث فرهنگ و اخلاق می باشد و برخی از افراد این بحث را از بین برده اند ؛ باعث این شدهاند تا دروغ در بین مردم رایج شود ، در مقابل تلویزیون جمهوری اسلامی در مقابل هفتاد میلیون جمعیت دروغ گفتند و به نظرم باز سازی این عمل زمان بسیاری می کشد . مردم ما فراموشکار نیستند.
سردار مجلس را چگونه پیش بینی می کنید ؟
ان شاءالله که مجلس عقلا باشد و نمایندگان به قصد خدمت وارد شوند و حزب راست یا چپ فرقی نمی کند ، کسانی باشند که به دنبال منافع فردی یا گروه خاصی نباشند و منافع ملی را در ارجعیت قرار دهند .
سردار شما خود چرا با این همه محبوبیت در میان مردم نامزد مجلس نمی شوید ؟
من اگر نیاز ببینم حتما میآیم و از طرفی هم خود تجربه کاری ندارم.
سردار اکنون سپاه را چگونه می بینید ؟ سپاه دوران آقای احمدی نژاد با دوران شهید باکری ؟
به مرور زمان همه چی تغییر خواهد کرد ، سپاه زمان جنگ که دیگر تکرار نخواهد شد و هدف از ورود به سپاه در آن زمان برای دفاع از دین و کشور بود اما اکنون کار در سپاه را به عنوان شغل در نظر می گیرند .
سردار چرا در گذشته جنگ نمودید و اما حال مذاکره می کنیم به جای جنگ ؟ چرا اکنون جنگ نمی کنیم ؟
در آن زمان جنگ به ما تحمیل شد و ما شروع کننده جنگ نبودیم ، انقلاب نو پا بود ، ارتش منظمی وجود نداشت سازمان ها منسجمی تشکیل نشده بود سپاه تازه تشکیل بود و صدام خود را سردار قادسیه می نامید و بر ملت عرب غرور داشت و ما چاره ای جز دفاع برایمان نمانده بود ، بعد از آن هم پیشنهاد صلحی نبود
سردار هنگام شهادت شهید باکری شما کجا بودید ؟
در دجله در عملیات بودم .( بغض میکند و در فکر فرو میرود)
سردار شهادت شهید باکری برایتان سخت بود یا دیدن عذاب برخی از دوستانتان در سالهای اخیر ؟
هر کدام به نحوی تلخ و سخت بودند از لحاظ احساسی شهادت شهید باکری ولی اگر شمعی رو تصور کنیم که قطره قطره آب می شود و تلخ تمام می شود بسیار سختتر به نظر میآید.
سردار با کلمات زیر اولین کلمه یا جمله ای که به ذهنتان می آید را بگویید ؟
۱۳۳۹:
تولدم ، فرزندان در قنداق امام
۱۳۵۷:
پیروزی انقلاب (کلمهای به ذهنش نمیرسد)
شاه :
فراری خائن
انقلاب :
اسلامی
امام:
مراد
جنگ :
تشخیص مرد از نامرد
صدام :
خائن به امت مسلمان
شهید باکری :
عصاره فضائل اخلاقی جنگ
قطعنامه ۵۹۸ :
تحمیل اراده مردم به دشمن
۱۳۸۸:
انتخابات پرشور مردم
خرداد :
آرزوها
عشق :
وطن ، دین
۱۳۹۲ :
پیروزی عاقلان
اقتصاد :
سر رشته ندارم
۱۳۹۴:
انتخابات مجلس دهم (تبسم میکند)
دکتر روحانی :
رئیس جمهور فعلی مملکت
همسر :
هه هه !! (خنده شدید)
فرزند :
هه هه !! (همان خنده قبل را ادامه میدهد)
مذاکرات هثسته ای :
کار عقلا
ظریف :
ظریف کار و حساس
تورم :
کمرشکن
مولوی:
مرد عاصی
آذربایجان :
زادگاه
تبریز :
شهر فرهنگ
زبان آذری :
آنا دیلیمیز
انتخابات :
معنی اش را نمی دانم
تراکتورسازی :
تیم محبوبم
بولتن پرس :
پایگاه خبری قعال
پایان مصاحبه///
بولتن پرس فایل تمامی سخنان سردار مولوی را در آرشیو خود حفظ کرده است و تمامی سخنان این بزرگوار عین همانهایی که گفتهاند نوشته شده است.
منبع خبر :
http://bultanpress.ir/%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d8%ae%db%8c-%d9%85%d8%b3%d8%a7%d8%a6%d9%84%d8%8c-%d9%87%d8%b4%d8%aa-%d8%b3%d8%a7%d9%84-%d8%af%d9%88%d9%84%d8%aa-%d8%a7%d8%ad%d9%85%d8%af%db%8c%e2%80%8c%d9%86%da%98%d8%a7/