یکی از مطالبات گروه قابل توجهی از همشهریان عزیز که نویسنده آن را از سال های دور به خاطر میآورد ، مطالبه انتصاب یک فرماندار بومی در شهرستان بوده است .
اکنون با گذشت بیش از دو سال از نصب محمدرضا مشایخی به عنوان اولین فرماندار بومی میانه در چند دولت اخیر که در زمان انتصاب از رزومه مکفی نیز برخوردار بوده است ؛ نویسنده بر آن است تا طی سلسله یادداشت هایی با بررسی تجربیات فرمانداری وی ، میزان موفقیت او و به تبع آن صحیح بودن برخی دلایل مطرح شده برای مطالبه انتصاب فرماندار بومی را بررسی کند .
از اصلی ترین دلایلی که طرفداران ایده انتخاب فرماندار بومی همواره برای این مطالبه مطرح نموده اند ، پاسخگوتر و مسئولیت پذیر تر بودن فرمانداری از اهالی میانه است . مطالبه گران نصب فرماندار بومی تا قبل از رسیدن این سمت به آقای مشایخی بر این عقیده بودند که فرماندار غیر بومی به علت ترک شهرستان و عدم رویارویی با مردم بعد از اتمام دوران مسئولیت خود پاسخگویی ، کارآمدی ، مسئولیت پذیری و دلسوزی یک فرماندار بومی را نخواهد داشت .
کار آمدی ، مسئولیت پذیری و دلسوزی برای شهرستان موضوع یادداشت های بعدی خواهند بود اما در بحث پاسخگویی متاسفانه اعتقاد نویسنده بر آن است که نه تنها فرماندار بومی مسلط بر امور اجرایی شهرستان پاسخگویی بیشتری نسبت به فرمانداران قبلی ندارد ، بلکه وی غیرپاسخگو ترین فرماندار اعصار مختلف میانه است .
نویسنده در طی سالیان اندک فعالیت خویش که حداقل عملکرد فرمانداران از آقای رف رف تا کنون را درک کرده است ، به هیچ وجه به خاطر نمیآورد که یک فرماندار مقابل سیل سوالات ، ابهامات و انتقادات حداقل گروهی از مردم کاملا بی تفاوت بوده و کوچکترین پاسخی به آنها ارائه نکند . اما در دوران فرمانداری فرد مستقر شاهد هستیم از طرف طیف های مختلف فعالین همسو و غیر همسو با دولت در شهرستان مکررا سوالات و اشکالات در رابطه با عملکرد فرماندار انتشار میابد و او به اکثریت قریب به اتفاق آنها کوچکترین واکنشی ( حتی در حد اظهار بی اطلاعی یا پیگیری ) نشان نمیدهد .
هم چنین به زعم نویسنده اتفاقا اگر یکی از فرمانداران غیربومی سابق بر کرسی نمایندگی عالی دولت در شهرستان تکیه زده بود و یکی از اعضای شورای اداری جرأت به تهدید خبرنگار رسمی ترین و بزرگترین رسانه کشور مینمود یا مسئولین دیگر ادارات از فعالین منتقد خود شکایت قضایی میکردند ؛ فرماندار حداقل به خاطر وجهه خویش جزو اولین برخورد کنندگان بوده و در کمترین حالت اظهار تاسف میکرد . اما شوربختانه حداقل در دو مورد اخیر این مسائل که نویسنده مطلع است فرماندار کوچکترین برخورد رسانه ای یا عذرخواهی از عموم مردم ننموده است .الغرض نویسنده بر آن عقیده است که فرمانداری آقای مشایخی آینه تمام قد عدم موفقیت ایده فرماندار بومی در بعد پاسخگویی بوده و مثال واضحی است که نشان میدهد بومی بودن فرماندار نه تنها لزوما تاثیرمثبتی در پاسخگویی وی ندارد ، که گاها مانند مسأله مورد بررسی تاثیر منفی نیز در میزان پاسخگویی فرماندار خواهد گذاشت . بعید است در صورتی که فرماندار مستقر میانه در شهرستانی که بومی آنجا نیست به فرمانداری میرسید این حجم از ناپاسخگویی را از وی مشاهده میکردیم .