اين مصاحبه مربوط به سال 1384 است كه استاد اجلي توسط شاگردش مرتضي حاتمي مصاحبه شده است و من از وبلاگ ايشان استخراج كردم:
سال 67 بود در آخرين دبستان درس مي خواند . خوش نويسي را تازه شروع كرده بود . روزي برادرش محمد – كتاب « صلاي غم» - كه دوازده بند عاشورايي شعر محتشم كاشاني را با خطي زيبا مزين شده بود و هنوز بوي خوش چاپ خانه مي داد ، را به او داد . همين كتاب موجب شدكه آتش عشق و اشتياق اوبه خوشنويسي در وجودش شعله ور تر شود. سياه مشق هاي زيبا كه به راستي نفس را در سينه حبس مي كرد و تصاويري كه با قلم و مركب نقاشي شده بود ، دنيايي لبريز از حسي زيبا و معنوي در او به وجود آورده بود .
و سال ها گذشت . تكه هايي از دلش در لابه لاي حروف وكلمات كتاب جا مانده بود و او به دنبال پيدا كردن راز مقدس انگشتان هنرمندي كه مشق عشق را در (( سبك گلگشت )) فرياد زده بود ، در كوچه پس كوچه هاي زمان مي دويد .
و دوباره سال ها گذشت تا اينكه نوزدهم دي ماه آرام آرام خودش را به كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان استان كرمانشاه رساند و انتظار به سر رسيد .مرشدش را در جشنواره ي معنوي نيايش زيارت كرد . چيزي نمي توانست بگويد جز اينكه سر ارادت بر آستان بلند و آسماني اش فرود آورد و بر انگشتان هنر آفرينش بوسه ي شاگردي بزند .
لطفا در مورد سبك گلگشت توضيحاتي را بيان بفرماييد .
سبك گلگشت نتيجه ي تلاش چهل ، پنجاه ساله ي من بود در زمينه شيوه ها خطي كه از آغاز اسلام تا كنون بدست آمده و اين به طبيعت بردن انواع خطوط عرفاني ، اسلامي هست با استفاده از مطالب عرفاني و عرفاني و اسلامي كه مي تواند احاديث ، اشعار عرفاني و باكلام قرآني باشد و شما وقتي كه اين تابلو و اين گونه آثار شما را تماشا مي كنيد از دور فكر مي كنيد يك نقاشي از طبيعتي است كه يا با آبرنگ كار شده يا با رنگ روغني يا با مداد رنگ . ولي از نزديك كه مي بيند تمام درختان ، سبزه ها ، گل،آسمان ،طبيعت ، ابرها همه با خط نوشته شده است . و اين يكي از نوترين سبكي است كه در تاريخ خط و خوش نويسي و تاريخ نويسان . دانشگاهيان ، مورخين و آنها كه تاريخ هنر درس مي دهند اين سبك را در
ميان آثارشان تدريس مي كنند كه اين سبك تازه اي بعد از قهوه خانه است .
سبك گلگشت چه تفاوت هايي با نقاشي خط دارد ؟
نقاشي خط عبارت از اين كه بتوانيم خط را طراحي بكنيم و براي تكاملش از رنگ هاي روغني و آبرنگ و اينها استفاده كنيم يا زمينه را با خط تلفيق كنيم با رنگ و بيان موضوعي هم نداشته باشد ولي خط نقاشي اين است كه خط رابه صورت طبيعت موضوعي يا طبيعت جاندار در بياوريم كه تفاوت آن اين
است كه نياز به هيچ گونه رنگ آميزي هم ندارد و حالت بيان گرافيكي دارد و مي شود باز براي ماندگار بودنش از مطالب خوب وعرفاني استفاده كرد.
