یادداشت روز روزنامه قانون مورخه 24 آبان ماه
مقاله مهندس فائقی در دفاع از سید حسن تقی زاده از رجال نامی آذربایجان در عصر مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت ، به خاطر تخریب یک سویه ایشان در سریال کلاه پهلوی
"کلاه انگلیسی بر سر شخصیتی وطن دوست"
مینورسکی، خاورشناس روس: سالها خواهد گذشت و خاک تبریز فرزندی مانند تقیزاده نخواهد پرورد. (کتاب پژوهشگران معاصر ایران ص 123)/ بنده خود را تربیتشده و فرزند روحانی آن مرحوم میدانم. (مجتبی مینوی کتاب پژوهشگران معاصر ایران ص 123)/ مردی بود آزاداندیش و آزادیخواه و دموکرات با وسعت اطلاعات و صمیمیت منطق (خاطرات مهدی مجتهدی نقل از کتاب از نیما تا روز ما ص 119) اگر تاریخ ادب را بکاویم، بزرگانی چون عباس زریاب خوئی، دکتر ایرج افشار، حبیب یغمایی، سیدعبدالرحیم خلخالی، ابراهیم پورداوود، محمدعلی تربیت، صادق رضازاده شفق، جواد شیخالاسلامی، پروفسور هنینگ ـ ایرانشناس معروف، سرهارولد بیلی و ادوارد براون، محمدعلی جمالزاده، ناصح ناطق، دکترقاسم غنی و بسیاری دیگر در ستایش تبحر، دانش، انسانیت، از خودگذشتگی، تقوی، آزادگی و پاکیزگی زبان مرحوم تقیزاده قلمفرسایی کرده اند.
آیا رواست که با داشتن قضاوت این چنین بزرگانی، بهراحتی در یک سریال و بدون استناد به دلایل و براهینی محکم، شخصیت تقیزاده را چنان زیر سؤال ببریم که بیننده با دیدن نام تقیزاده مردی را مجسم کند که همیشه و همواره در خدمت انگلیسیها بوده است؟ اگر دلیلمان از کوبیدن تقیزاده، جمله معروف (ایران باید ظاهرا و باطنا، جسما و روحا فرنگیمآب شود و بس! که در مجله یا به قول تقیزاده روزنامه کاوه شماره یک دوره جدید نوشته بود)، یادمان باشد که همین آقای تقیزاده در باشگاه مهرگان به تاریخ 17 آذر 1339 از این عقیده عدول کرده و آن را خطا و افراط شمرد.
اگر ایشان را به خاطر قرارداد 1312 شرکت نفت ایران و انگلیس مورد اتهام قرار میدهیم، به سخنرانی ایشان در دوره پانزدهم مجلس که به نمایندگی از طرف مردم تبریز انتخاب شده بودند هم، نظری بیفکنیم که در جلسه هفتم بهمن سال 1327 صریحا در مجلس گفتند. «در آن وقت مذاکرات تمدید را پیش آوردند و من خیلی ملول شدم ولی چاره نبود. من در این کار هیچگونه دخالتی نداشتهام جز آنکه امضای من پای آن ورقه است. من شخصا هیچوقت راضی به تمدید نبودم و دیگران هم نبودند و اگر قصوری یا اشتباهی شده تقصیر آلت فعل نبوده، تاریخ آینده، بین اختیار و اضطرار فرق خواهد گذاشت. با اقرار به آنکه در صورت امکان، ولو با فدای نفس هم باشد انسان باید از این تقصیر غیراختیاری دوری نماید.» و تاریخ شاهد است که همین اعتراف ایشان موجب شد دکترمصدق قرارداد فوق را که اختیاری نبوده بلکه اجباری بود ملغی اعلام کند و دکترتقیزاده انصافا قرارداد گس ـ گلشائیان را هم بعدها با توجه به اینکه ریاست مجلس سنا را داشت، تأیید نکرده و به مجلس شورا عودت داد که منجر به ملیشدن نفت گردید. انصافمان کجا رفته است؟ چگونه است که در سریال «کلاه پهلوی»، تقیزاده و همفکرانش را در خدمت انگلیس و استبداد رضاخانی قرار میدهیم؟
یادمان باشد دکتر سیدحسن تقیزاده یکی از معدود مخالفین با انتصاب رضاخان به سلطنت بودند که در مجلس اعلام کردند:« بنده شخصا یک نفر در مقابل خدا و ملت که مرا انتخاب کرده است، در مقابل مملکت و تاریخ خودمان و در مقابل نسلهای آینده این ملت میگویم که این وضع مطابق قانون اساسی نیست و برای مملکت صلاح نیست.» آیا رواست کسی که با سلطنت رضاخانی مخالفت کرده و از دوران مشروطه تا آخر عمر، قلما و قدما برای ایران و ایرانشناسی تلاش کرده و از این جهت زبانزد خاص و عام بوده است، به دلیل کماطلاعی نسل ما به تاریخ معاصر اینچنین کوبیده شود؟حتی بهطوری که متأسفانه دستاندرکاران سریال عنایت نکردهاند به زمانی که آقای تقیزاده در پاریس وزیر مختار بودند، سالها بود که روزنامه کاوه منتشر نمیشد دو دوره انتشار روزنامه کاوه قبل از سلطنت رضاخان بوده است و همه آنهایی که با نشریه و مجله و روزنامه سر و کار دارند، نشریه کاوه را در بیداری ایرانیان از عوامل مهم قلمداد میکنند؟ ما را چه شده که تاریخ خود را اینچنین آماج حملات و تهمتهای ناروای خودی قرار دادهایم؟ همه را به شنیدن این موعظه رسول خدا توصیه میکنم که انس گفت: روزی رسول خدا ما را موعظه میکرد، مقداری در مورد عظمت رباخواری تذکر داد، آنگاه فرمود که بزرگترین رباخواریها این است که عرض و ابروی مردم را از بین ببرند. (کشفالریبه شهید ص 284)