کد خبر: ۴۷۷۳
۲۰۰۵ بازدید
۱ دیدگاه (۱ تایید شده)

يادواره سایت تابناک به مناسبت پنجاهمین سال داستان دهقان فداكار

۱۳۹۰/۹/۱۲
۰۰:۲۲

 

 

آن شب هم می‌شد، حادثه رخ دهد و بسیار هم عادی و طبیعی به شمار می‌رفت؛ همچون حادثه سقوط ایرباس ارومیه که هیچ کس پیش از برخاستن هواپیما از زمین، متوجه نشد که جایی از مسیر چک و کنترل «ریزش» کرده است. شاید می‌شد که موظفین بیشتر دقت کنند... شاید بهتر باشد که یک بار دیگر کتاب سوم ابتدایی را بخوانیم!

«به یاد دارم که ۴۵ روز از پاییز گذشته و یک شب بارانی و سرد و بود. در مسیر قطار حومه میانه، دو تونل به فاصله ۵۰ متر از همدیگر هست که به تونل ۱۸ معروف است. من هنگامی که از کنار این منطقه گذر می‌کردم، متوجه شدم کوه ریزش کرده و فاصله بین این دو تونل بسته شده است؛ ناگهان یاد ده‌ها مسافر بی‌گناه و کودکان معصوم درون قطار افتادم.

یک فانوس و یک اسلحه شکاری به همراه داشتم. به سرعت به طرف ایستگاه دویدم؛ اما قطار حرکت کرده بود و اگر وارد تونل می‌شد، راننده بدون دید کافی، حتما با سنگ‌های انباشته روی ریل برخورد می‌کرد و فاجعه‌ای بزرگ به بار می‌آمد. در آن شب بارانی، لباسم را درآوردم و به زحمت آتش زدم. قطار ایستاد، ولی پرسنل قطار با تصور ایجاد مزاحمت از سوی من، به شدت مرا کتک زدند...» *

و ادامه ماجرا؛ داستان معروف «دهقان فداکار»؛ اکنون راوی ماجرا هشتاد ساله شده و نیم قرن از آن شب می‌گذرد؛ شب سرد پاییزی که یاد قهرمانش گرم ماند و ماجرایش داغ نشد!

آن هم به دست دهقانی اهل میانه که به سمت مزرعه‌اش می‌رفت و حالا به جبر روزگار کوچ کرده و پنج سال است ساکن حصارک کرج شده؛ پیرمردی که هشت فرزند دارد و بیش از چهل نوه و نتیجه.

«ریز علی خواجوی»، شاید تنها دهقان عصر جدید است که نامش را همه‌مان شنیده‌ایم و از بر هستیم. یکی از انبوه ساکنین این سرزمین که حاضر نشد بگوید: «به من چه؟» و به حق داستان فداکاریش در کتاب‌ آموزشی مدارس جا گرفت و با وجود تغییرات مکرر کتاب‌های درسی، ماندنی شد.

به نسبت آن موقع، جمعیت کشورمان بسیار زیاد‌تر شده، تکنولوژی هم پیشرفت غیر قابل باوری داشته و ارتباطات از فرط گستردگی، شباهت بسیار کمی با گذشته دارد اما گویا ارتباطات جامعه گسیخته شده است؛ دیگر کمتر کسی را می‌توان یافت که حاضر باشد در قبال ریزش‌های جامعه واکنش ـ آن هم نه از رنگ گلایه ـ نشان دهد. شاید خدای ناکرده «کنش»‌ها را نمی‌بینیم!

از امثال کسانی که بیماران را به بیابان می‌اندازند گرفته تا مقام سابقی که اطلاعاتش را در اختیار جانشینش نمی‌گذارد و مسبب حذف تیم ملی فوتبال المپیک می‌شود، از من نوعی گرفته که می‌خواهم خطای یک راننده متخلف را سریع جبران کنم تا شمای نوعی که...!

ریزعلی جان نزدیک هشتصد نفر را نجات داد و داستانش را همگی خوانده‌ایم، ولی انگار یادمان رفته که در مقابل ریز و درشت رویدادهای دوروبرمان، می‌توانیم همچون «دهقان فداکار»، واقعه را پیش از وقوع چاره سازیم؛ شاید دریغ می‌ورزیم، شاید باورمان به نیکی کم شده است، شاید نقش اجتماعی‌مان را فراموش کرده‌ایم و شاید اصلا یادمان رفته که فداکاری چیست!

گویا، ذهنمان را بیشتر درگیر املای «خواجوی» کردیم تا بزرگ منشی «ریز علی». شاید بهتر باشد که یک بار دیگر کتاب سوم ابتدایی را بخوانیم!


کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۹۰/۹/۱۲ ۰۶:۰۶
یه کامنتی در کارمند نیوز دربارة شخصیت معروف میانه ای (دهقان فداکار) دیدم که انشاالله درست نباشه

اخبار روز