شکور لطفی متولد سال 1322 از شهرستان میانه ، نویسنده کودک و نوجوان و از ورزشکاران به نام در رشته کوه نوردی و کشتی
می باشد ، و سالها عضو هیات مدیره ی انجمن کوه نوردان ایران بود.
وی که در تهران با نویسنده نامدار معاصر نادر ابراهیمی آشنا می شود، در بیان خاطرات خود می گوید:
از پاییز 1340 خورشیدی، پس از عضوت در سازمان کوهنوردی و اسکی «ابر مرد» با نادر ابراهیمی آشنا شدم.
مرحوم نادر ابراهیمی دانشجویی دست به قلم و فعال سیاسی، از جمله بنیانگذاران گروه «ابر مرد» بودند؛
وی در بیان خاطرات خود از نحوه فعالیت گروه ابرمرد می گوید:
نوجوانی کوهپیما بودم و میخواستم تا کوهنوردی فنی را بیاموزم؛ اما با عضویت در ابرمرد، از اعضا و همنوردان خیلی چیزها آموختم؛ از جمله شیوهای در سرپرستی برنامههای کوه روی، کوهپیمایی و کوهنوردی که در هیچ گروه و باشگاه کوهنوردی دیده نمیشد و به اعضای جوان و نوجوان، روحیه و اعتماد به نفس میبخشید. با بودن مربیان کارآمد، کوه نوردان ماهر، ورزیده و سرپرستی یک برنامه بر عهده یک همنورد نوجوان و مبتدی واگذار میشد. در مدت اجرای برنامه، این عضو، سرپرست، تصمیمگیرنده و اداره کننده یک برنامهی صعود به قله، یا کار فنی روی یک دیواره یا سنگ کوتاه، یا برنامهی منطقه شناسی بود؛ و دیگران ـ حتی مربیان ـ حرف شنو از او و ... چنین شیوههای همنوردی، خیلی زود همنوردان را صمیمی و همکار در دیگر امور مورد نظر در سازمان میساخت؛ آن هم با اختلاف سنی حدود 10 سال یا کمتر و بیشتر
شکور لطفی در مورد ادامه همکاری در زمینه نویسندگی و فرهنگی با نادر ابراهیمی می گوید:
با انتشار کتاب «خانهای برای شب» نادر ابراهیمی، نام خویش را در جرگه نویسندگان معاصر ایران ثبت کرد. انتشارات «طرفه» با همیاری گروهی از نویسندگان، شاعران و منتقدان جوان، آغاز به کار کرده بود؛ من ( شکور لطفی ) یک دانش آموز نوجوان دبیرستانی، در چنان کاری جایگاهی نداشت، مگر همکاری در جاهایی که کاری از او بر میآمد؛ از جمله جمعآوری مطالب نوشته شده به دست شاعران، نویسندگان و منتقدان، رساندن آن به دست نادر و همکاران، و بازگرداندن مطالب حروف چینی شده برای تصحیح به نزد آنان و...
چنین فعالیتی ناچیز، دیدارهای خاطره برانگیزی در پی داشت و آموزشهای مستقیم و غیر مستقیم.کوه و نوجوان کم کم با گذراندن دورههای کارآموزی، و شرکت در برنامههای گوناگون «ابر مرد» آن، کوه نوردی جوان شد و شیوهی همکاری با نادر هم دگرگون گشت؛ آن هم در زمینههای ایران پژوهشی و ایرانگردی، ادبیات کودکان و نوجوانان و ... در کتابهایی که از سال 46 تا سال 57 برایم امضاکردهاند، میشود این دگرگونی را دید:
تصویر امضاهای نادر ابراهیمی برای شکور لطفی که به ترتیب شماره، بیشتر شدن صمیمت دیده میشود
پس از سال ها همنوردی و همکاری، مرا به برادری برگزیده بود، و «قارداش» خطاب کرده بود. سال 1355 ، فرزندمان سهند زاده شد. نادر با دیدن او، خطاب به حاضران گفت: «سهند باید مرا عمو صدا کند!» آن روزها، الیکا خانم ابراهیم هم شاید این همراه پدر را به چشم «عمو» میدید، شاید.
با آغاز کار تلویزیون ملی، تمایل به فیلمنامه نویسی و فیلمسازی در میان دوستان پدیدار شد. بر اساس یک کار کوتاه از نادر، با عنوان «شهر بزرگ» از مجموعه «پاسخ ناپذیر» فیلمساز پر آوازه و کارآمد زمانه، جناب ناصرخان تقوایی، نخستین کار تلویزیونیاش را ساخت و آقای نویسنده هم نقش آفرینی کوتاهی در آن داشت.
نادر، به همراهی همنوردان «ابرمرد» اش، رو سوی فیلمسازی مستند و داستانی کردند؛ حتی به عنوان نقش آفرینان آثار مستند و داستانی از جمله در کار مستند «دیوارهی علم کوه» کار داستانی «ما از راه دیگری میرویم» با موضوع کوه نوردی، و...
تقسیم وظایف در سریال معرف سفرهای هامی و کامی و نقش محمود فتوحی ، شکور لطفی ، کیومرث پور احمد و ...
از سال 47، تقریباً در همهی فعالیتها ، همراه نادر بودهام؛ در ایران پژوه، سازمان همگام با کودکان و نوجوانان، ایران کتاب، دفتر انتشارات رادیو تلویزیون و ...
از نوشته شکور لطفی قارداش نادر در نیمه خرداد 92
همچنین کتاب "ما بوته گل سرخ را از خواب بیدار میکنیم" از شکور لطفی و تصویر گری نادر ابراهیمی توسط انتشارات امیر کبیر منتشر شده و ایشان در مجموعه کتابهای " قصه هایی برای خواب کودکان "نیز همکاری داشتند.
منبع : خبرگزازی فارس http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920318001130