متخصص کودکان پزشکی است که بطور ویژه برای درمان و مراقبت از نوزادان و نو جوانان و گاهی بزرگسالان آموزش دیده و تخصص دارد . یکی از مهمترین کارهایی که والدین باید قبل از تولد نوزاد شان انجام دهند این است که پزشکی را برای نظارت بر سلامت و بهداشت او انتخاب کنند چرا که کودکان به سرعت رشد کرده و در گذر زمان تغییرات فیزیکی ، عاطفی ورفتاری متفاوت را تجربه می کنند از این رو در سنین مختلف نوزادی ، کودکی ، نو جوانی نیاز های منحصر به فردی دارند که خارج از تخصص پزشکان بزرگسالان است لذا انتخاب پزشک متخصص کودکان یکی از اقدامات ضروری برای مراقبت از فرزندان است که خوشبختانه نزدیک به نیم قرن است همشهریان عزیز میانه ای کودکان خود را به یک پزشک متخصص کودکان بنام آقای دکتر علی خواجه دهی سپردند.
پزشکی که طبابت به همشهریان عزیز را به طبابت در وین پایتخت اتریش ترجیح داد. ایام عید نوروز امسال بعلت مشغله کاری ناچار شدم از منزل خارج نشوم اواخر این ماه بود که سری به زادگاهم میانه زدم هنگام گشت و گذار در شهر نظاره گر تابلو های پزشکان شهرم بودم ناگهان چشمم به تابلویی که نوشته بود مطب دکتر علی خواجه دهی متخصص کودکان افتاد، گرچه فقط اسمش را شنیده بودم اما با توجه به اینکه خیلی علاقه مند بودم با این پزشک نمونه شهرمان در زمینه تخصص و کارطبابتش گپ و گفتگویی داشته باشم دل به دریا زده وارد مطبش شده با بیماران زیادی روبرو شدم براینکه مزاحم بیماران مراجعه کننده نشوم از مطب خارج شدم اما یک چیزی در این مطب نظرم را جلب کرد و آن اینکه عکس مرحوم آقای دکتر آغاسی در بالای سر در اتاق معاینه دکتر خواجه دهی نصب شده بود . خلاصه بدون دیدار با دکتر خواجه دهی مطب را ترک کردم و از طریق یکی از اقوام خود که باوی آشنایی داشت با وقت قبلی ساعت ۱۱ شب وارد منزل آقای دکتر خواجه دهی شدیم آقای دکتر ما را به اتاقی هدایت کرد که برایم نه تنها تازگی داشت بلکه بسیار تعجب آور و جالب بود ، اتاقی که بیش از پنج هزار جلد کتاب را در خود جای داده بود پس از گپ و گفتگویی کوتاه مصاحبه با آقای دکتر خواجه دهی را آغاز کردم .
وی ضمن قدردانی از بنده گفت : من دکتر علی خواجه دهی در نهم دی ما سال ۱۳۲۶ در روستای گاوینه رود متولد شدم که ۳۰ کیلومتر با میانه فاصله دارد چون پدرم با سواد بود به مدت ۸ سال پیش وی به سواد آموزی مشغول شدم و مهرماه سال ۱۳۳۴ از روستای خود به میانه آمده و بعلت اینکه پدرم نقش مهمی در یادگیری خواندن و نوشتن من داشت مدیر مدرسه نیمه شعبان (محمدرضا پهلوی سابق) از من آزمون گرفت و تشخیص داد که در کلاس چهارم ابتدایی مشغول تحصیل شوم لذا از مهرماه همان سال ثبت نام انجام شد و من در کلاس چهارم ابتدایی حضور پیدا کردم . وی در ادامه می گوید : پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی تا دوم دبیر ستان در میانه ، سال ۱۳۳۹ برای ادامه تحصیل به تهران مهاجرت کرده و کلاس های نهم و دهم را در دبیرستان پیرنیاواقع در جنوب شهر ادامه دادم از آنجایی که همه ساله شاگرد اول کلاس بودم مدیر مدرسه ماهیانه ۹۰ تومان به من پاداش می داد ولی در ادامه به اُفت تحصیلی در این دبیرستان پی برده و با رنج و مشقت فراوان در دبیرستان ادیب که یکی از مدارس نمونه ومعتبر تهران بود علیرغم داشتن معدل بالای ۱۹ در امتحان ورودی شرکت کرده و قبول شدم . پس از اخذ دیپلم از این دبیرستان خود را برای شرکت در کنکور دانشگاهها آماده نمودم . آقای دکتر خواجه دهی در ادامه این مصاحبه افزود: بنده همه ساله شاگرد اول کلاس می شدم در سال ۱۳۴۴همزمان با قبول شدن در رشته پزشکی دانشگاه تهران