سالها بود که فکر می کردیم دو بیت معروف سعدی "بنی آدم اعضای یک پیکرند ...." با خط نستعلیق زیبا و با زمینه طرح و نقش ایرانی-اسلامی بر سر در سازمان ملل در نیویورک نصب شده و سالهاست در آن بالا خودنمایی می کند. تصورمان این بود که هر رهگذری که از مقابل آن رد می شودبا لذت آن را زیر لب زمزمه می کند و اگر فارسی هم بلد نباشد می داند که سخن زیبایی باید باشد که با حروف عربی نوشته شده است. در افواه، رسانه ها و رادیو و تلویزیون مدام این را در گوش ما تکرار می کردند به طوری که دیگر عین اسم خودمان باورمان شده بود و به آن ایمان (نقطه مقابل شک و دودلی) داشتیم.
با اینکه حتی تصویری از آن در دسترس نبود و منتشر نشده بود تا همین اواخر جزو باورهای ذهنی ما بود و اطمینان کامل داشتیم که چنین چیزی وجود دارد و اصلا نمیشه آن را مورد سوال و شک و تردید قرار داد در کلاس درس با اطمینان هنگامی که به این ابیات می رسیدیم این ماجرا را با شور و شوق برای دانش آموزان تعریف می کردیم. تا اینکه ورق برگشت. اینترنت، ماهواره و موبایل پا به میدان ارتباطات و اطلاعات گذاشتند. دانش آموزان و نجبگان و المپیادیهای دیروزی که گذرشان به نیویورک افتاد دنبال این دو بیت سعدی بر سر در سازمان ملل بودند. اما تلاششان بیهوده بود چون چیزی نیافتند و نیافتند. بعدها اینها در بلاگ هایشان و نوشته هایشان درباره دروغ بودن آن مطلب نوشتند. و مانند داستان معروف هانس کریستیسن آندرسن شروع کردند به پرسش: پس چرا....؟ . دیدند که ماجرای زینت بخش بودن دو بیت معروف سعدی بر سر در سازمان ملل دروغ از آب در آمد.
سالها بود که نامه چارلی چاپلین به دخترش را در رسانه ها و روزنامه ها و کتاب ها می خواندیم و لذت می بردیم. به مسلمان بودن چارلی چاپلین ایمان آورده بودیم. اما این نامه که توسط یک روزنامه نگار حرفه ای نوشته شده بود اخیرا بزرگترین دروغ رسانه ای نام گرفت.
سالها بود که باور داشتیم خواب یکی از عالمان روحانی درباره شعر معروف "علی ای همای رحمت..." که در روزنامه های های رسمی دولت هم درج میشد عین واقعیت است. اما همین اواخر اصغر فردی شهریار شناس معروف حسابی تو ذوق ما زد و ادعا کرد که شهریار در عمرش قدم به قم نگذاشته است و مهم تر اینکه اصلا رشته پزشکی را رها نکرده است بلکه مدتی هم مطب داشته است.
سالها بود که به مدد رسانه ها فکر می کردیم دکتر محمود حسابی شخصیتی جهانی و بین المللی است، شخصیتی در حد و اندازه های اینشتین، ماکس پلانک و ابوعلی سینا است تصویر او را در کتاب های درسی در کنار ابوعلی سینا، مادر ترزا، ادیسون و اینشتین قرار می دادیم. سر هر کوچه و بازاد مدارس به نام حسابی تاسیس می کردیم. فرزند دلبندش هم با آن داستان های کذایی به اسطوره حسابی یا به تعبیر پروفسور منصوری به "پدیده حسابی" دامن می زد. دانش آموزان و دانشجویانی که لپ تاپ و تبلنت و موبایل های هوشمند حمل می کردند در دائره المعارفهایی مانند اینکاراتا و بریتانیکا دنبال اسم حسابی بودند اما تنها به اسامی مانند علی جوان و ... که نامی از آنها نشنیده بودند بر می خوردند و نامی از دکتر حسابی نبود. باز از خود سوال می کردند چرا یک شخصیت را باید به طور کاذب تا عرش بالا برد؟
و موارد زیادی می توان به این لیست اضافه کرد. غربی ها ناجوانمردانه موبایل، ماهواره، کامپیوتر و اینترنت را به ما عرضه کردند و ما متوجه خیلی چیزها شدیم که قلب واقعیت شده بودند و به این ترتیب دنیای زیبای ما را تکنولوژی غرب خراب کرد.
هدف از این مقدمه بلند بالا ذکر یک نکته است. اینکه دو بیت معروف سعدی واقعیتی جهانی را بیان می کند حرفی نیست و زیبایی آن غیر قابل انکار است بطوری که حتی اوباما در یکی از پیام های نورورزی خود برای ایرانیان ترجمه انگلیسی آن را خواند اما دروغ بودن نصب و یا زینت بخش بودن آن بر سر در سازمان ملل دیگر بر همگان آشکار شده است و دانش آموز هم از ان اطلاع دارد پس چه لزومی دارد که با وقاحت بر آن اصرار کنیم و امسال دوباره آن داستان را پشت جلد کتاب درسی فارسی بخوانیم- چهارم دبستان (کد 14) بیاریم. آیا وقت آن نرسیده است که برای یک بار هم که شده مسولان اندکی تمرین صداقت کنند و این دروغ را برای همیشه بردارند؟
. عین متن پشت جلد کتاب درسی فارسی بخوانیم- سال چهارم دبستان را اینجا برای قضاوت شما می آورم:
"سعدی شیرازی حدود هشت صد سال پیش با توجه به حدیثی از پیامبر اکرم (ص)شعر زیبایی سروده است که در آن همه انسان ها را به هم دردی و همدلی با یکدیگر دعوت کرده است.
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
این سروده زیبا اکنون زینت بخش سازمان ملل متحد است. کشور عزیز ما، ایران نیز مانند بیشتر کشوهای جهان، عضو سازمان ملل متّحد است."