نظرتان در مورد خوشنويسي با كامپيوتر چيست ؟
خوشنويسي با كامپيوتر از نظر سرعت كار بسيار خوب است و خطوطي كه در كامپيوتر استفاده شده است كار اساتيد و برنامه هاي نرم افزاري است و مي تواند از نظر فشردگي و كار و سرعت عمل خوب باشد ولي از نظر هنري اصلاً صفر است يعني شما يك مصرع از يك بيت شعر را با دست بنويسيد هرچند
نازيبا باشد از يك كتاب كه با كامپيوتر خوشنويسي شده است ارزشمند تر است .
يك اثر هنري (خوشنويسي) بايد چه خصوصياتي باشد؟
از نظر هنري ، هنرمند بايد صاحب سبك باشد با استفاده از حفظ سبك اساتيد معاصر و گذشته اثرش بدون امضاء شناخته شود كه اين خط نويسنده اش كدام استاد است . اين نشان مي دهد كه هم قواعد و اصول پيشينيان را رعايت كرده و هم به مقامي رسيده كه بايد خودش باشد اين براي هنرمنران موفق است
چه در زمينه ي موسيقي ، شعر و نثر و خط ، تفاوت نمي كند .
در ميان خوشنويسان معاصر ، آثار كدام استاد را بيشتر مي پسنديد ؟
آثار اساتيدي كه بيشتر توجه شان روي آثار پيشكسوت است مثل استاد ميرعماد، استاد ميرزا محمد رضا كلهر كرمانشاهي ، استاد عماد الكُتّاب قزويني ، استاد اظهر تبريزي ، استاد سلطان علي مشهدي . اينها را يك مقدار باز استعداد خودشان اضافه كنند براين باز يافته هاي اساتيد گذشته سنتي ، قطعاً به مقامي
مي رسند كه خودشان مي شوند و اين افراد در همه خطوط اساتيد معاصر ما مثل استاد حسن ميرخاني،استاد حسين مير خاني ، استاد علي اكبر خان كاوه ، استاد احمد زنجاني و استاد ابراهيم موزري – كاملاً مشخص است كه اينها شاگرداني راتربيت كرده اند كه الان بعد از خودشان در انجمن خوشنويسان ايران تدريس مي كنند مثل كيخسرو خروش و استاد غلم حسين امير خاني ، استاد اخوين كه اينها به مقام خيلي بالايي رسيده اند كه ما هم ، هم دوره هاي اين بزرگان بوديم و ما مي توانيم آموخته هاي آنها را منتقل
كنيم به آيندگاني كه علاقه مند به ماندگاري اين خط هستند .
همان طور كه مي دانيم يكي از اصول دوازده گانه هنر خوشنوسي شان و صفاست به نظر شما همه مي توانند به اين مرحله دست پيدا كنند ؟ اين مرحله چه ويژگي هايي دارد ؟
بسيار سوال خوبي فرموديد . اين 12 اصول را استاد مير عماد حسني كه معلم شاه عباس صفوي بود ابداع كرد و اصل دوازدهم آن شان و صفاست . كه بستگي به درون هنرمندان دارد . كه مي شود مثلاً انسان
هنر را ياد بگيرد از استادش ولي نخواهد به ديگران ياد بدهد ديگر قطعاً هرچند مقام استادي هم داشته باشد خطش در كمال قدرت و با رعايت اصول و قواعد باشد آن صفا و شان را ندارد ولي چون هنر موهبت الهي است و وديعه ي الهي است ما آموخته هايي كه خداوند به ما عطا فرموده مثل امانت است بايد به ديگران
بياموزيم و اين يكي از آيت هاي خوب رسالت هنرمندي است .
حرف آخر استاد اجلي ؟
حرف من و توصيه ام به نوجوانان و جوانان و جوانان عزيز اين است كه حتماً از اوقات بي كاريشان هنرهايي را كه دوست دارند از پيشينيان براي ما به يادگار مانده دنبال كنند استاد پيري را پيدا كنند كه دلسوز باشد،
حسود نباشد و بخواهد واقعاً به آينده علاقه مند باشد با اينها دوست باشيم و به آنان احترام بگذاريم .