
از شمار دو چشم یک تن کم
و از شمار خرد هزاران پیش
استادم دکتر آقاسی از زندان تن رها شد و به سوی مبدا و منشا و خالق هستی پرواز کرد.
گوهر عِلوی به پدر باز داد
کالبد تیره به مادر سپرد
بار خاطر کسی نشد و یار شاطر همه شد .آزار نرساند و راحت رساند.چون سایه مرغی که پرد جانب صحرا آزار به موری نرساندیم و گذشتیم.
هنر طبابت و علم طبابت را او بیشتر از دانشگاه به من یاد داد و نیز انسانیت را به من آموخت.
از حرکات و سکنات و رنگ و بوی بیمار مرض را تشخیص می داد و با مریض همدرد می شد .به اندازه لیاقت خود از او یاد گرفتم و از بحر علم او کوزه ای و از خرمن دانش او توشه ای اندوختم.
افتخار می کنم که شاگرد کوچک او بودم و آرزو دارم که راه او را بروم و دعای خیر مردم مانند او بدرقه راه من هم باشد.
شاگرد کوچک و ارادتمند قلبی دکتر آقاسی
دکتر علی خواجه دهی
14/09/98