در دانشگاه تبریز نیز به عنوان نفر چهارم در همین رشته قبول شدم ولی پس از مشورت با مرحوم پدرم دانشگاه تهران را انتخاب کرده و به عنوان دانشجو مشغول تحصیل شدم. پس از فارغ التحصیلی در سال ۱۳۵۱ به علت ناراحتی قلبی از خدمت نظام وظیفه معاف و در ساز مان شیرخورشید آن زمان استخدام شده تقاضای خدمت در شهرهای دورافتاده کردم ولی مسئول آن سازمان تصمیم گرفت بنده را به میانه بفرستد اما پس از مصاحبه وقتی متوجه شد که علاوه از طبابت در رشته ادبیات نیز حرفی برای گفتن دارم و از روابط عمومی خوبی برخوردارم بنده را به عنوان رئیس بیمارستان تازه تاسیس شهرستان سراوان استان سیستان و بلو چستان منصوب کرد که پس ازشروع به کار در این بیمارستان ماهیانه با اضافه کاری ۹۵۰۰ تومان حقوق دریافت می کردم و تا سال ۱۳۵۶ مسئولیت این بیمارستان را عهده دار بودم. از آنجایی که بیمارستان بزرگ بود حالا به هر دلیلی بود مردمانش از بیمارستان می ترسیدندو مراجعه کننده اش هم بسیار کم بود .وی افزود : در این مدت، ، یکسال هم ،(سال ۱۳۵۴) در شهرستان زابل بیماران را معالجه می کردم.وی در ادامه به نحوه عزیمت به اتریش جهت ادامه تحصیل اشاره کرده و می گوید: در ۳۱ خرداد سال ۱۳۵۶ به زادگاهم میانه بر گشته و مطب دایر نمودم تا اینکه مطلع شدم قرار است انجمن پزشکان آمریکا در وین پایتحت اتریش یک دوره ۹ ماهه برگزارکند لذا در آزمون این دوره شرکت وپذیرفته شدم و در سال ۶۳ جهت گذراندن این دوره عازم اتریش شدم از آنجایی که به زبان آلمانی آشنایی داشتم با یک استاد که پرفسور سختگیری بود برخورد کردم وقتی متوجه شد من به زبان آلمانی آشنایی دارم مجددا از من امتحان گرفت و علیرغم اینکه استاد سخت گیری بود خوشبختانه در این آزمون موفق شده و پس از گذراندن یک دوره ۳ ساله علاوه بر آن دوره ۹ ماهه موفق به اخذ مدرک متخصص کودکان شدم که بلافاصله این استاد از من درخواست کرد که در اتریش مانده وبا دایر کردن مطب به طبابت بپردازم ولی از آنجایی که خدمت به هموطنانم بویژه همشهریان شریف از اولویت زندگی من بود به ایران برگشته و در میانه با بازگشایی مجدد مطب خود به طبابت پرداختم و در حین طبابت سال ۱۳۷۵ به استخدام سازمان تامین اجتماعی میانه در آمدم.
آقای دکتر خواجه دهی در ادامه این مصاحبه بابر شمردن خاطرات خود در شهرستان سراوان و میانه گفت :در استان سیستان و بلوچستان هر روزش برایم خاطره بود یک شب مردی به بیمارستان مراجعه و گفت زنم مریض است و درد شدید داردوبه همین دلیل نتوانستم وی را با موتور به بیمارستان بیاورم با آمبولانس بیمارستان پس از طی دهها کیلومترمسافت آنهم شبانه، بر بالین این مریض حاضر و تشخیص دادم انسداد روده دارد و باید عمل شود ولی همسر این بیمار اصرار داشت در منزلش با یک آمپول درمان شود خلاصه پس از کلی بحث و گفتگو قبول کرد و بیمار را به بیمارستان انتقال و توسط یکی از جراحان مورد عمل جراحی قرار گرفت وچند روز بعد از مرخص شدن بیمار ، همسرش یک آهو برایم آورد که تا انتقال به میانه دختر بزرگم با آن بازی میکرد ویا یک روزی بچه یک نفر بلوچ مننژیت گرفته بود درمانش کردم و به لطف خداوند بزرگ خوب شد پس از چند روز پدر این بچه به بیمارستان آمد و گفت شما باید یک چیزی از من بخواهی ، پاسخ دادم بیمارستان دولتی بوده و من انجام وظیفه کردم و چیزی نمی خواهم یک دفعه دیدم با دو انگشتش دماغ بنده را گرفت و گفت باید یک چیزی از من بخواهی ،،،، در این لحظه یکی از همکاران بلوچ به من گفت دکتراینجا رسم است وقتی با دو انگشتش دماغ شما را گرفت اگر چیزی نخواهی نه تنها ناراحت بلکه آنرا یک بی حرمتی می دانند لذا ناچار شده و گفتم یک تفنگ شکاری می خواهم به شرطی که هزینه اش را پرداخت کنم وی قبول کرد. من فکر می کردم یکی دو هفته ای طول خواهد کشید تا این تفنگ شکاری به دستم برسد ولی باکمال تعجب بعد از ظهر همان روز دیدم همان آقا یک تفنگ شکاری آورد و با اصرار های مکرر من ۹۰۰ تومان پول تفنگ را پرداخت و سپس بعد از انقلاب با مراجعه به شهرستان زنجان مجوز آنرا دریافت کردم. آقای دکتر خواجه دهی در ادامه این مصاحبه با اشاره به اینکه هر بیماری که اهل زادگاهم گاوینه رود باشد و یا اگر بر بالین بیماری حاضر شوم هرگز حق ویزیت دریافت نمی کنم گفت : این حرکت زیبا و خدا پسندانه را از استادم مرحوم آقای دکتر آغاسی یاد گرفتم وی در این مصاحبه با اشاره به اینکه از بدو تاسیس مطب در میانه ، افراد نیازمند را رایگان مورد مداوا قرار می دهم عزت نفس بالای بیماران بویژه بیمارانی که از نظر مالی در مضیقه هستند را یاد آور شد و گفت : اینگونه افراد یکی از ارزشمند ترین انسانهای جامعه ما به شمار می روند. وی در همین زمینه به خاطره ای اشاره کردو گفت : روزی بیماری از روستای اورتا سوی چاریماق برای درمان به مطبم مراجعه کرد پس از ویزیت گفت : آقای دکتر من ۱۸۰ تومان کرایه داده و به اینجا آمدم و همین مبلغ را مجددا داده باید به ده برگردم . بلافاصله به منشی گفتم نه تنها ویزیت وی را عودت بده بلکه ۴۰۰ تومان هم دستی به وی پرداخت کنید که یکدفعه دیدم این بیمار وارد اتاق معاینه شد گفت آقای دکتر ضمن تشکر از شما من نیازی به این مبلغ ندارم لطفا این پول را پس بگیرید ومن گفتم که عیبی ندارد خودم گفتم،، اما این بانوی محترمه قبول نکردو مبلغ دریافتی از منشی را روی میز گذاشت و رفت .و من این حرکت زیبای بیمارم را علیرغم اینکه می دانستم نیازمند بود بعلت داشتن عزت نفس والا مورد ستایش قرار دادم. از آقای دکتر خواجه دهی سوال کردم چرا بالای سردر ورودی مطب خویش را مزین به عکس مرحوم آقای دکتر آغاسی کردید گفت : من با این مرحوم ۲۵ سال همسایه بودم اگر در دانشگاه از اساتید خودم یک کلمه یاد گرفته باشم از مرحوم دکتر آغاسی یکصد کلمه یاد گرفتم وی تشخیص صداهای قلبی توسط مرحوم آقای دکتر آغاسی را در بین پزشکان کشور بینظیر دانسته وافزود : مرحوم دکتر آغاسی از دو ویژگی علمی خاص یعنی هنر طبابت و علم طبابت برخوردار بوده و من به منظور تجلیل از مقام والای این استاد بی بدیل یک مجتمع پزشکان در حال ساخت خود را بنام دکتر آغاسی نامگذاری کردم. آقای دکتر خواجه دهی افزود: از آنجایی که علاوه از طبابت به ادبیات نیز علاقه مند هستم با تلاش فراوان توانستم به اخذ مدرک کارشناسی عربی نائل شوم و رساله عبدالطیف بغدادی در مورد بیماریهای قند را که به زبان عربی است به زبان فارسی ترجمه نمایم البته لازم می دانم اشاره کنم که مقدمه این کتاب را ایرانشناس معروف آقای ایرج افشار به تحریر در آورده است وی اضافه کرد: علاوه از این کتاب،
با توجه به علاقه زیادی که به شعر های حافظ دارم همه غزلیات حافظ را در 500 صفحه با دستخط خودم نگارش کرده و به اکثر دوستان همشهری و کتابخانه میانه هدیه کرده ام و در حال حاضر از نویسندگان ادبی مجله بخارا می باشم. وی در پایان این مصاحبه خدمت به همشهریان عزیز میانه ای را از افتخارات خود دانست و تاکید کرد تا آخر عمرش در کنار این مردم شریف و مهربان خواهد ماند. شایان گفتن است که آقای دکتر خواجه دهی دارای پنج فرزند بوده که دو تن از پسرانش با داشتن مدرک دکترای پل سازی بین المللی و زلزله در آمریکا و ترکیه ساکن هستند و سه تن از دخترانش را به خانه بخت فرستاده است.